متن زیر، بخشی از سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در شب سوم از سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت و در نشست «هنر متعالی، جهاد و مقاومت» به تاریخ 2 مهرماه سال 93 ایراد شده است.
حجت الاسلام و المسلمین میرباقری: تفاوت سینمای مقاومت و سینمای روشن فکری منفعل
تفاوت سینمای مقاومت با سینمای روشن فکری منفعل این است که سینمای روشن فکری منفعل در عالم خیالات زندگی میکند. اشکال جامعه روشن فکری یا روشن فکرنمای کشور این است که از تاریخ عقب مانده است؛ یعنی هنوز در فضای دوران جنگ سرد سیر میکند و انقلاب معنوی جهان را نمیبیند.
سینمای روشن فکر نما نمیداند که موازنه جهانی در حوزه فرهنگ، سیاست و حتی اقتصاد تغییر کرده و موجب بحران اقتصادی غرب شده است. این عده واقعیتهای جهان و حتی واقعیتهای متن جامعه خود را نیز نمیدانند و به همین دلیل همیشه در تحلیل اجتماعی شکست میخورند .
حدود 25 سال پیش که در الجزایر انتخابات برگزار شد و انقلابیون مسلمان پیروز شدند ـ البته با دخالت غرب اصل انتخابات منحل شد ـ استاد ما میفرمود: این اتفاق علامت نشانة شکست فلسفه ریاضی غرب است؛ اگر غرب ابزار محاسبه ریاضی و کمیسازی قواعد کنترل رفتاری این مردم را در اختیار داشت، با ابطال انتخابات، دموکراسی را قربانی نمیکرد.
واقعیتی که در متن جامعه جهانی در حال شکلگیری است همان تحقق عصر جدید است که متأسفانه روشن فکرها و سینمای روشنفکری منفعل داخلی متوجه این برخوردها ـ که در متن جامعه جهانی رخ میدهد و نقطه کانونی آن ایران است ـ نیست؛ آنها به هنوز به دنبال ایده ترقی هستند و میخواهند جامعه را به سمت مدرنیته پیش ببرند. آنها معتقدند که انقلاب اسلامی ناشی از جریان مدرنیزاسیون در ایران است و این شتاب زدگی به انقلاب اسلامی ختم شد؛ در حالی که مسیر حرکت جامعه همان مسیر مدرنیزاسیون بود.
این تحلیلها به دور از واقعیت است؛ بنابراین سینما این روشن فکر نماها اولاً خردنگر و ثانیاً تحت دستگاه جریان تجدد است؛ آنها میگویند: روابط زن و مرد باید به شیوه دوران مدرن برگردد. آنها روابط موجود را بر محور دوران مدرن نقد میکنند؛ ساختار سیاسی جامعه را بر محور دموکراسی غربی نقد میکنند. همه آنها چه فیلم سیاسی بسازند و چه هر فیلم دیگری، به موضوع جنگ سنت و تجدد میپردازند و مذهب را جزو سنتی که دوران آن به سرآمده است، معرفی میکنند؛ چون ایده غرب تقریباً تا نیم قرن قبل همین گونه بود؛ غرب معتقد بود که دوران مذهب به سر آمده و گاهی میگفتند که دوران مذهب مربوط به قبل از دوران فلسفه است؛ مذهب را با اوهام و خیالات و خرافه همسان میپنداشتند؛ روشنفکرنماهای امروز هم هنوز در آن دوران تفکر میکنند. اعم از چپ گراها و راست گراهایشان. البته راستگراهایشان حداقل به امور باطنی معتقدند که حقیقت آن نیز همان دین فراماسونری است و کل ایده آن، نوع دوستی است؛ نه شریعت دارد، نه هیچ چیز دیگر.
در قشر هنرمندان دیده میشود که یک خانم را بسیار نوع دوست و متخلق به تصویر میکشند که به حجاب خوب مقید نیست آنها به این امر مقید هستند عمداً به گونهای صحنه آرایی میکنند زن بازیگر مقید به حجاب نباشد؛ روشن فکرهای متدین و البته سکولار نیز که تناقض بین سکولاریسم و اسلام را نمیشناسند دین را حداقلی تفسیر کرد و آن را با سکولاریسم جمع میکنند.
