«ایکس – شبهه»: احکام اسلام مانند اجزای بدن و احکامش یک زنجیرهی به هم پیوسته است و نمیشود که برخی از قسمتهای آن توجه شود و برخی دیگر مورد بیتوجهی و بیمهری قرار گیرد و انتظار رود که همه چیز خوب پیش رود و کمال و سلامتی نیز حاصل گردد.
مثل کسی میماند که به هدف یا بهانهی تقویت پروتوئین بدن مدت یک سال فقط گوشت بخورد. بدیهی است که ضمن ابتلاء به بیماریهایی چون نقرس، دچار دهها ابتلاء دیگر که ناشی از کمبود ویتامینها و ... میباشد نیز بگردد.
وقتی نه دولت امکان آن را دارد که دانشگاهها یا کلاسهای پسر و دختر را از هم جدا کند و نه متأسفانه فرهنگ ملت [به رغم آن در کشورهای پیشرفتهای چون ژاپن، انگلیس و ... این کار آغاز کردهاند] میپذیرد که کلاسها جدا باشد و در عین برخورداری از فرهنگ غنی اسلام و فرهنگ اصیل ایرانی (مانند عوامهای غربزده) گمان میکنند که این جدایی نوعی محدودیت، اجبار، عقبافتادگی و ... است، به ناچار باید این عواقب و مضرات و خسرانهای جبران ناپذیر آن را نیز متحمل شوند. و البته اگر مردم استقبال و اصرار داشته باشند، دولت نیز مجبور میشود.
الف – از سوی دیگر وقتی اسلام به دختر مسلمان میفرماید که حجابش را رعایت کند، با غمزه و عشوه راه نرود و حرف نزند و به پسر میفرماید که چشم از نامحرم فرو بندد و به هر دو میفرماید که از ارتباط غیر ضرور و آن هم با رعایت حدود پرهیز کنند، یک زنجیرهی به هم پیوسته است. لذا نمیشود گفت که حالا ما (از پسر و دختر) میخواهیم که لباسهای سکسی و جذاب بپوشیم، مانتوی تنگی که همهی سایز و زوایای بدن ما را نشان دهد بپوشیم، یا (پسر) پیراهنی به قول فروشندهها «اندامی» و شلوار فاق کوتاه به گونهای که بخشی از کش شورت ما پیدا باشد بپوشیم، به هم نگاه شهوتانگیز اندازیم و برای یک دیگر دلبرایی کنیم و هیچ اتفاقی هم نیافتد!
ب – اما در عین حال قرار نیست که پسر و دختر مسلمان و مؤمن یا خود را زندانی کنند و یا فقط اگر همهی شرایط مناسب بود و اساساً امکان گناه نبود سالم بمانند. این که هنر نیست. به قول شهید مطهری میفرمود: من با این شعر «بسازم خنجری نیشش ز فولاد – زنم بر دیده تا دل گردد آزاد» بسیار مخالفم.
هنر اسلام و مسلمانی، افاضهی قدرت اراده برای حفظ عصمت است. دیدن نامحرم و حتی با لباس یا عشوه و غمزهی حرام و حتی جذب برای فحشاء، در هر مکان دیگری چون زندگی آپارتمانی، اتوبوس، تاکسی، پارک، تجمع و ... نیز ممکن است پیش آید. حال باید چه کار کرد؟ آیا باید ترک زندگی نمود و به اهل ریاضت پیوست و خود را حبس کرد؟ یا باید ایمان را تقویت کرد و امر خدا را در نظر گرفت و خود را از آتش نجات داد؟
پس، چارهای نیست. پسر یا دختر مسلمانی، بر حسب ضرورت در محیطی قرار گرفتهاند که در آن زمینهی گناه بسیار است. لذا باید علم، ایمان و تقوای خود را تقویت کرده و خود را حفظ کنند. اگر چه به یقین بسیار سخت است. اما ناممکن نیست. چرا که بسیاری از انسانهای با تقوا در همین دانشگاهها تحصیل نموده و موفق فارغ التحصیل شدند.
در هر حال نمیشود به بهانههای محیطی، دین و احکام را تغییر داد تا نفس با وجدان راحت معصیت نماید. دین خدا معین و متقن است و قابل تغییر نمیباشد.
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام