محبت - من فکر میکنم این ریشه ولایت گریزی تو ما انسانها قدری طبیعی باشه – فرض کنید فرزندانی پدر را دوست دارند و خود را نیازمند محبت پدر میدانند، اما پدر بگوید یکی را بیشتر از آن یکی دوست دارد. طبیعی است که دیگری ناراحت میشود... (اشاره به محبوبتر بودن اهل عصمت و ولایت علیهم السلام) – (دانشجو / تهران)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: البته سؤال ارسالی کوتاه شد، در ادامه آمده بود: «این در صورتیه که به ما گفتن حداکثر محبت از طرف محبوب تمنا کنید و ما رو حداکثری و بی نهایت طلب بار اوردن و از ما خواستن در نتیجه ی تعقل چیزی رو انتخاب کنید که بالاتر از اون برای هر انسان دیگری متصور نیست(حالا ممکنه برای خود انسانم اون مطلوب واضح و قابل تصور نباشه ولی میشه میشه چنین چیزی رو از فضل خدا خواست): وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ فَاِنَّهُ... اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ... فراز هایی از دعای کمیل»
در هر به نکات ذیل توجه فرمایید:
نکته – آن چه خداوند حکیم، در فطرت ما سرشته است [مثل توحید، نبوت، ولایت، امامت، معاد، دین، کتاب و ...]، هیچ راه گریزی ندارد، بلکه فقط "بدل" میخورد. از ولایت نیز راه گریزی نیست، منتهی اگر ولایت الله نشد، حتماً ولایت طاغوت بدل از آن میشود.
الف – طرح سؤال در بارهی محبت خداوند متعال بدین شکل، ناخودآگاه نوعی بدبینی و ناراحتی از خداوند رحمان و رحیم را القا میکند، یعنی به بهانهی «محبت به خدا»، انسان را به «بغض به خدا» سوق میدهد! و شما گرامیان اگر فقط سؤالات و شبهات مندرج در همین پایگاه را مطالعه کرده باشید، متوجه شدهاید که چه تلاشی میشود که بین انسان با خدا، نوعی دشمنی ایجاد شود. طبق آمار ما، تلاشی که برای «دشمنی انسان با خدا» میشود، به مراتب بیشتر از تلاشی است که برای «نفی و انکار خدا» میشود! و این قابل تأمل است.
ب – بدیهی است، فرزندی که پدر را دوست دارد و پدر نیز محبت لازم، کافی و بیش از حد را به او دارد، او دیگر کاری ندارد که دیگری را بیشتر دوست دارد یا خیر؟ چون این دیگر به مقوله «حسادت» بر میگردد و نه محبت. و البته به "تکبر" هم بر میگردد.
ج – البته در این عالَم هستی، هیچ دو چیزی مساوی نیستند و کسی هم نباید انتظار داشته باشد که محبت خدا به همه [جاهل، عاقل، مؤمن، کافر، متقی، فاسق و ...] مساوی باشد. بیتردید هر که با تقواتر باشد، بزرگوارتر و به کمال محض نزدیکتر است و هر که نزدیکتر شد، محبوبتر است.
د – رحمت و محبت، چه از ناحیه خداوند متعال به بندگان و مخلوقاتش و چه از ناحیه نوع بشر به یک دیگر یا هر چیز دیگری، مادی نیست که بیشتری یا کمتری آن، با اندازههایی چون: کیلو، متر، حجم و سایر مقدارها اندازهگیری شود؛ پس هر کسی، بیش از ظرفیت وجودی و لیاقتش، مورد لطف، رحمت و محبت الهی قرار دارد، پس جای مقایسه یا حسادت باقی نمیماند.
ﻫ – رحمت و محبت خدا به بندگانش [و حتی به بندگان گناهکارش]، محدود نیست که اگر تقسیمش کنند، به یکی بیشتر برسد و این بیشتری، سبب کاستی و کمتریِ سهم دیگران گردد.
و – هر فیض و کمالی از جانب حق تعالی، حقیقت واحدهای است که «بِقَدَرٍ مَقدور» نازل میگردد؛ مثل علم، حکمت، رأفت ... و محبت. پس به همین تناسب مراتب تجلیتر، مثل عالِم، عالمتر و عالمترین. اما عِلم یک حقیقت است. محبت نیز همینطور است، به تناسب تجلی گفته میشود، محبوب، محبوبتر و محبوبترین. اما محبت یک حقیقت است.
ز – بدیهی است که خداوند متعال آنقدر بندگانش را دوست دارد که آن "بهترین"ها را به خدمت بقیه میگمارد، تا بقیه نیز با تأسی به او رشد کنند و کمال و تقرب بیشتری برسند. پس نه تنها باز هم جای مقایسه، رقابت و حسادتی نیست، بلکه جای تشکر و قدردانی دارد.
خداوند متعال محبوبترین را جلودار قرار داد و فرمود: هر کس مرا دوست دارد، دنبال او راه افتاده و نزد من بیاید تا من هم او را دوست داشته باشم. حال آیا کسی که خدا را دوست دارد، دنبال راهنما راه میافتد تا به محبوب و محبت او برسد، یا در جا ایستاده و به غافلهی محبین نمیپیوندد و بهانه میآورد که چرا او را جلودار کردی؟!
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: اگر خدا را دوست مىداريد پس پيروى از من كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشايد، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
پاسخ سؤال:
حالا اگر کسی نپیوندد و در جای ایستاده و بسیار مدعی بگوید: خیر، چرا او را جلودار کردی؟ پاسخش در دل سؤال داده شده است. محبوب به او میگوید: برای این که معلوم شود تو مرا دوست داری، یا فقط ادعا میکنی؟ باید صف تو از محبوبین و محبین من جدا میشد. من گفتم اگر خدا را دوست دارید، از او تبعیت کنید تا شما را به سوی من و محبت من هدایت کند، تو هم این کار را نکردی. در صورتی که اگر مرا دوست داشتی، نه تنها به دنبال او میرفتی، بلکه از من تشکر هم میکردی که برایت راهنمایی امین فرستادهام.
یک مثال:
مثال صحیح اینگونه است: فرض کنید برای هزار نفر، هزار ظرف قرار دادهاید، با حجم یک سیسی تا هزار سیسی. بعد بگویید: من این ظروف را به هم مرتبط کردهام و یک جریان آب را داخل همه آنها جاری میکنم، پس هر چند ظرفیتها متفاوت است، اما آب در تمامی ظروف در یک سطح میایستد و با هم سطح میشوند. بعد بگویید ظرف هر کس پر شد، نزد من محبوب است و هر کس راه ورود این آب را قطع کرد و ظرفش خالی شد، از این زنجیره خارج میشود.
حال اگر کسی راه ورود آب را بست، خوب باید آن را باز کند تا هم سطح دیگران شود، نه این که به جای باز کردن راه ورودی آب، بگوید: چرا من بیست سیسی هستم و دیگری پانصد یا هزار سیسی؟!
ح – خداوند متعال میفرماید: این ظرف بزرگتر را "اول" قرار دادم و سایر ظروف را به ترتیب و بر اساس نظام احسن، در یک خط طولی، یکی پس از دیگری قرار دادم. فیض من، علم من، حکمت من، جمال و جلال من، رحمت، رأفت، جود، کرم و محبت من، ابتدا به این ظرف میریزد، سپس به ظرف و ظروف بعدی، اما همه یک حقیقت هستند.
یا بگویند: این آینهی اول خیلی بزرگ است، نور من، اول به آن میتابد، و بعد به آینهی بعدی، و از آن به آینهی بعدی و تمامی آینهها، پس همه یک نور است. حالا هر کدام جهتش را به طرف دریافت نور تنظیم کند، نور بیشتری دریافت میکند و اگر کسی مرتد شده و برگردد، به تناسب تغییر زاویه و یا تماماً در تاریکی و ظلمت قرار میگیرد.
ط – پس اینجا روشن میشود که چگونه و چرا، یک بنده و محبوب واقعی، هر چقدر هم ظرفش کوچک باشد، اگر راه را نبست و اگر تغییر زاویه نداد، با همان بزرگترین محشور میشود و در کنار او قرار میگیرد. کسی که دلش با امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین ... و امام زمان علیهم السلام است، با همانها محشور میشود، اگر چه اختلاف کمالاتشان بسیار است. و البته در این راستا، آن بزرگترها نه تنها گلهمند نمیشوند که چرا این کوچکترها، با تمامی تفاوت فاحش حجم و عمق هم سطح ما قرار گرفتند، بلکه خوشحال هم میشوند، چرا که همه عاشق یک محبوب هستند و یک محبت در همه آنها جاری است و همگی سرشار از این محبت شدهاند.
حشر با محبوب:
هر کسی با محبوبش محشور میگردد، چرا که اولاً علقه و وابستگی هر کسی به محبوبش است و ثانیاً به دنبال او میرود. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام با ذکر قسم فرمودند که حتی اگر یک چوب خشک را دوست داشته باشید (یعنی محبوب شما باشد) با همان محشور میشوید؛ و خداوند متعال فرمود: هر کسی را با امامش فرا میخوانیم و در این وادی و حشر و نشر، کمترین ظلمی به کسی نمیشود.
«يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَـئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً» (الإسراء، 71)
ترجمه: [ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان (امامشان) فرا مىخوانيم. پس هر كس كارنامهاش را به دست راستش دهند، آنان كارنامه خود را مىخوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمىشود.
مرتبط:
محکهای سنجش میزان محبتمان به خداوند متعال – خودمان بهفمیم که او را چقدر دوست داریم؟
- تعداد بازدید : 1170
- 5 تیر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون