ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: دقت کنیم که در ادبیات دینی و به ویژه احکام، کلمات و واژگان (مثل ایمان، اسلام، کفر، شرک، نفاق، بدعت، واجب، حرام و ...) هر کدام معانی و تعاریف مخصوص به خود را دارند و نمیشود مثل این وهابیها، هر کاری را (هر چند درست نباشد، یا درست باشد، اما آنها نپسندند) مثلاً شرک، کفر یا بدعت خواند.
بدعت در دین، یعنی کسی یا مذهبی، به نام دین، چیزی را که در دین (یا احکامی دینی) نبوده به آن اضافه کند و یا چیزی را که در دین بوده، از آن حذف کند؛ و البته چون این موارد بیشتر در احکام رخ میدهد، پس در هر موضوعی باید به احکام آن توجه داشت.
به عنوان مثال: اگر کسی بگوید: «من از این به بعد دستور میدهم که هنگام قیام در نماز باید دستهای خود را ببندید» میشود "بدعت"؛ چرا که این در دین نبوده و بعداً به دستور او اضافه شده است، یا حتی اگر بگوید این کار مستحب است، باز هم بدعت است، چرا که در سنت نبوی صلوات الله علیه و آله، چنین مستحبی بیان نگردیده است - یا اگر بگوید: «طواف نساء تا کنون بر شما حلال بوده و من اکنون حرام میکنم»، میشود "بدعت"، چون چیزی را که در دین بوده و خودش هم اذعان دارد که حلال بوده، حذف و حرام کرده است.
اما اموری که حذف یا اضافه نیست، مثل مستحبات یا اموری که در آن اختیار تنفویض شده است، بدعت محسوب نمیگردد؛ مثل ذکر رکوع و سجده که یک حد معینی به عنوان حداقل ذکرِ لازم دارد، اما شما هر ذکر دیگری هم میتوانید بگویید.
اذان و ذکر اشهد انّ علی ولی الله:
چه فقه شیعه و چه در فقه سنت، کسی اجازه ندارد وسط قرائت سوره حمد به هنگام قیام، ذکر دیگری بگوید و یا آیهای از سوره دیگری بخواند، اما قنوت خودش و اذکارش مستحب است.
گفتن اذکار مستحب در میان اذان جایز است. به شرطی که جزو اذان یا اقامه محسوب نگردد.
به عنوان مثال: طبق فقه تمامی مذاهب، "اشهد انّ محمد رسول الله" جزو اذان است و کسی اگر آن را حذف کند، اذانش باطل میشود و اگر این حذف خود را احکام دینی بنامد، کارش "بدعت" است، اما صلوات بعد از آن جزو اذان نیست، ولی نه تنها جایز است، بلکه مستحب و حتی مؤکد است که به هنگام بردن نام آن حضرت، صلوات ضمیمه گردد.
پس طبق فقه شیعه و سنی، گفتن اذکار در بین فرازهای اذان اشکال ندارد؛ ذکر "أَشْهَدُ أنَّ عَلیاً أمْیر المُؤمنِین وَلی الله" نیز از اذکار مستحب است. یعنی اگر کسی آن را جزوی از اذان بداند، کلاً اذانش باطل میشود. اما اگر به عنوان ذکر مستحب بگوید و یا این مستحب را اصلاً نگوید، هیچ اشکالی ندارد، چه رسد به این که "بدعت" محسوب گردد.
بدعت این است که مثلاً «حَی عَلَی خَیر الْعَمَلِ» حذف گردد و به جایش «الصَّلاةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم» اضافه شود و این حذف و اضافه جزوی از اذان محسوب گردد.
دقت شود که "بدعت"ها معمولاً به دنبال هوای نفس افراد در طمعهای شخصی، گروهی، حزبی، جریانی و سیاسی وارد دین میگردد.
روایت:
«اِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحْكامٌ تُبْتَدَعُ، يُخالَفُ فيها كِتابُ اللّهِ، وَ يَتَوَلّى عَلَيْها رِجالٌ رِجالاً عَلى غَيْرِ دينِ الله» (نهج البلاغه، خ 50)
ابتداى ظهور فتنهها، هواهايى است كه پيروى مىشود، و احكامى كه در چهره بدعت خودنمايى مى كند، در اين فتنهها و احكام با كتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى میکنند.
دشمن، [چه ابلیس باشد و چه سپاهیانش از جن و انس]، هلاکت هر مؤمن و مسلم و جامعهی اسلامی را میخواهد، اما میداند که از بیرون کاری از او ساخته نیست، لذا باید به دورن نفوذ کند. ورود به مملکت وجود و یا جامعه نیز روزنه میخواهد، نوکر و ستون پنجم میخواهد. پس ابتدا "هوای نفس" افراد را به عنوان دروازهای برای ورود نشانه میرود. حبّ جاه، حب مقام، حب ریاست، حب شهوت، حب مال و ... سایر هواهای نفسانی. میبیند اسمش مسلمان است، اما پیرو هوای نفس خویش است؛ اما بالاخره این فرد یا جامعه مسلمان هستند، چه کند؟ ابتدا شروع به "بدعتگزاری" به نام اسلام، احکام و ... مینماید، به همین واسطه، او را به حمایت از بیدینانی که هواهای نفس او را ارضا میکنند، وا میدارد و "فتنه" آغاز میشود و شکل میگیرد.
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام