ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: دغدغهی جاودانگی (خلود) در جهنم، بیشتر به خاطر آن ایجاد میشود که ما از سویی به مبدأ و معاد، حساب و کتاب، پاداش و مکافات و بهشت و جهنم، به لحاظ عقلی و نقلی اعتقاد داریم، اما از سوی دیگر شاهد گناهان خود بوده و نگران هستیم و دوست داریم یک مفری برایمان تعریف شود.
به عنوان مثال: اگر در قوانین طبیعت کسی به ما بگوید: هر کس جرعهای اسید بنوشد، تمامی اعماء و احشاءاش میسوزد و میمیرد، اصلاً چون و چرا نمیکنیم، چرا که اولاً میدانیم قانون تکوینی خلقت است و ثانیاً امیدواریم شامل حال ما نشود. اما تمامی مجرمین، چه آنان که بازداشت شدهاند و چه آنان که هنوز آزادند، مایلند که مجازاتها سبکتر از این باشد که هست. چرا که در هر حال خود را مشمول این عقوبتها میبینند.
الف – خلقت الهی نظاممند است و البته خالق و ناظم و مالک اوست که ارحم الراحمین است. فرمود بدانید که اولاً عالم هستی بازیچه خلق نشده است – ثانیاً عقل و جهل، تقوی و فسق، ظالم و مظلوم و ... یکسان نیستند – ثالثاً هر چیزی روح و جسم دارد و هر کاری اثر روحی و جسمی خودش را دارد – در دنیا صورت جسمی را میبیند و در آخرت صورت باطن را میبینید؛ پس دقت کنید که مال حرام یا مال یتیمی که میخورید، آتش و زقومی است که به شکم خود میریزید و در آن عالم، صورت باطن آن را میبینید و میچشید – رابعاً بدانید که خدا به کسی ظلم نمیکند، اما مردم خودشان به خودشان ظلم میکنند و ... .
ب – گناه و معصیت (نافرمانی خدا)، یا جنبهی اعتقادی دارد و یا جنبه عملی. ممکن است که مجازات گناهان عملی انسان، با بخشش، حلیت صاحبان حق، شفاعت و یا بالاخره عقوبت کم یا زیاد پاک و محو شود و بالاخره مرتکب به آنها وارد بهشت شود، اما گناه عقیدتی و اعتقادی که همان کفر، شرک و بالتبع نفاق و ظلم است، تمام وجود را فرا میگیرد و اگر فرد قبل از مرگ بازنگردد (توبه نکند) که دیگر پاک شدنی نیست. لذا خلود در جهنم را به کفار و مشرکین و ظالمین انذار داد.
ج – مقدار بزرگی و یا کوچکی گناه که بخواهیم عذاب را با آن تطبیق دهیم، چقدر است و چه کسی باید آن را تعیین کند و اساساً چه کسی خبر دارد؟ اگر کسی در خیابان درگیر شود و مثلاً یک سیلی به صورت طرف مقابل بزند، جرم است و البته مجازات تعیین شدهای دارد؛ اما اگر همین سیلی را به گوش پدر یا معلم یا فرمانده خود بزند چطور؟ کار به لحاظ فیزیکی همان کار است، طرفین نیز همان انسانها هستند، پس چرا گناه بزرگتر شمرده شده و مجازاتش سنگینتر است؟ اگر سربازی در حال خدمت فرار کند، جرم است و مجازاتی چون حبس یا طول خدمت دارد، اما اگر همان سرباز از جنگ فرار کند، چه بسا در دادگاه نظامی محکوم به اعدام شود. خب چرا؟ سرباز همان است و فرار نیز همان.
پس مهم است که نافرمانی، سرکشی و جرم، مقابل چه کسی انجام میگیرد. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «بزرگترین گناه، گناهی است که تو آن را کوچک بشماری».
د – ما نه از عمق فاجعهای که با یک گناه اتفاق میافتد آگاهیم و نه از آثار مرتب به آن تا قیامت. چنان چه از عمق و وسعت برکات یک صواب (کار خوب) نیز آگاه نیستیم. لذا فرد با خود میگوید: مگر من چه کردم؟ حالا یک دروغ گفتم، یا یک بار غیبت کردم، یا یک بار دزدی کردم، یا آدمی را مجروح کرده یا کشتم ... و یا خدا را منکر شدم یا دین را مسخره کردم؛ پس چرا باید به چنین عقوبتهای سنگینی مجازات شوم؟!
به عنوان مثال: به شاکیِ محق بگویید: مگر فلانی چه کرده است؟ خب چند تا جمله گفته یا چند فعل انجام داده که سبب شده آبروی شما بریزد، حالا این که چیز مهمی نیست! حال او چه پاسخی خواهد داد؟ ارزش آبرویش چقدر بود؟ با این آبرو ریزی چه ضرر و زیانهای مادی و معنوی بر او، خانوادهاش، اطرافیانش، محیطش و ... وارد شد و چه اثرات سوئی بر جای گذاشت؟ بدیهی است که هر چه بگوید، کم گفته است، چرا که خودش نیز از بسیاری آثار سوء آگاه نیست، اما خدا میداند. لذا امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «اگر کسی خانه خدا را خراب کند، خرابههایش را خُرد کند، خُردههایش را به آتش بکشد، گناهش کمتر از کسی است که آبروی مؤمنی را بریزد».
این آثار تا قیامت باقی هستند، پس هیچ جرمی کوچک یا مقطعی نمیباشد. لذا فرمود که اعمال را با آثارش ثبت میکنم:
« إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ » (یس، 12)
ترجمه: آرى ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج مىكنيم و هر چيزى را در كارنامهاى روشن (در لوح محفوظ یا نزد امام مبین) برشمردهايم.
ﻫ – دقت شود که عذابهای اخروی «اعتباری» نیستند که در آن چون و چرا نماییم، یعنی چنین نیست که خالق و شارع مقدس فرموده باشد: اگر چنین کنی، من چنان عذابت میکنم، تا ما بگوییم چرا برای این گناه، آن عذاب را قرار داد؟ بلکه عذابها «تکوینی» هستند، یعنی طبق نظام خلقت و آفرینش میباشند.
تکوین آتش، نور و حرارت است و تکوین پوست و گوشت آدمی نیز سوزنده است. پس اگر آتش به دست برسد، میسوزاند و اگر شدت نور به چشم برسد، کور میکند.
تکوینِ کفر، شرک، ظلم و جنایت نیز آتش است و انسان نیز گاه به خاطر شدت و استمرار همیشگی گناه، صورت فطری و باطنی خود را تماماً دگرگون میسازد و خود را از محیط جاذبهی خیر و ظرف پذیرش و تعلق آن دور میسازد.
جهنم، در طول زندگیاش بر او محیط بوده و او با اختیار خود و تمام وجود وارد این جهنم شده است و خود را سراسر جهنمی (یکپارچه آتش) کرده است و تا آخر عمر لحظهای از آن خارج نشده است، لذا در قیامت نیز صورت باطنی این محیط خودساخته را میبیند.
کلمات کلیدی:
اعتقادی معاد