میشه بگین امام خمینی این همه سیاست وهوش سیاسی و اطلاعات در باره سران کشورهای کفر رو چطور به دست آورده بود؟ مثلا ببینید الان خیلیها هستن که تو عصر اطلاعات هم متوجه خطر اسرائیل نیستن، ولی ایشون تو زمان خودش به نظر تنها آدمی بود که اسرائیل رو قبول نداش و اصلا میدونست که اینا دارن چیکار میکنن وهدفشون چیه ...؟ (دیپلم)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همه چیز به همان "توجه" بر میگردد، اگر انسان "توجه" کرد و جهتش را به سوی هدف برگرداند "متوجه کرد"، حقایق و واقعیتها را میفهمد و اگر غفلت کرد و "توجه" ننمود، جاهل میشود. ببینید که حضرت ابراهیم علیه السلام در پاسخ خورشید، ماه و ستاره پرستان، چه فرمود:
«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِینَ» (الأنعام، 79)
ترجمه: به یقین من روى (دل) خود را به سوى كسى كه آسمانها و زمین را پدید آورده متوجه نمودم در حالى كه با اخلاص و حقگرایم. و من از شركآوران نیستم.
علل رشد، علم، حکمت و بصیرت:
بیتردید رشد و کمال آدمی، یک یا دو و سه علت ندارد که کسی بتواند آنها را بشمار آورد و بگوید علت اینها بوده است، به ویژه در مورد کسانی که یک عمر بندگی خدا را کرده و با مجاهدت، طبق اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، خودسازی کردهاند. به قول خودشان: "اسلام آدم میسازد و اینها از آدم میترسند".
همیشه دقت داشته باشیم که رحمت خدا واسعه و فیض او بیکران است و در افاضه فیض و بذل رحمت نیز نه تنها بخلی ندارد، بلکه جواد و کریم است و به همه کریمانه میدهد، منتهی باید از این طرف، هم درخواست باشد و هم ظرفیت دریافت.
بیتردید دستور العملهای خداوند متعال، سبب رشد و کمال آدمی است و وعدههای دنیوی و اخروی او نیز حق است، پس اگر کسی آنها را باور کرد و خود را در مسیر عبادت و بندگی خالصانه و اطاعت مخلصانه و مجدانه قرار داد، آن وعدهها در مورد او محقق میگردد. این مواهب برای همگان است.
به عنوان مثال به چند آیه ذیل دقت نمایید و تصور کنید که اگر کسی این مبانی را باور کرده باشد و عمل نماید، به چه مقامی میرسد؟
الف – عدم تسلط شیطان بر آدم:
این که امام خمینی رحمة الله علیه فرمودند: «امریکا شیطان بزرگ است» و سپس فرمودند: «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»، صرفاً یک شعار سیاسی و رجزخوانی نبود، بلکه عین آیهی قرآن کریم است. خداوند متعال شرح داده که شیطان (اعم از ابلیس یا سایر شیاطین جنّ و انس)، بر چه کسانی تسلط دارند و بر چه کسانی تسلط ندارند. و البته سلطه نیافتن شیطان، یعنی شکست خوردن او.
«إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُونَ» (النّحل، 99)
ترجمه: چرا كه او را بر كسانى كه ایمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلطى نیست.
«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ» (النّحل، 100)
ترجمه: تسلط او فقط بر كسانى است كه (خودشان) وى را به سرپرستى برمىگیرند، و بر كسانى كه آنها به او [خدا] شرك مىورزند.
پس اگر کسی از یک سو ولایت شیطان را نپذیرفت و از سوی دیگر به خدایش ایمان آورد و توکل کرد، شیطان از هیچ راهی نمیتواند بر او برتری و سلطه پیدا کند.امام چنین بود.
ب – این کاریست که خدا میکند:
بشر در هدایت خود کاری انجام نمیدهد، بلکه کار را خدا انجام میدهد. خداوند متعال فرمود که هر کس ولایت من را بپذیرد، من خودم او را از ظلمات به نور میبرم و هر کس ولایت طواغیت را بپذیرد، آن طواغیت او را از نور به ظلمات میبرند – این سنّت الله است:
«اللّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُواْ یخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ كَفَرُواْ أَوْلِیآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
ترجمه: خداوند سرور كسانى است كه ایمان آوردهاند. آنان را از تاریكیها به سوى روشنایى به در مىبرد. و [لى] كسانى كه كفر ورزیدهاند، سرورانشان [همان عصیانگران] طاغوتند، كه آنان را از روشنایى به سوى تاریكیها به در مىبرند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.
ج – نماز شب و مقام محمود:
متأسفانه ما بسیاری از مسائل را ساده میگیریم، در حالی که اصلیترین مسائل است و از جمله آنها نماز شب است که انسان را به مقام محمود میرساند:
«وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» (الإسراء، 79)
ترجمه: و بعضى از شب را بیدار باش و تهجد كن كه این نماز شب تنها بر تو واجب است باشد كه خدایت به مقامى محمود مبعوثت گرداند.
امام، اهل نماز شب و سایر نوافل بود.
د – چشم و گوش و زبان خدایی، بصیر و خبیر است و خطا نمیکند:
کمال خداوند چیزی نیست و کمال در انسان چیز دیگر، بلکه همان هستی و کمال محض است که باید در انسان تجلی کند تا بشود مظهر اسمای الهی. خداوند متعال علیم، حکیم، خبیر، سمیع و بصیر است، پس اگر عقل انسان متوجه او باشد و قلب انسان آیینه کمال او گردد و وجودش مطیع و تابع باشد، همان علم، حکمت، خبر و بصیرت در هر انسانی (به تناسب ظرفیت وجودیاش) تجلی میکند.
امام صادق علیه السلام، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت نمودند که فرمود: «خداوند عزوجل (در حدیث) فرمود: کسی که به یکی از اولیا و دوستان من اهانت کند، به دشمنی با من برخواسته است .
هیچ بندهای به چیزی به من نزدیک نشده که دوست داشتنیتر از انجام واجبات باشد.
همانا بندهای (بعد از انجام واجبات) به وسیلهی نوافل و مستحبات به من نزدیک میشود تا این که محبوب من میگردد. وقتی که محبوب من شد، من گوش او میشوم که با آن میشنود، چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن صحبت میکند، دست او می شوم که با آن کار انجام می دهد. اگر مرا دعا کند، اجابتش می کنم. اگر درخواستی از من داشته باشد، به او اعطا میکنم.» (الکافی، ج۲، ص۳۵۲٫)
امام خمینی رحمة الله علیه، از مصادیق چنین بندهای بود.
ﻫ - مقام توکل:
امتیاز انسان این است که "اختیار" دارد و هنر آن انسانی که تماماً تسلیم (مسلمان) و مؤمن شده، این است که با اختیارِ خود، از خود سلب اختیار میکند و با اطاعت و تبعیت محض، همه اختیاری که خدا به او داده را به خودش واگذار میکند. "موتوا قبل ان تموتوا" میکند.
در دعای بعد از نماز صبح، با تأسی به حضرت ابراهیم علیه السلام، در آن هنگام که او را در آتش میانداختند، میگوییم: «وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ - و كارم را به خدا مىسپارم خداست كه به [حال] بندگان [خود] بیناست / غافر، 44».
پس کسی که به امر خدا و برای خدا به میدان بندگی میآید و امرش را نیز به او تفویض کند، به بصیرت الهی بصیر میشود و بحول و قوهی الهی نیرومند میگردد. در نقطهی اوجش، "عینالله، یدالله و ثارالله" میگردد.
به این واگذاری امر میگویند: «توکل». توکل وکیل گرفتن است و بدیهی است کسی که واقعاً خدا را وکیل بگیرد، خودش موکل (متوکل) میگردد و خدا به جای او کار میکند، اما کسی که گمان کند کار دست خودش است، خدا هم او را به خودش واگذار مینماید.
«وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ» (ابراهیم علیه السلام، 12)
ترجمه: و ما را چیست (چه میشود) كه بر خدا توكل نكنیم در حالى كه ما را به راههاى (كمالات دنیا و آخرت) خودمان هدایت نموده؟! و یقینا بر اذیت و آزارى كه بر ما روا مىدارید صبر خواهیم نمود، و توكل كنندگان باید تنها بر خدا توكل كنند.
و – مقامات دیگر:
و همین طور است مقامات (فضایل) دیگری که برای همگان قرار داده است، مثل آن که وعده فرمود هر کس در راه ما مجاهدت کند، خودمان به راههایمان هدایتش میکنیم «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ / العنکبوت، 69» - و فرمود: اگر خدا را (دین خدا را) نصرت دهید، خداوند متعال نیز شما را نصرت میدهد و ثابت قدمتان میدارد «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْكُمْ وَیثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ / محمد صلوات الله علیه و آله، 7» - و فرمود: هر کس دین خدا و رسالت الهی را (در زبان و عمل) تبلیغ کند، و در این راه از خدا بترسد و از دیگران نترسد، خدا در محاسبات کفایتش میکند «الَّذِینَ یبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیخْشَوْنَهُ وَلَا یخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا / الإحزاب، 39» - و فرمود: خوب و بد هر کسی را به خودشا الهام میکنیم: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا / الشّمس، 8»، و ... .
ز – حبّ و بغض (تولا و تبرا):
ریشه در "ولایت" است، خواه "ولایت الله" و خواه "ولایت طاغوت". انسان ولایت هر کدام را که بپذیرد، بدان "مبحت" مییابد و از دشمن آن بیزاری و دوری میجوید؛ و به هر کدام که محبت پیدا کرد، ولایت همان را میپذیرد و هر ولایت دیگری را نفی میکند.
از این رو وقتی از امام صادق علیه السلام پرسیدند که آیا "حبّ و بغض جزو دین است؟"، در قالب پرسش تأییدی فرمودند: "آیا دین چیزی جز حبّ و بغض است؟"
"حبّ الله"، ریشه تمامی هدایتها و خوبیهاست، کسانی که قلبشان سرشار از محبت الهی است، امید لقاء الله دارند، پس شرک نمیورزند و عمل صالح انجام میدهند: «فَمَن كَانَ یرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا / الکهف، 110».