هنرمند سینمای مقاومت، سینما را واقعی طراحی میکند ولی آنها این واقعیتگرایی را خیالانگیزی تصور میکنند؛ آنها در عالم اوهام خود هستند. جامعه جهانی از این هنر عبور کرده و مشغول رخنهپوشی غرب متزلزل است؛ به سخن دیگر هنر مدرن ابزار رخنه پوشی و توجیهگری غرب است. هنری که سعی دارد بر پایان دوران تجدد پرده بیندازد؛ برای همه دنیا واضح است که تجدد در دوران پایانی خود به سر میبرد که جز غیر روش فکرهای منفعل که این واقعیت را درک نکردهاند. کار کرد پردهپوشی بر حقیقت پایان تمدن غرب و توجیه ضعفهای آن و از سوی دیگر تحقیر فرهنگ خودی در مقابل فرهنگ غرب است؛ این هنرِ سینمای منفعل روشن فکر شماست که یک حرکت غیر واقعی هم هست.
در حالی که حرکت سینمای مقامت کاملاً معطوف به حق و واقعیت جامعه جهانی است. جامعه ایران جامعهای است که نقطه محوری بسیاری از تحولات دوران معاصر جهان است. البته ممکن است این حقیقت را خیالانگیزی بدانند.
در زمان حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله)، (بلا تشبیه) در میان یاران حضرت، اصحاب صفه هم وجود داشتند که حتی جای خواب نداشتند و در مسجد میخوابیدند. گاهی به عنوان غذای روزانه یک خرما را دو نفر میخوردند؛ با این حال در جنگ احزاب حضرت هنگام حفر خندق برقی را دیدند و فرمودند: اسلام روم و ایران را فتح خواهد کرد؛ بعض میخندیدند و میگفتند چه حرفهایی میزند! کسی که یک خرما ندارد به سربازان خودش بدهد میگوید ایران را روم را فتح میکنیم!
روز هم دوران آغاز فتوحات مجدد نبیاکرم(صلوات الله علیه و آله) است ولی این عده در عالم اوهام و خیالات تجدد زندگی میکنند و همچنان مشغول رخنهپوشی غرب و تحقیر مذهب و سنتهای ملی در مقابل سنتهای تجدد هستند؛ این که یک نوع انفعال و احساس حقارت است.
هنرمند باید در میدان نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) وارد شود در آغاز فاتح میدان جهالت شود؛ به نبیاکرم (صلوات الله علیه و آله) تکیه کند و با اتکا به روحیه و شدت روحی حضرت در مقابل موج جریان تجدد بایستد و منفعل نشود و حرفی از جنس متفاوت بزند. تفاوت امام راحل (رض) و شریعتی نیز در این است که با آنکه شریعتی سی جلد کتاب در نقد غرب نوشته است ولی غرب با او مشکلی ندارد؛ در حالی که از انتقادات امام (ره) هرگز استقبال نمیکند و علیه ایشان میکوشد؛ زیرا شریعتی غرب را درون پارادایم غرب، نقد کرده و امام (ره) بیرون از این چارچوب یک حرکت جدید ایجاد کرده است. شریعتی هرگز هیچ موجی در مقابل تجدد ایجاد نمیکند. و فقط ادبیات مارکسیستی، سرمایهداری را نقد میکند. ولی امام (ره) کار دیگری کرده است.
هنرمند مسلمان اگر در میدان درگیری عقل و جهل به نبی اکرم(ص) تکیه باطنی نکند، امواج جهل از سر او و از سر بزرگتر از او عبور میکند. ایده خوب داشتن به تنهایی کافی نیست. تعهد به این ایده تا پایان، یک بنیان روحی و فکری و مجموعهای از مهارتهای عملیاتی را میطلبد.
کلمات کلیدی:
در محضر استاد