x-shobhe: به طور قطع اگر رهبری مدبرانه، آگاهانه، زمانشناسانه و با بصیرت مقام معظم ولی فقیه در ظل عنایات حضرت صاحبالامر علیهالسلام نبود، با عملکرد بسیاری از افراد ریاکار و فاسد که به بدنهی نظام نفوذ کردهاند از یک سو و عملکرد جاهلانهی برخی از سوی دیگر، نه تنها تا کنون دیگر چیزی از نظام باقی نمانده بود، بلکه حتی خاک مملکت نیز در تصرف همهی جانبهی دشمنان خارجی قرار گرفته بود، چنان چه برههها، جریانها، بحرانها و فتنههای متفاوت داخلی و خارجی شاهد بر این مدعاست و به همین دلیل است که آمریکا و اذنابش فقط «ولایت فقیه» را هدف گرفتهاند.
الف - پس، نکتهی اولی که باید دقت شود این است که «ریا» یا «فساد»، الزاماً محدود به فلان وزیر، مدیر کل، نمایندهی مجلس، روحانی، یا کارمند نیست. بلکه در سطوح بسیار بالاتر نیز مطرح است. به عنوان مثال: اگر آمریکا به ظاهر دست دوستی دراز میکند و این تظاهر را در دنیا تبلیغ میکند، یک استراتژی ریاکارانهای است که حتی بسیاری از افراد کارشناس و مخلص داخلی را فریب میدهد و این مقام ولی فقیه است که در زیر این دستکش نرم، دست چدنی را برای وارد کردن ضربات مهلک میبیند و مانع از به دام افتادن نظام و کشور میگردد.
یا اگر جریان فتنهای در داخل [و خواسته یا ناخواسته به نفع دشمن خارجی]، مانند آن چه در کوران انتخابات و پس از آن رخ داد، توسط ریاکاران فاسد داخلی که خود را مطیع امام، انقلابی، خواهان مطالبات مردم و ... میخواندند، شکل میگیرد و اذهان عمومی بسیاری از مردم مخلص را به خود جلب مینماید، این زعامت و رهبری مدبرانه و زمانشناسانه و با بصیرت عمیق «ولی فقیه» است که کشور و نظام را از آسیب آنان حفظ میکند.
ب – نکتهی دوم آن که مسئولیت و کار «ولی فقیه» تعطیل نظام اجرایی کشور و اقدام به جای آنان نیست. فرض بفرمایید اگر مقام معظم ولی فقیه بخواهد در بدنهی نظام بچرخد و ببیند کجا فرد ریاکار یا فاسدی وجود دارد تا شخصاً وی را برکنار نماید! مثلاً کدام وزیر کمکاری میکند؟ کدام مدیر شعبهی بانک رشوه میگیرد؟ کدام کارمند زیر میزی قبول میکند؟ کدام قاضی با متهم یا شاکی کنار میآید؟ کدام شهردار در مناقصهها یا مزایدههای پیمانکاری شهرداری رشوه میگیرد؟ در گمرگات چه کسانی باند واردات قاچاق را تشکیل میدهند ...؟ و شخصاً آنها را برکنار کند، چه اتفاقی میافتد؟! آیا غیر از این است که نظام اجرایی کشور (هر سه قوه)، بی معنی، مختل و تعطیل میشوند؟!
فرض بفرمایید ولی فقیه به صورت مستقیم و رأساً اعلام نمایند که فلان شخص در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکند، چون من علم دارم که او فاسد است! یا فلان وزیر استعفا دهد و به خانهاش برود! یا فلان قاضی برکنار شود! یا فلان مدیر در فلان شعبهی بانک اخراج گردد و ...! چه اتفاقی در مملکت میافتد؟!
ج – ممکن است بیان گردد که منظور از این سؤال، ورود به جزئیات نمیباشد، بلکه کلیات و کلان کار مد نظر است.
در بند «الف» بیان گردید که اگر مدیریت و رهبری کلان مقام ولی فقیه نبود، تا کنون مفسدین و ریاکاران کلان داخلی، در عرصههای متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ...، بارها این نظام و مملکت را به هلاکت رسانده و خواسته یا ناخواسته به دشمن خارجی تحویل داده بودند. اما دقت به یک اصل دیگر ضروری است و آن نقش «بصیرت و آگاهی» اذهان عمومی در سهولت اجرا توسط مقام ولایت و یا هر مسئول دیگری است.
فاسد، چه آمریکا باشد یا یک شخصیت سیاسی یا به ظاهر مذهبی در جمهوری اسلامی ایران، به تنهایی قدرتی ندارد و نمیتواند کاری از پیش برد. بلکه او بر موجی که در اذهان عمومی میآفریند سوار میشود و مقصود خود را محقق میگرداند. به عنوان مثال اگر آمریکا میخواهد افغانستان را به اشغال نظامی خود درآورد، ابتدا ماجرای 11 سپتامبر و انفجار برجهای دوقلو در آمریکا را میآفریند و سپس به بهانهی مقابله با تروریسم بینالملل، افغانستان را اشغال میکند.
در داخل هم همینگونه است. به بهانههایی چون: آزادی، قانونمندی، گفتگو، اشتغال، تسامح و تساهل، رونق اقتصادی ... و حتی «خط امام و اهداف انقلاب و مطالبات مردم» و ... وارد میشوند و بخشی از اذهان عمومی را جذب میکنند. بخشی که در هر حال از این ملت هستند و باید روشن و آگاه شوند. سپس به تاخت و تاز و تار و مار ادامه میدهند.
بدیهی است که اگر «فریب اذهان عمومی» ضرورت نداشت، «ریا» نیز معنا و جایگاهی نداشت. چرا که «ریا» برای فریب سادهلوحان بیبصیرت است. حال اگر اذهان عمومی بیدار و آگاه باشند، نه تنها عرصه برای فساد و مفسد تنگ میشود، بلکه در صورت بروز و ظهور احتمالی آن، مقام ولایت فقیه یا مسئولین دلسوز و صادق بسیار راحتتر عمل میکنند.
دقت شود که این بصیرت ملتهاست که سرنوشتشان را تعیین و تقریر مینماید و همیشه تاریخ همینگونه بوده است و به همین دلیل مقام معظم ولی فقیه این قدر روی ضرورت «بصیرت» تأکید دارند. مگر شمشیر حضرت علی علیهالسلام پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) کند شده بود و دیگر نمیتوانست با همان شمشیری که دشمنان خدا و رسول را یا از پای درآورد و یا به جای خود نشاند، دشمنان ولایت را نیز از پای درآورد و یا به جای خود بنشاند؟! یا مگر امام حسن (ع) از جنگ میترسید؟ یا مگر امام حسین (ع) در کشور غریب و ضد اسلامی زندگی مینمود؟! آیا غیر از این است که سکوت 25 سالهی امیرالمؤمنین (ع) و دیگر حوادث تلخ در دوران ائمهی اطهار (ع)، به خاطر به بصیرتی مردم و ضرورت بیداری آنها اتفاق افتاد؟
تاریخ زندگانی ائمهی اطهار (ع) درس و سند خوبی است دال بر این که سرنوشت یک ملت، فقط به دست شخص «ولی» تبیین و تعیین نمیگردد، بلکه ایمان، بصیرت و استقامت مردم است که سرنوشتساز است. وگر نه چه ولایتی بالاتر، حکیمانهتر، عادلانهتر و با بصیرتتر از ولایت حضرت امیر (ع) یا امام حسن (ع) میتواند وجود داشته باشد؟!
پس، بیداری و بصیرت اذهان عمومی مهمترین نقش در تحقق منویات رهبری را ایفا مینماید.
کلمات کلیدی:
سیاسی