پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): به خاطر کمبود واژگان جایگزین، در هر زبانی نسبت به زبان یا زبانهای دیگر، گاهی یک واژه برای ترجمهی چندین واژه به کار میرود، مانند کلماتی چون: محبت، عشق و علاقه، که ما همه را به "دوست داشتن" ترجمه میکنیم، در حالی که معانی متفاوتی دارند.
از جمله این واژگان "خوف و خشیت" میباشد که هر دو را در فارسی به "ترس" معنا میکنیم، اگر چه "ترس" نیز خودش انواع و اقسام و نیز مراتب گوناگون دارد.
خوف:
خوف دقیقاً معادل همان "ترس" میباشد.
آدمی میترسد، اما از چه؟ از هر چیزی که برایش خطر داشته باشد، یا دست کم احتمال خطر را بدهد و خطر نیز وقوعی است که انسان آن را برای خودش یا دیگران مضرّ و آسیب میبیند.
بنابراین، "خوف" همیشه نسبت به آینده به وجود میآید. خواه آیندهی نزدیک و یا آیندهی دور. مثل کسی که نسبت به ماندگی و فاسد بودن یک لیوان شیر موجود در یخچال تردید دارد، پس میترسد که آن را بنوشد – و یا کسی که از آخرت خود میترسد. هر دو "خوف" از زیان، ضرر و آسیب است، در آیندهی پیش رو.
در قرآن کریم، در آیات بسیاری واژه "خوف" به کار رفته است و معمولاً در کنار "حزن" قرار گرفته است که "حزن" اندوه و ناراحتی است و به آن چه در گذشته اتفاق افتاده اختصاص مییابد. در آیات بسیاری نیز تصریح شده که اهل ایمان و عمل صالح، نه خوفی خواهند داشت و نه حزنی.
« رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ » (النّور، 37)
ترجمه: مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند؛ آنها از روزی میترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو میشود.
« إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ » (البقره، 277)
ترجمه: کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین میشوند.
خشیت:
اگر چه "خشیت" را به همان خوف و ترس معنا کردهاند، اما چنان که بیان گردید، "خوف = ترس" نیز انواع و اقسام دارد. لذا به هر گونه خوف یا ترسی، خشیّت گفته نمیشود.
خشیت، نوعی از ترس است که از یک سو در برابر "عظمت" ایجاد میگردد و از سوی دیگر همراه با "احترام و محبت" میباشد. مانند "خشیت" در مقابل "حاکمِ قدرتمند و عادل".
خشیت، حالتی است که گاهی در برابر عظمت حق تعالی ایجاد میگردد و گاهی در برابر عظمت اسم (نشانه) یا فعل او. چنان که اگر انسان، کوچکی و حقارت خود را در برابر همین کهکشان راه شیری ببیند، از عظمت آن دچار خشیت میگردد و اگر خود را در برابر عظمت قهر و عذاب الهی، یا آتش جهنم ببیند نیز دچار خشیت میگردد، چنان که توجه به حق تعالی، علم، حکمت و قدرا او و نیز حاکمیت، مالکیت، ربوبیت و رحمت او نیز انسان را دچار "خشیت" مینماید.
« إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ ... * أُولَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ » (المؤمنون، 57 تا 61)
ترجمه: مسلّماً کسانی که از خوف پروردگارشان بیمناکند * و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان میآورند ... * (آری) چنین کسانی در خیرات سرعت میکنند و از دیگران پیشی میگیرند (و مشمول عنایات ما هستند).
نکته: دقت نماییم که در آیهی اول، پس از "خشیت"، به "مشفق" تصریح نموده است [مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ]، که از ریشهی "شفق" گرفته شده که حالتی بین "نور و ظلمت" است، یعنی حالتی بین "خوف و رجا = ترس و امید".
تفاوت آثاری خوف و خشیت:
با توجه به معانی و توضیحات مذکور، معلوم میشود که آثار "خوف و حشیت" با یکدیگر متفاوت میباشند.
"خوف" یا ترس از ضرر و آسیب، سبب "بازدارندگی و دوری" میگردد. چنان که ترس از سوختن، ترس از تصادفات جادهای، ترس از ضرر مالی و ورشکستگی، ترس از بدنامی و بیآبرویی ...، سبب بازدارندگی، احتیاط و دور شدن و یا دور نمودن خطر میگردد؛ و البته ترس بیمورد از دشمنان خدا نیز سبب خودداری از هر گونه مقابله با شرک، ظلم و نفاق میگردد. پس ترس از قهر خدا، عذاب خدا، دور شدن از رحمت واسعهی الهی، غُبن و پشیمانی و بالاخره رسوایی در قیامت و رسیدن به جزای اعمال در جهنم (که همه نگاه به آینده دارند)، سبب بازدارندگی و تقوا میگردد.
"خشیت" یا ترس از عظمت باریتعالی، یا اسما و نشانههای او، فعل او، وعدهها و وعیدهای او و ...، نگاه به حال دارد، نه آینده؛ بنابراین انسان هر گاه که به "عظمت" توجه کند، حالت خشیت به او دست میدهد که ترسی است در برابر عظمت و همراه با احترام و امید.
اثر این خشیت، مانند "خوف"، بازدارندگی نیست، بلکه "فرو ریختن" است. یا به تعبیر دیگری، زدودن "تکبر" در هر درجه و مرتبهای میباشد. و البته اگر کسی در مقابل عظمتهای اعتباری و کاذب دچار خشیت گردد، ترسی توأم با احترام، محبت و امید داشته باشد، در برابر آنها ذلیل میشود.
انسانی که به عظمت خداوند سبحان توجه میکند، از تکبر بیجایش، به حد یک مخلوق و بنده، فرو میریزد و در برابر او، فرامین و رضای او، خاضع، خاشع و مطیع میگردد و اهل رکوع و سجود میشود.
نکته:
در قرآن کریم، نمیفرماید که فرزندان خود را از "خوف = ترس" فقر نکشید، بلکه میفرماید: «از خشیت املاق (ناداری و ملاقات پیامدهای ناخوشایند" نکُشید، که این خطای بزرگی است!
« وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا » (الإسراء، 31)
ترجمه: و فرزندانتان را از ترس (خشیت) فقر، نکُشید! ما آنها و شما را روزی میدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگی است!
یک نکتهاش این است که انسان از یک سو عاشق قدرت، عظمت، اعتبار و اشتهار خویش است و از سوی دیگر در مقابل عظمت، قدرت، اعتبار و اشتهار، "خشیت" دارد. پس چه بسا به خاطر آن خشیت خیالی و واهی، دست به قتل و آن هم قتل فرزند خود بزند.
عظمت قرآن مجید:
« لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ » (الحشر، 21)
ترجمه: گر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، میدیدی که در برابر آن خاشع میشود و از خشیت خدا میشکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم، شاید در آن بیندیشید!
نکته:
کوه، در منظر انسان، نشان و نمودی از عظمت است. کوه، عقل و اختیار ندارد و مکلف نیست که از عذاب در برابر نافرمانی، دچار خوف (ترس) شود، اما در برابر عظمت قرآن کریم خشیت دارد.
میفرماید: عظمت قرآن کریم، در حدی است که اگر به کوه نازل میشد، از "خشیت خدایی که قرآن عظیم کلام اوست"، به خشوع میافتاد و فرو میریخت (متلاشی میشد). پس معلوم میشود که "خشوع" و "فرو ریختن از تکبر، گردنکشی، احساس سربلندی و عظمت" در برابر حقتعالی، از آثار "خشیت" میباشد.
کلمات کلیدی:
قرآن