برخی جوونای هم سن و سال ما، از زندگی در جامعه دچار سرخوردگی و ناامیدی شدن، آینده مملکت براشون مهم نیس... و خلاصه نسبت به وقت، آینده، معنویت، خودشون، جامعشون و ... بی تفاوتند. هدفی از زندگی کردن ندارند. (ادامه در متن)
ادامه سؤال: باهاشون که صحبت میکنم از پوچ بودن زندگی میکند. از اینکه هیچ چیزی براشون معنی نداره میگند، از اینکه جامعه بهشون اهمیت نمیده میگند، از وضعیت بد اشتغال تو کشور میگند و... از همه چیز و همه کس بریدند. واقعاً نمیدونم چه جوابی باید بهشون داد؟ چه کمکی میتونم بهشون بکنم؟ به این دسته جوونا چه امیدی میشه داد؟ مگر نه اینکه رهبری تاکید میکنند سرمایه کشور ما همین جوونا هستن؟؟؟ لطفا جواب قانع کننده بدید.
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی با سؤالات و شبهات: دلسوزی برای دیگران و برخورداری از غیرت و دغدغه برای همنوعان و هموطنان، بسیار پسندیده و البته ضروری است، اما اولاً دلیل نمیشود که به هر حرفی که میزنند [که غالباً خودشان هم حرف خودشان را قبول ندارند]، پاسخ بدهید و ثانیاً گمان نکنید که اگر پاسخی مناسب، منطقی و مستدل داده شود، حتماً باید قبول کنند و میکنند. خیر، اصلاً چنین نیست، حتی اگر وحی نازل شود و آن را پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بیان و منتقل نمایند، لذا فرمود تو فقط تذکر بده:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ * لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ» (الغاشیه، 21 و و 22)
ترجمه: پس تذكر ده، كه تو (به عنوان رسول) تنها تذكردهندهاى * تو بر آنها مسلّط نيستى.
الف – این مملکت بیش از هفتاد میلیون جمعیت دارد که دهها میلیون نفر از آنان را نوجوانان و جوانان تشکیل میدهند و هیچ دلیلی ندارد که حتماً همگان یکسان باشند.
ب – ابلیس پس از نافرمانی و بحث و جدلِ مستکبرانه، وقتی دستش از هر استدلالی خالی شد، گناه را گردن خدا انداخت و گفت: "تو مرا اغوا کردی" – این روش همه گناهکاران شد، یعنی همیشه انسان گناهکار [از آن جهت که از خود راضی و متکبر نیز هست]، گناهش را گردن دیگران میاندازد، از خانواده گرفته تا دوست و رفیق، تا جامعه، یا حکومت ،یا شرایط اقتصادی و ... .
ج – اما در همین محیط، با همین شرایط و سختیها، مشکلات اقتصادی و تورم و اشتغال و ...، دهها میلیون جوان مسلمان، مؤمن، متعهد، امیدوار، با انگیزه، با شور و ... نیز وجود دارد. خود شما که دلتان میسوزد و میخواهید آنان را متذکر شوید و پاسخهای منطقی بدهید نیز در همین جامعه هستید، منتهی با مواضعی دیگر.
خداوند متعال اینها را در دنیا و آخرت شاهد میآورد تا بهانهای برای توجیه ارادههای سست، عملکردهای سوء، تنبلیها، تبعیت از هوای نفس و ... باقی نماند:
«وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ» (النّحل، 89)
ترجمه: و [به ياد آور] روزى را كه در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم، و تو را [هم] بر اين [امت] گواه آوريم، و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل كرديم.
از علل انحراف، ناامیدی و بی انگیزه بودن:
انسان وقتی به دنیا میآید، استعدادهای بسیاری دارد، اما از "علم" تهی است و هیچ نمیداند. ولی خداوند متعال به او ابزارهای مختلف "شناخت" و "علم" داده است. در وجودش عقل و فطرت و قلب را موهبت نموده و در بدن ظاهریش نیز مغز، چشم، گوش، دست، پا و سایر اعضا را قرار داده است و سپس دستورات لازم روحی و جسمی را برای رشد و کمال نیز صادر کرده است.
دریافت اصلی، با چشم و گوش است، و البته پشت آن باید «سمع و بصر» باشد. یعنی انسان برای شنیدن حرف حق سمیع باشد و در آن چه میبیند، بصیر باشد؛ پس اگر به اختیار و ارادهی خود، این ابزار را تعطیل کرد، انسانیت او نیز تطعیل میشود، درست مثل یک حیوان یا حتی بدتر:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريدهايم، زيرا كه دلها دارند ولى (حقايق را) بدان نمىفهمند، و چشمها دارند ولى بدان (به عبرت) نمىنگرند و گوشها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمىشنوند آنها مانند چهارپايانند بلكه گمراهترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مىروند) و آنها همان غافلانند.
*** - پس وقتی انسان با اختیار خودش تابع هوای نفس شد، بر عقل و قلبش پرده میافتد و وقتی بطن خود را از لقمهی حرام پر کرد، سمع و بصرش در حجاب قرار میگیرد و وقتی "چشم و گوش" را در اختیار دشمنان خود گذاشت و به صورت دائم و مستمر، فقط پیامهای منحرف کننده، ناامید کننده و بیانگیزه کننده را در شبکههای ماهوارهای و اینترنتی و کلاً فضای مجازی دریافت کرد، اثر میکند و همین میشود که شاهدید.
* - مگر میشود کسی خود را در آتش بیاندازد و نسوزد؟ یا در باتلاق بیاندازد و لجن سرتاپایش را نگیرد و فرو نرود؟ یا از بلندی پرت کند و ضربه مغزی نبیند و یا نمیرد؟
* - مگر میشود انسان با علم و اختیار، لقمه حرام [مادی و معنوی] بخورد – به جای قیام به قسط و عدل و انصاف، علیه خودش و دیگران ظلم کند - به جای آن که انسان کامل را الگوی خود بسازد «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، دائم از الگوهای منحط و رذیل شرق و غرب تقلید کند و سعی کند که ظاهر و باطن خود را شبیه آنان سازد، چشم و گوش را ورودی فسق و فجور قرار دهد ...، و امیدوار و با انگیزه و با نشاط نیز باقی بماند؟! اگر این رویه امید بخش بود، یأس و ناامیدی در غرب [طبق آمار خودشان] و عواقب سوء آن روزافزون نمیگردید.
* - البته تردیدی نیست که از اهداف و استراتژیهای مهم و اصلی دشمن، رواج ناامیدی و ترویج بیتفاوتی است. در میان ملل خود این ترفند را به کار بردند و نتیجه گرفتند و اکنون میخواهند این تجربه را در میان سایر ملل، به ویژه ملتهای مستقل، با ایمان، با انگیزه، با نشاط، فعال و ... نیز ترویج کنند. و باید اذعان داشت که متأسفانه برخی از عمّال داخلی آنها و نیز کسانی که نادانسته در این راه قدم بر میدارند، ابزار آن دشمنان اصلی میشوند.
یک مثال خارجی و داخلی:
خارجی - در ابتدای صدر اعظمی خانم مرکل در آلمان، آلمانیها بسیار امیدوار شده بودند و او را به خاطر دو عملکرد میستودند. اول اشتغال و دوم افزایش حقوق بازنشستگان (چون آلمان کشور پیری است و بازنشسته زیاد دارد).
سؤال کردیم، چگونه اشتغال ایجاد کرده است؟ گفتند: اجازه داده که جوانان، در غسالخانه و نیز نظافت پارکها کار کنند، البته هر نفر، فقط هفتهای دو ساعت، تا نوبت به همه برسد.
پرسیدیم، چقدر افزایش حقوق داده است؟ گفتند: ماهانه یک یورو. گفتیم: یک بطری آب 1.5 یورو میشود، شما به چه خوشحالید؟ گفتند: همین یک یورو را ضرب در کثرت بازنشستگان بکنید و ببینید که چقدر میشود؟
داخلی – به غیر از تمامی پیشرفتهای سه دههی اخیر که به رغم همه مشکلات داخلی و خارجی به دست آمده، ظرف کمتر از یک دهه، تحولی بزرگ ایجاد شد. شکل روستاها عوض شد – به انرژی هستهای و نانو تکنولوژی دست یافیتم – فضاپیما ساختیم – داروهای نایاب و استراتژیکی که فقط دو یا پنج کشور میساختند را تولید کردیم – در بسیاری از عرصههای علمی جهان، در ده رتبهی اول و گاهی در پنج رتبه اول قرار گرفتیم – در سرعت رشد علمی در جهان اول شدیم – شبیهسازی و تولید سلولهای بنیادین را آغاز کردیم ... و اینها در حالی بود که در کشور ما "سیم کارت" تلفن همراه، یک تا دو میلیون تومانِ (آن موقع) ارزش داشت.
اما انصاف دهیم که امروزه چه ترسیمی از آن دوره میدهند؟! آیا همه دستاوردهای مردم (به خاطر اهداف جناحی، حقدها و لجاجتهای شخصی و سیاسی و ...) سیاهنمایی نمیشود؟ آیا ناامیدی تبلیغ نمیشود؟ آیا ترس و وحشت از هیبت دشمنان القا نمیگردد و ...؟
* - ولی در عین حال، همه در همین جامعه و شرایط هستیم، و همه عقل، بصیرت، چشم، گوش و اختیار داریم. یک عده به طرفی میروند و یک عده به طرفی دیگر؛ پس هر چند دیگران را مقصر کنند، اما ابتدا خودشان مقصرند.
پس، شما برای "تذکر" و "آگاهی بخشیدن"، تلاش بیوقفه کنید، افسران جنگ نرم باشید؛ اما گمان نکنید که حتماً باید بپذیرند.
امام حسین علیه السلام را دیدند، همه حرفهایش را شنیدند، استدلالها را گوش کردند، مواعظ را مخاطب شدند ...، در آخر گفتند: ما خودمان همه اینها را میدانیم و حتی میدانیم که حق با توست و تو راست میگویی؛ اما تصمیم گرفتیم که تو را بکشیم.
- تعداد بازدید : 2100
- 25 آذر 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون