ش (تهران): سایت زندیق در مقالهی مفصلی تحدی قرآن مبنی بر آوردن مثل آن را پاسخ داده و چند آیهی ساختگی مثل «مانند: انا اعطيناک الجواهر و ...» نیز بیان داشته است! پاسخ چیست؟
x-shobhe: ظاهراً تنها کلمهی درستی که سایت «زندیق» زده است، انتخاب همین نام با مسمی برای سایتش میباشد. واقعاً چه کسی ممکن است این پشت سر هم این همه مطلب بیمنطق را برای ایجاد گمراهی در ذهن مردم ردیف کند، به غیر از یک زندیق؟ تمامی این مقالهی بیمنطق خوانده شد. هر چند طولانی بود، اما پاسخ آن بسیار ساده است:
الف – در ابتدای مقاله آورده شده است که هر چند قرآن کریم تحدی کرده که اگر میتوانید «مثل» آن را بیاورید، اما نگفته است «مثل» یعنی چه؟ پس هر چه بیاوریم خواهند گفت، نشد. این مثل آن نیست. البته این سخن سایت زندیق، یک نوع واکسینه کردن برای هر نقدی است. تا در مقابل هر نقدی بگویند، ما که گفتیم آنها خواهند گفت نشد!
معنای مثل، مانند و ..،. بسیار مشخص است، به ویژه هنگامی که نمونه یا مدل آن چه مثل و مانندش خواسته شده در اختیار باشد. یک انگشتری میبرید و میگویید: مثل این را بساز – یک نقاشی میآورید و میگویید: مثل آن را ترسیم کن ...، حال یک کتاب در دست دارید، میگویید: مثل این را بیاور.
ب – دقت شود که این زندیقها یک خلط مبحثی میکنند تا ذهن به سوی دیگری منحرف شود، سپس در آن سو جولان میدهند که البته آن هم غلط است و نمیتوانند. اگر خداوند متعال در قرآن کریم تحدی کرده است و به زندیقها فرموده که اگر گمان میکنید این حرف بشر است، خوب شما هم بشر هستید، همه امکانات و دانشمندان خود را جمع کنید و مثلش را بیاورید، منظور این نیست که لال هستید و حروف الفبا هم بلد نیستید، پس اگر میتوانید دو کلمه حرف بزنید و یا کلماتی را مثل پازل کنار هم بچینید، البته اگر ضرب آهنگ یا وزن و قافیه هم داشته باشد دیگر خیلی بهتر می شود. خیر. بلکه خداوند متعال خود به انسان علوم و از جمله علم بیان را تعلیم داده است و انسان را از بیان و حتی شنیدن حرفهای جاهلانه و به اصلاح حرف مفت باز داشته است.
پس اگر کسی به جای «انا اعطیناک الکوثر» گفت: «انا اعطیناک الجواهر»، فقط لغتبازی کرده است. و قرآن کریم کسی را به بازی دعوت نکرده و منظور از تحدی نیز ردیف کردن اراجیف نیست.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» (لقمان -6)
ترجمه: بعضى از مردم گفتار بازيچه را ميخرند (مشتری حرف مفتاند)، تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه كنند، و راه خدا را مسخره گيرند، آنان عذابى خفتآور دارند.
ج – خواهند گفت: ما که نوشته بودیم هر چه بگوییم اینها میگویند این مثل آن نشد ...، اما ما همین دو جمله را با هم مقایسه میکنیم تا معلوم شود که نه تنها مثل آن نشد، بلکه خیلی هم مسخره بود:
1- «انا اعطیناک الکوثر» که به ولادت حضرت فاطمهی زهراء علیهاالسلام اشاره دارد، یک خبر راست است، اما «انا اعطیناک الجواهر» یک خبر دروغ است.
2- در «انا اعطیناک الکوثر» معلوم است که «انا»کیست؟ حال میشود معرفی بفرمایند که در آیهی آنها «انا» کیست؟ چه کسی جواهر را به چه کسی داده است؟ ما هم برویم بگیریم. چون از آن خیر کثیر ما هم بهرهمندیم. اما این جواهر خیالی و لفظی نه دهندهاش معلوم است و نه گیرندهاش.
