x-shobhe: این نکتهی مهم راجع به ترجمه را شهید آیتالله مطهری نیز فرمودهاند. در همهی قرآنها آیهی مبارکهی «بسم الله الرحمن الرحیم» - به نام خداوند بخشایندهی مهربان، ترجمه شده است و این معنا صحیح نمیباشد.
بدیهی است که ترجمهی صحیح وقتی صورت پذیرفته است که با برگردان آن به زبان اول، همان واژهها به دست آید. در صورتی که معادل خداوند در زبان عربی «صاحب»، معادل بخشاینده «جواد» و معادل مهربان «رئوف» میشود و معادل جمله میشود: «بسمه الصاحب الجواد الرؤف» که هیچ ربطی به «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد.
البته این نقص در ترجمه ناشی از عدم اطلاع مترجمین و علمای محترم نمیباشد، بلکه واقعاً واژههای مشابهی برای جایگزینی وجود ندارد. مگر آن که برای هر کلمه دست کم چند صفحه یا چند سط نوشته شود که آن دیگر توضیح، تشریح یا تفسیر است و نه ترجمه.
«اسم»، یعنی نشانه و نشانه چیزی است که توجه را به غیر (غیر خود) جلب میکند و یا به حدی او را نیز معرفی مینماید. مثلاً یک کتاب، اسم و نشانهی نویسنده است و به حد خودش معرف او نیز میباشد، یک تابلوی نقاشی اسم یا نشانهی نقاش است که در محدودهی خود معرف او نیز هست ... و کل عالم هستی نیز از آن جهت که مخلوق است، نشانهی خالق است. لذا هر چیزی «اسم الله»، یعنی نشانهی خداوند متعال است. منتهی هر اسم و نشانهای به تناسب ظرفیت وجودی خود تجلی «غیر» (آن دیگری که در نشانه تجلی کرده است) و معرف او میباشد. پس وجودها هر چه کاملتر باشند، اسمها و نشانههای بزرگتری هستند تا برسد به اسم اعظم.
حضرت ثامن الائمه امام رضا (ع) فرمودند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَقْرَبُ إِلَی اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ نَاظِرِ الْعَیْنِ إِلَی بَیَاضِهَا»؛ یعنی: بسم الله الرحمن الرحیم، به اسم اعظم خدا نزدیکتر از سیاهی چشم است،به سفیدی آن.»
و البته بدیهی است که منظور از این «اسم»ها، الفاظ نیستند، بلکه اعیان (وجودهای) خارجی میباشند که الفاظ نیز نشانههای مفاهیم و مفاهیم نشانههای آن وجودها هستند.
«الله» اسم خاص و جامع خداوند متعال است که گرفته شده از «ال إله» میباشد. یعنی تنها کسی که معبود و مورد پرستش است و در عین عیانی و آشکار بودن و تجلی برای همگان، عقول از شناخت کنه او در حیرت «وله» هستند.
مرحوم آیتالله علامهی طباطبایی (ره) در توضیح اسم خاص بودن «الله» میفرماید:
«از جمله ادلهاى كه دلالت مىكند بر اينكه كلمه (اللَّه) علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خداى تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مىشود، ولى با كلمه (اللَّه) توصيف نمىشود، مثلا مىگوييم اللَّه رحمان است، رحيم است، ولى بعكس آن نميگوئيم، يعنى هرگز گفته نميشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه اللَّه است و نيز مىگوييم (رحم اللَّه و علم اللَّه و رزق اللَّه، خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نميگوئيم (اللَّه الرحمن، رحمان اللَّه شد)، و خلاصه، اسم جلاله نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مىگيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته ميشود.
از آنجايى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مىكند، و مىفهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا مىتوان گفت كه كلمه (اللَّه) بطور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد، و صحيح است بگوئيم لفظ جلاله (اللَّه) اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گر نه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه (اللَّه) پيش از اينكه نام خداى تعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده (ا ل ه) است، هيچ عنايت ديگرى در آن بكار نرفته است.» (المیزان، ترجمه، ج1، 29).
«رحمان و رحیم» هر دو مشتق از واژهی «رحمت» میباشند و رحمت واژهای است برای توصیف فعل اعطا، افاضه و رفع حاجت نیازمندان. اما «رحمان» صیغه مبالغه است و بر کثرت دلالت میکند. یعنی رحمت کثیر دارد. یعنی همگان مورد رحمت او هستند، اما «رحیم» سخن از داوم رحمت دارد. و حق تعالی در قرآن کریم، مؤمنین را شامل این دوام رحمت (رحیمیت) خوانده است. پس «رحمانیت» همهی موجودات را شامل میشود، ولی «رحیمیت» اختصاص به مؤمنین دارد.
با توجه به معانی فوق، برخی از علما و دانشمندان، دیگر آیهی «بسمالله الرحمن الرحیم» را به «به نام خداوند بخشایندهی مهربان» ترجمه ننمودهاند، بلکه مانند مرحوم علامه (ره) مینویسند: «بنام خدايى كه هم رحمتى عام دارد و هم رحمتى خاص به نيكان». و البته باز واژهی «خدا» از روی ناچاری است و واژهی «رحمت» نیز ترجمه نشده است، چون معادلی ندارد.
و اما راجع به جملهی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام که فرمود:
«سرّالکتب المنزلة في القرآن و سرّالقرآن في فاتحة الکتاب و سر فاتحة الکتاب في بسم الله الرحمن الرحيم و سرّ بسم الله الرحمن الرحيم في نقطة تحت الباء و انا نقطة تحت الباء». (نص النصوص، ص 100)
ترجمه: سر (جان کلام یا همهی کلام) همهی کتب آسمانی در قرآن است و سر قرآن در فاتحة الکتاب (سوره حمد) و سر فاتحة الکتاب در بسم الله الرحمن الرحیم است و سر بسم الله الرحمن الرحیم در نقطهی زیر باء بسم الله است و من آن نقطهی زیر باء هستم.
[با توجه به معانی و توضیحات فوق]، شناخت ذات حق تعالی بر احدی از مخلوقات ممکن نیست، چرا که مخلوق هیچ گاه نمیتواند به خالق خود هیچ احاطهای و از جمله احاطهی علمی داشته باشد. چنان معلول نسبت علت و جزء نسبت به کل نیز چنین است.
پس، خداوند فقط به واسطهی نشانههایش (اسمهایش) شناخته میشود. و بیان شد که این اسمها، الفاظ نیستند، بلکه اعیان خارجی هستنئد. انسان با دیدن زیبایی پی به وجود «جمیل»، با دیدن علم پی به وجود «علیم»، با دیدن قدرت پی به وجود «قادر» و ... میبرد و هر چه این اسمها یا نشانهها کاملتر باشند، بیشتر معرف او بوده و انسان را به او نزدیکتر میکنند.
«بسم الله»، یک معنایش این است که آغاز میکنم با «اسم الله». منظور این نیست که فقط به هنگام آغاز یک کار، این لفظ را به زبان میآورم، بلکه اساساً هر کاری برای خدا و رفتن به سوی او که هدف و مقصد خلقت است، با رجوع به «اسم»ها و نشانهها آغاز میگردد.
زندگی با دیدن و شناختن «اسم»ها و نشانهها شروع میشود. نوزاد به محض آن که چشم باز میکند، شاهد اجزا و افراد خلقت میشود که همگی نشانههای خالق کریم هستند. و انسان باید در طول زندگی با شناختن نشانهها و اسمهای بزرگتر و تجلیهای بیشتر، که همان وجودهای کاملتر هستند، صاحب اسم، یعنی «الله» را بهتر و بیشتر بشناسد.
باء بسم الله، باء ورود است. یعنی وارد میشوم به شناخت اسمها و نشانههای خداوند متعال. و اگر نقطهی زیر باء برداشته شود و یا جایش تغییر کند، دیگر «ب» نیست و ورودی هم صورت نمیپذیرد. لذا حضرت (ع) میفرمایند: همه اسرار کتب الهی در نقطهی زیر باء بسمالله جمع میشوند که من همان نقطهی زیر باء بسم الله هستم.
یعنی ورود به «معرفة الله»، با شناختن من که بزرگترین (اسم اعظم) و مشهودترین نشانهها هستم آغاز میگردد و اگر کسی از این طریق وارد نشود، هرگز به «معرفة الله» نزدیک هم نمیشود. حتی شناخت اسم اعظم الهی، حضرت رسول اکرم (ص) نیز بدون معرفت به امیرالمؤمنین (ع) و پذیرش ولایت او حاصل نمیگردد. چنان چه خود فرمود:
«انا مدینة العلم و علی بابها» - من شهر علم هستم و علی دروازه آن (مبدأ ورودی به علم و معرفت من) است.
البته بدیهی است که این «من» نه از باب [العیاذ بالله] کبر و غرور است که این صفات به انسان کامل و معصوم راه ندارد، بلکه از باب معرفی امکان شناخت و معرفی «اسم» و نشانههای برتر خداوند است.
کلمات کلیدی:
اعتقادی