ایکس – شبهه / پاسخگویی به سؤالات و شبهات: ابتدا باید به معنای حدوث و قدم و تفاوت اصلی آنها توجه کنیم.
حدوث، یعنی "پیدا شدن، پس از نبودن" - چیزی حادث است که قبلاً نبوده و بعداً پدید آمده است، پس وجود یافتنش "محدث = پدیدآورنده" میخواهد.
بدیهی است که هر چه حادث باشد، "ممکن الوجود" است، یعنی هستی عین ذاتش نیست و نسبتش بین "عدم و پیدایش" مساوی است، پس پیدا شدنش سببی هستی بخش میخواهد.
قدم، یعنی "ازلی" بودن. وجودی قدیم و ازلی است که واجب الوجود باشد، هستی عین ذاتش باشد، بالتبع کمال محض است و چنین نیست که قبلاً نبوده و بعداً به وجود آورده باشد که سؤال شود «چگونه به وجود آمده؟» - پس او هست و هستی هر چیزی از اوست، او هستی بخش است.
با این تعاریف معلوم میشود که تنها وجود ازلی، خداوند متعال میباشد و هر چه هست، حادث است.
قرآن کریم: مشخص شد که قرآن کریم، وجود قائم بالذات و ازلی نیست، نبوده و بعداً به وجود آمده، پس "حادث" است.
توضیح:
باید دید که وقتی سخن یا سؤال از حدوث یا قدم قرآن کریم به میان میآید، مقصود چیست؟
اگر مقصود علم خدا باشد، علم خداوند متعال عین ذات اوست و بیان شد که خداوند متعال حادث نیست، بلکه ازلی و قدیم است. پس علم، حکمت، قدرت و تمامی اسماء و صفات ذاتی او، عین ذات هستند. خداوند متعال چون مخلوقاتش مرکب نمیباشد که خودش چیزی و علم یا قدرتش چیز دیگری باشند. واحد و احد است، لذا علم او نیز عین ذاتش است.
اما اگر سخن از ساختمان "قرآن کریم"، یعنی الفاظ و معانی و مفاهیم نازل شده باشد، این "فعل" خداست و فعل خدا حادث است. چنان که کسی یا چیزی را که نبوده، خلق میکند و تورات و انجیل و قرآنی که قبلاً نازل نشده بود را نازل مینماید.
دقت:
وجود ازلی (الله جلّ جلاله)، هستی و کمال محض است، پس نیستی، کاستی و نقص به او راه ندارد، او از این اوصاف منزه است (سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ / الصّافات، 159)، بالتبع قبل، بعد، (تقدم و تأخر)، نبودن قبل از پیدا شدن، از بین رفتن بعد از پدید آمدن، تغییر، تحول و نسخ نیز به او راه ندارد؛ اما فعل خدا حادث است، جهان ماده (آسمانها و هر چه در آن هست) را پس از آن که نبودند آفرید – پس از آن که به شکل دود و گاز (دخان) بودند به این شکل در آورد – معاد را بعداً برپا میکند و ... .
کلام خدا نیز فعل اوست، پس تقدم و تأخر به آن راه دارد، آیهای را بعد از آن که نازل نشده بود، نازل مینماید و آیهای که نازل شده بود را بعداً نسخ مینماید. اینها همه صفات "حادث" است:
«مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (البقره، 106)
ترجمه: ما هيچ آيهاى را نسخ نمىكنيم و از يادها نمىبريم مگر آنكه بهتر از آن و يا مثل آن را مىآوريم مگر هنوز ندانستهاى كه خدا بر هر چيزى قادر است.
البته آیه (نشانه) فقط آیات قرآن کریم نیست، اما قرآن کریم نیز آیات هستند.
علم خدا:
علم خدا ازلی است، اما تجلی (معلوم کردن علم)، یا تعلیم این علم، فعل خداست و حادث است. چنان چه فرمود به انسان آن چه را که نمیدانست، یاد داد: «عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ / العلق، 5». بدیهی است که قرآن کریم که کلام خداست، همان تجلی علم ازلی خداست، اما کلام خدا (فعل) است که نزول و تعلمیش به انسان، حادث است.
فعل خدا:
به جز ذات باریتعالی، هر چه هست، مخلوق است و مخلوق نیز حادث است. در حدیث میخوانیم که حتی اسمای الهی (الله، الرحمن، الرحیم، العلیم، الرّؤف، الجواد، الکریم و ...) نیز خلق خدا هستند. و البته ما میدانیم که «اسم» یعنی «نشانه»، چه در قالب الفاظ باشند و حمل بر معانی شوند و چه در قالب تعینات وجودی. مثل این که زمین و آسمانها نیز همه نشانه (اسم) او هستند.
قرآن کریم، وجود خدا نیست، بلکه فعل و کلام خداست، تجلیِ علم خداست، ایجاد خداست، پس حادث است.
کلمات کلیدی:
قرآن