3- منظور از «انا اعطیناک الکوثر» خبر از این است که ما «خیر کثیر» را به تو عطا کردیم. و ما مردم نیز منشأ و مبدأ خیر بودن حضرت ام الائمه (ع) را در تاریخ دیدیم و ثابت شد. حال بفرمایند: «انا اعطیناک الجواهر» یعنی چه؟ این جواهر به چه کسی داده شد؟ چرا؟ موضوع چه بود؟ مثلاً اگر به ژاکلین یا اوناسیس یا به سایت زندیق بابت هزینههای ضد تبلیغ بر علیه اسلام داده شده است، خوب چه ربطی به ما و چه خیری برای ما دارد؟
4- سوره کوثر از غیب گذشته [دور هم جمع شدن دشمنان و دل خوش کردن به ابتر بودن پیامبر اکرم (ص)] و نیز خیر از غیبت آینده [بریده شدن نسل کفار و تداوم نسل پیامبر اکرم (ص)] خبر میدهد که واقعیت خارجی هر کدام نیز ثابت شده است. اما آیه و سورهی آنها از چه چیزی به جز اراجیف لجوجانه خبر میدهد؟
د – منظور از «مثل» بسیار روشن است. قرآن کریم مدعی است که کتاب هدایت بشر به سوی سعادت است. بدیهی است چنین کتابی باید ابتدا و قبل از هر چیز جهان و عالم هستی را برای بشر درست و کامل تبیین کند [جهان بینی]. مشخص کند که این جهان از کجا آمده و به کجا میرود و چرا؟ و معلوم کند من که مخاطب او هستم از کجا آمدم؟ کجا هستم؟ به کجا میروم؟ وچرا؟ و سپس بیان نماید که من چه ویژگیها و شرایطی دارم؟ نقاط قوت و ضعف من کجاست؟ عوامل رشد و سقوط من چیست ... ؟ و سپس قوانینی منطبق با عقل، فطرت و قوانین جهان هستی و شرایط و ویژگیهای من وضع نماید (به تعبیری ایدئولوژی یا همان چه باید کردها و چه نباید کردها)، به گونهای که مرا هدایت نموده و به سعادت برساند.
قرآن کریم مدعی است که از چنین جامعیت لازمی برخوردار میباشد و حال تحدی مینماید و میفرماید هر کس میتواند مثل آن بیاورد! بدیهی است که در اینجا منظور بیان همان جملات با انشائی دیگر نیست، مثلاً بگوییم اگر خداوند در قرآن کریم فرموده: «أقم الصلوة»، خوب ما هم میگوییم: «نماز را اقامه کنید» و نیز فقط لفظ و واژه نیست که کسی بگوید: اگر در قرآن حرف «الف» آمده است، من میگویم «الف» یا اصلاً میگویم «ژ» که در قرآن هم نیامده باشد یا میگویم «اژ» که هم الف داشته باشد و هم ژ و کاملتر باشد. بلکه میفرماید: اگر قرآن کریم با همین حروف، کلمات و واژهها و مفاهیمی که شما از آن واژهها میفهمید، در ادبیاتی جامع و کامل، یک جهانبینی و ایدئولوژی کامل و صحیحی را بیان داشته است، شما هم مثل آن بیاورید. جهان را تعریفی دیگر کنید و قوانین دیگری وضع کنید که درست و صحیح هم باشد و اگر به مسابقهی ادبی هم علاقمند هستید، همهی آن چه تبیین کردید نیز بیش از حجم این کتاب نباشد و مثل همین کتاب نیز گویا و فصیح باشد، به طوری که ظاهرش را همه بفهمند و دانشمندان نیز بتوانند در باطنش غور و غوص کرده و به علوم بیشتری دست یابند.
لازمهی تحقق این امر آن است که افراد بشر، یک جهانی را تعریف کنند که از سویی متفاوت از جهانی باشد که قرآن تعریف آن را کرده و از سوی دیگر از حقیقت خارجی نیز برخوردار باشد. نه این که به قوله نویسندهی آن مقالهی سبک، اگر خداوند فرمود: «الحمد لله رب العالمین»، یک کشیش مدعی مسیحی بگوید این که کاری ندارد و تحدی نمیخواهد، من هم میگویم: «الحمد للرحمن، رب الاکوان»! این دیگر خیلی حماقت است. قرآن نفرمود که شما لال هستید و نمیتوانید حرف بزنید. اگر قرار باشد حقایقی که در قرآن بیان شده را شما با الفاظ یا حتی زبانهای دیگر بیان کنید، که آوردن مثل آن نیست. خوب مگر این همه کتاب تفسیر یا حکمت و فلسفهی الهی که نوشته شده است، خلاف است؟ یا این همه اشعار زیبا خلاف است؟ خیر. بلکه منظور این است که اگر خدا میفرماید: هر چه که حمد است، مخصوص الله است، و این معنا قابل اثبات است، شما بفرمایید که خیر مخصوص الله نیست، بلکه مخصوص دیگری است و حرفتان نیز با عقل و واقعیت خارجی منطبق بوده و قابل اثبات باشد.
پس به هیچ وجه نمیتوان مثل قرآن را آورد، چرا که قرآن تبیین عالم هستی و قوانین زندگی بشر در آن است، و عالم هستی مثل و مانند دیگری ندارد که بتوان برای تبیین آن مثلی آورد و بشر را به آن عالم دیگر برد و قوانین دیگری که منطبق با قوانین و شرایط و هدف آن عالم باشد برایش وضع نمود. و برای این عالم نیز نمیتوان تعریف دیگری که هم با تعریف قرآن مغایرت داشته باشد و هم درست باشد ارائه داد و نمیتوان قوانینی برای بشر وضع نمود که هم با قوانین قرآنی مغایرت داشته باشد و هم درست و صحیح و منطبق با حقایق و واقعیتهای عالم هستی باشد.
بدیهی است اگر کسی بخواهد تحدی ادبی هم بنماید، میشود مثل همین اراجیفی که سایت زندیق نوشته است.
ﻫ- تحدی به قرآن کریم، بافتن چند کلمه کنار هم نیست که زندیق بیاطلاع گمان کرده است. بلکه زحمت دارد و کار میبرد و نتیجه هم نمیدهد. آوردن مثل قرآن، زحمتی است که تدوین کنندگان مکاتب بشری متحمل شدهاند. ماتریالیسم، هگلیسم، داروینیسم، فرویدیسم، اگزنتیالیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، مدرنیسم، پست مدرنیسم و ...، اینها هر کدام در عرصهای به میدان آمدند و تعاریف متفاوتی از جهان ارائه دادند و بر اساس آن تعاریف، باید و نبایدهای متفاوتی نیز تدوین کردند، و عمر هیچ کدام نیز به نیم قرن هم نکشید و دانشمندان دیگر نظریات آنها را مردود اعلام کردند.
پس قرآن کریم هنوز هم تحدی میکند. و ما مسلمانان که عاقبت همه این مکاتب را دیدهایم، با تکیه به قرآن کریم میگوییم: «هل من مزید»؟! آیا بیشتر نبود؟! آیا هنوز هم کسی مدعی است که عالم را بهتر شناخته و میتواند تعاریف متفاوتی از عالم، انسان و چه باید کردها و نباید کردهای او ارائه دهد؟! البته اگر ادبیاتش هم مثل قرآن زیبا، جذاب، جامع، کامل و گویا نبود، اشکالی ندارد، این یکی را آوانس میدهیم. اگر گفتند تعاریف ما در یک جلد نمیگنجد و باید در ده جلد باشد هم منعی ندارد. در ده جلد تعریف دیگری از جهان هستی ارائه دهند که هم متفاوت با قرآن باشد و هم صحیح باشد.
اگر گفتند ما نمیتوانیم در یک جلد قوانین بشری در زمینههای متفاوت اعم از شخصی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را بیان کنیم، ما میگوییم: عیبی ندارد، شما در صد جلد بیان کنید. ولی درست و منطبق با انسان و جهان باشد و نه منطبق با هوای نفس و منافع خودتان.
- تعداد بازدید : 8247
- 3 شهریور 1389
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن فاطمیه مادر