«x-shobhe »: البته اطرافیان شما جاهل هستند و نه کافر یا مشرک، اما در جایی که اهل جهل، کفر و شرک بر باطل خود که هیچ مبنای علمی و عقلی ندارد و فقط پیروی از اوهام و هوای نفس است استواری و پافشاری میکنند، هیچ دلیلی ندارد که مؤمن و عاشق «الله جل جلاله» که عقل، فطرت، بصیرت و علمش شاهد اوست، به خاطر جوّهای مسموم آنها احساس نگرانی یا ترس نماید.
در هر حال انسانِ بدون پرستش در این عالم وجود ندارد، چرا که پرستش فطرت انسان است و اکتسابی نیست که یکی کسب کند و دیگری نکند، لذا کسی که «الله» را که معبود و معشوق حقیقی است و در هر ذرهی عالم هستی خود را به ما نشان داده و معرفی میکند نپرستد، حتماً «إله»، معبود و معشوق کاذبی را به جای آن گذاشته و آن را میپرستد و راه سومی وجود ندارد. حتی آن کسی که گمان میکند نه خدا را میپرستد و نه غیر خدا را و اصلاً هیچ چیزی را نمیپرستد نیز بندهی هوای نفس خود میباشد و هوای نفسش را عبادت و بندگی میکند. منتهی عشق به هوای نفس او را کر و کور کرده و نمیفهمد.
«أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
ترجمه: هيچ ديدى آن كسى را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، ديگر بعد از خدا چه كسى او را هدايت مىكند آيا باز هم متذكر نمىشويد؟
به همین دلیل شاهدیم که خداوند متعال به پیامبرش نمیفرماید که به آنها بگو من «الله» را میپرستم و شما او یا هیچ چیز دیگری را نمیپرستید، بلکه میفرماید: به آنها بگو: من آنچه شما میپرستید را نمیپرستم و شما نیز آن چه من میپرستم را نمیپرستید (الکافرون). در واقع همه پرستنده هستند.
اما، ایمان نیز باید تقویت شود و راه تقویت یکی شناخت بیشتر است و دیگری ارتباط بیشتر. شما اگر کسی را قبول نموده و به او علاقه پیدا کنید، هر چه بیشتر کمالات و فضایل او را بشناسید، ایمان و علاقهی شما به او تشدید میگردد، اما اگر ارتباط شما با او کم و کمتر شود، نه تنها شناخت لازم حاصل نمیگردد، بلکه کمکم دوری اثر میگذارد و معشوق و محبوب فراموش میشود. لذا باید شناخت و ارتباط را هر لحظه بیشتر، عمیقتر و مستحکمتر نمود.
ایمان به خداوند متعال، یک تئوری نیست که فقط در بعد «نظری» مورد قبول یا عدم قبول واقع گردد. بلکه یک «اتصال» است بین «عارف و معروف»، «محبّ و محبوب»، «عاشق و معشوق» و «عبد و معبود». پس این «اتصال» را باید همیشه حفظ و تقویت نمود.
یاد خدا «ذکر»، سبب وصل مدام است. نماز «صلوة» وسیله وصل است. تلاوت قرآن کریم، وصل است. در نماز عبد با معبود سخن میگوید و در تلاوت قرآن معبود با عبد سخن میگوید. توسل به اولیای الهی حلقه وصل است ... و باید دائم با خدا حرف زد. رابطهی با خدا باید رابطه بندگی، عاشقی و رفاقت باشد. یکی از اسمای خدا که در دعاها نیز بسیار وارد شده است «رفیق» است. باید با خدا رفیق بود و به خیل رفقای او پیوست. او به رفقایش نظر رحمت و لطف و محبت ویژه دارد و به آنها نعمت معرفت، ایمان و لذت مناجات میدهد، لذا باید در جمع «انعمت علیهم» حضور یافت تا اتصال باقی بماند و معرفت، ایمان، عشق و امید به خدای منان تقویت و مستحکم گردد.
«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً» (النساء، 69)
ترجمه: و كسانى كه خدا و اين پيامبر را اطاعت كنند، كسانى خواهند بود كه همدم انبيا و صديقين و شهدا و و صالحين هستند، كه خدا مورد انعامشان قرار داده، و چه نيكو رفيقانى.
مطلب مرتبط:
یادداشت سردبیر: قاعده حرکت و اتصال – صلاة و صلوات
کلمات کلیدی:
گوناگون