امام خمینی رحمة الله علیه، قلبش با ذکرالله مطمئن شده بود: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. »
"حبّ الدنیا" نیز ریشهی همه گناهان است، چنان که پیامبر عظیم الشأن صلوات الله علیه و آله فرمودند: "حبّ الدّنیا رأسُ کلّ خَطیئَة". و در قرآن راجع به هر دو گروه و محبوبها و محبتهایشان، آیات متعددی وجود دارد.
قلب امام خمینی رحمة الله علیه، سراسر حبّ الله بود، لذا دعوتش نیز به سوی خود نبود، بلکه به سوی خدا بود و چیزی برای خود نمیخواست، بلکه عمل به اوامر الهی را پیشه ساخته بود و امیدش نیز به "الله جلّ جلاله" بود.
ایشان در اختلافات بین جریانها فرمودند: «اگر 124 هزار نبی با هم میآمدند، هیچ اختلافی با هم نمیکردند – مضمون»، یعنی اختلافاتِ (خصمانه) شما به خاطر همین ضعف در معرفت، ایمان، اخلاص، حبّ الله و نیز حبّ النفس و حبّ الدنیاست.
نکته:
البته کسی که بخواهد عالم شود، تحصیل میکند – کسی که بخواهد خبیر باشد، از احوال خود و پیرامون خود غافل نمیماند – کسی که بخواهد بصیر باشد، در هر امری تعمق و تدبر و تفکر میکند – کسی که بخواهد در راه خدا با دشمنان خدا مجاهدت کند، در بندگی، دوست شناسی و دشمن شناسی میکوشد – کسی که بخواهد اسلام شناس باشد، در دین تفقه میکند – کسی که بخواهد مردم را بیدار و به امر الهی هدایت کند، غفلت از یاد خدا و معاد را از خودش دور میکند و ... . چنین فقیهی، مصداق فرمایش امام حسن عسکری، به ویژه برای دوران غیبت میگردد و قطعاً و حتماً تحت نظر و حمایت و عنایت مولا، امام زمان علیه السلام قرار میگیرد:
«... فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یقَلِّدُوهُ ، وذلكَ لا یكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم ...» (الاحتجاج : 2/510/337)
ترجمه: اما هر فقیهى كه خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد ، بر عوام است كه از او تقلید كنند و البته این ویژگیها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند ، نه همه آنها.
و حضرت امام خمینی رحمةالله علیه چنین بودند، چنان که مقام معظم رهبری نیز چنین هستند.
پس مهم باور، ایمان، اخلاص، عمل صالح، تلاش، مجاهدت ... و در یک کلمه «خداباوری – معاد باوری و بندگی و تعلیم و تربیت، تحت تعالیم اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله » است.
معمای "اسرائیل" برای امام:
« برای من یك مطلب به شكل معماست و آن این است كه همه دول اسلامیه و ملتهای اسلام می دانند كه درد چیست ، میدانند كه دستهای اجانب در بین است كه اینها را متفرق از هم بكند ، می بیند كه با این تفرقهها ضعف و نابودی نصیب آنها می شود ، میبینند كه دولت پوشالی اسرائیل در مقابل اسرائیل ایستاده كه اگر مسلمین مجتمع بودند هر كدام یك سطل آب به اسرائیل می ریختند او را سیل میبرد، معذالك در مقابل او زبون هستند ، معما اینست كه با این كه اینها را میدانند، چرا به علاج قطعی كه آن اتحاد و اتفاق است روی نمیآورند؟ چرا توطئههایی كه استعمارگرها برای تضعیف آنها به كار میبرند، آنها توطئهها را خنثی نمیكنند؟ آیا این معما چه وقت باید حل شود؟ و پیش كی باید حل بشود؟ این توطئهها را كی باید خنثی كند غیر از دولتهای اسلام و ملتهای مسلمین؟ این معمایی است كه شما اگر جوابی دارید و حل كردید، این معما را به ما هم تذكر بدهید.» (بیانات امام خمینی (ره) در دیدار با وزیر خارجه سوریه ، صحیفه نور ،ج 8 ،25//58 ، ص 236 - 235)
روز قدس:
وقتی یك میلیارد جمعیت فریاد كرد اسرائیل نمیتواند ، از همان فریادش میترسد . اگر همه مسلمین كه در دنیا هستند الان هستند كه قریب یك میلیارد هستند اگر در روز قدس همه بیرون بیایند از خانه ، فریاد بكنند مرگ بر آمریكا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر شوروی ، همین قول مرگ بر شوروی برای آنها مرگ می آورد. جمعیتشان یك میلیارد ، ذخایرشان این همه زیاد كه همه دولت ها محتاج به ذخایر شما هستند معذالك شما را وادار میكنند با هم مختلف باشید، اختلاف كنید و ذخایرتان را ما ببریم و هیچ كدام صحبت نكنید .
بیانات امام به مناسبت روز جهانی قدس ، صحیفه نور ، ج 12 ، ص 276 ، 15/5/59
- تعداد بازدید : 1705
- 11 تیر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی