نوشتار ذیل، بخشی از بیانات امام خمینی رحمةالله علیه در خلال تفسیر سوره حمد میباشد که در کتاب منتشره، عین گفتار درج شده است. (ادبیات محاورهای میباشد).
همین فراز، مستقلاً شامل مباحثی عمیق در حالات انسان و نیز تذکرات دقیق برای رهایی از مهلکات، به ویژه خطاب به جوانان میباشد.
امام خمینی (ره):
... اول قدم این است که از این بیت بنا بگذارید خارج بشوید. اول قدم این است که انسان قیام کند، قیام لله؛ بیدار بشود، خواب نباشد، مثل ما.
ما الآن خوابیم، در صورت بیدار، بیداری حیوانی است و خواب انسانی. ما خوابیم همه: «اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا» (یعنی: مردم در خوابند و همین که میمیرند بیدار میشوند). الآن نیام است، خواب است، وقتی که موت حاصل شد، آن وقت تنبه پیدا میشود که چه هیاهویی بوده است. «وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ» (همانا دوزخ کافران را احاطه کرده است – التّوبه، 49)، یعنی الأن هم محیط است، منتهی چون او در خِدر طبیعت است، آدمی است که تخدیرش کردهاند، طبیعت تخدیرش کرده است، ادراک نمیکند. وقتی که این تخدیر برداشته بشود، میبیند که همه آتش شد.
باید از این راه رفت. چاره نیست. ما را میبرند، منتهی ما را از آن طرف میبرند. باید خودمان بیدار بشویم و از آن راه مستقیمی که باید برویم، برویم. باید تحت تربیت انبیا واقع بشویم.
انبیا همه آمدهاند آدم را درست کنند. یک نبیای نیامده است که مقصدش این معنا نباشد که انسان را اصلاح کند.
اقامهی عدل، همین درست کردن انسانهاست. عدل یک چیزی نیست الاّ آن که از انسان صادر میشود؛ ظلم هم آن است که از انسان میشود. اقامهی عدل متحول کردن ظالم به عادل است، متحول کردن مشرک به مؤمن است. [نبی] متحول میکند یک موجودی را که اگر رهایش بکنند، به هاویه میرود و به جهنم منتهی میشود؛ به یک موجودی که راه را به او مینمایند که این راه است، از این راه باید بروی.
ما تا حالا راه نیافتادهایم. هفتاد سالمان است، هشتاد سالمان است و هنوز راه نیافتادهایم. تا حالا هجرت نکردهایم، ما در زمین متوقف شدهایم و تا آخر هم همینطور میمانیم؛ ولی باید راه بیافتیم، چاره نیست.
شما جوانها بهتر میتوانید این راه را پیدا کنید. از ما گذشته؛ ما قدرتهایمان رفته است دیگر سراغ کارش. شما جوانها بهتر میتوانید تهذیب نفس کنید؛ شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها.
در شما آن ریشههای فساد کمتر است، رشدش کمتر است، آن طور رشد نکرده؛ هر روز بماند رشدش زیادتر میشود. هر روز تأخیر بیاندازید، مشکلتر میشود. یک پیر بخواهد اصلاح بشود، بسیار مشکل است؛ جوان زودتر اصلاح میشود. هزاران جوان اصلاح میشوند و یک پیر نمیشود.
نگذارید برای ایّام پیری؛ حالا که جوان هستید سیر خودتان را بکنید، شروع کنید. الآن، خودتان را تبعِ تعلیمات انبیا کنید، مبدأ این است، از این جا باید رفت. آنها راه را نشان دادهاند، ما راه را نمیدانیم، آنها راه را میدانند، طیباند و راه را میدانند. راه سلامت را میدانند؛ آنها راه سلامت را به ما گفتهاند، میدانند بخواهید سالم باشید، از آن راه باید بروید.
باید از توجهاتی که به نَفس هست، خودتان را کم کم خارج بکنید، البته مسألهای نیست که به این زودی بشود، لکن کمکم خارج بکنید.
این همه آمال ما زیر خاک خواهد رفت، تمام خواهد شد. این همه توجهات به خود، به ضررمان تمام میشود و تمام میشود. آن که باقی میماند، آن است که مربوط به خداست: «مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ –، آن چه نزد شماست فانی و نابود میشود و آن چه نزد خداست ماندنی است - النّحل، 96».
آن که است [باقی میماند]. انسان یک «مَا عِندَكُمْ» دارد، یک «مَا عِندَ اللّهِ» دارد، ما دامی که به خود هست، به خود متوجه هست [به ما] عندکم [توجه دارد]؛ همه اینها هم فانی خواهد شد، نفاد پیدا خواهند کرد. اما اگر چنان چه برگردد به خدا؛ آنجا به اسم «باقی» باقی است، بقا پیدا میکند. کوشش کنید از این وضعی که دارید و داریم و کوشش کنیم از این وضع بیرون برویم.
آنهایی که در جهاد با کفار پیروز میشدند، باک نداشتند از این که طرفشان چقدر باشد، آن که میگوید: اگر عرب با هم مجتمع بشوند، در مقابل من قرار بگیرند، من بر نمیگردم (نهجالبلاغه، نامه 45)، برای این است که قضیه، قضیه خداست؛ آن که مال خداست شکست تویش نیست، برگشت ندارد، برگشت به چه؟
آنهایی که جهاد میکردند و پیش میبردند؛ و بدون توجه به خودشان و آمال خودشان جلو میرفتند، آنها تا یک حدودی جهاد نفس کرده بودند.
آنهایی که در مرتبهی عالی بودند، در مرتبهی عالی جهاد نفس بودند و آنهای دیگر هم به مراتب خودشان. تا این جهاد نشود، نمیشود. تا انسان پشت نکند به آمال خودش، پشت نکند به دنیا که همهاش همان آمال آدم است [نمیشود].
دنیای هر کس، همان آمالش است. از دنیا تکذیب شده است، از عالم طبیعت تکذیب نشده، از دنیا تکذیب شده [است].
دنیا همان است که پیش شماست. خود شما توجه وقتی به نفستان دارید، خودتان دنیایید. دنیای هر کس آن است که در خودش است، آن تکذیب شده است؛ اما از شمس و قمر و طبیعت، هیچ تکذیب نشده؛ تعریف شده است، اینها مظاهر خداست.
آنی که انسان را بعید (دور) میکند از ساحت قدس و از کمال، دنیاست؛ و آن هم پیش خود آدم است، توجه به نفس است.
خدا کند که موفق بشویم برای این که از چاه بیرون برویم، و تبعیت کنیم از اولیای خدا؛ که آنها از این مهلکه نجات پیدا کردند و خارج شدند و أدرَکَهُمُ الموت (و در چنین حالی موت را درک کردند).
تفسیر سوره حمد – جلسه دوم – ص 128
کلمات کلیدی:
در محضر استاد