بنده سن تکلیف دارم و قصد انتخاب دین دارم. چگونه بین این همه ادیان در جهان، یک دین خوب را شناسایی و انتخاب کنم؟ لطفا راهنمایی کنید.
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اگر قبل از سؤال در مورد "کدام دین"، از خود بپرسیم که "کدام خدا، إله و معبود" را برای پرستش برگزینم و امید وصال و لقای او را داشته باشم؟ مشکل انتخاب "دین" نیز به سرعت مرتفع میگردد.
بدیهی است که منظور از تقلیدی نبودن و انتخابی بودن دین [که اصل آن اصول دین است و نه فروعش]، این نیست که هر کسی برود تمامی ادیان موجود در عالم را مطالعه کند و بعد قضاوت کند که کدام بهتر است! چنین امری محال است برای کسی محقق گردد.
هم چنین منظور از آیه مبارکه قرآن کریم، مبنی بر « فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ / الزّمر، 17 و 18» نیز این نیست که یک نفر برود هر چه در این عالم گفته شده و گفته میشود را بشنود و بعد بهترین آنها را انتخاب نماید. چنین چیزی محال است اتفاق بیافتد؛ روزانه میلیاردها سخن گفته شده و میشود و انسان حتی نمیتواند یک ده هزارم آنها را بشنود، چه رسد به انتخاب بین آنها؛ و به حکم وحی و عقل، انسان عاقل خود را مخاطب هر حرف باطل و کذبی قرار نمیدهد (انصافاً حیف عمر شریف است). بلکه «أَحْسَنَهُ»، صفت تفضیلی برای «خوب و نیکو» میباشد، یعنی اقوال خوب و خوبتر در یک امر خاص را بشنود و سپس "خوبترین" را برای آن امر انتخاب نماید. یعنی عمل صالح.
از این رو لازم است در همین ابتدای امر و برای همیشه، چند اصل را در نظر بگیرید:
الف – تمامی انتخابهای آدمی [چه دین و چه غیر دین، حتی انتخاب یک پوشاک، یک دوست و ...]، یا بر اساس "عقل" است و یا بر اساس "نفس". از این رو فرمودهاند که "عقل نبی درونی است" و بیتردید انتخاب نفسانی هر چه که باشد، غلط است و به ضرر تمام میشود، حتی اگر انسان راه و کار درستی را بر اساس هوای نفس انتخاب نماید.
ب – پس اگر تمامی کتب آسمانی [اعم از قرآن، انجیل، تورات و ...] را بتوانید بخوانید و نیز مطالعهی تمامی کتب (نظریههای) و مکاتب بشری را به آن ضمیمه نمایید، باز این "عقل" است که باید بین آنها داوری نموده و حکم نماید. پس معلوم میشود که "عقلِ" آدمی، بر پایه اصول و محکماتی استوار است که به آن «بدیهیات اولیه عقلی» گفته میشود و هر مطلب یا موضوعی را در چارچوب آن قرار میدهد، اگر موافق بود میپذیرد و اگر نبود نمیپذیرد. مثل این که عقل معلول بدون علیت یا تناقض را نمیپذیرد.
ج – ادیان نیز یا الهی هستند و یا بشری که به آنها بیشتر "مکاتب" اطلاق میگردد، هر چند که در واقع نوعی دین هستند. اسلام دین است، مسیحت هم دین است، فراماسون و صهیونیزم هم دین است.
بدیهی است که دین (مکتب) بشری، هر چه که باشد باطل است. چرا که اولاً بشر علم ندارد – ثانیاً مالک نیست – ثالثاً بر اساس یافتهها و امیال خود حکم میدهد ... و بالاخره آن که هیچ بشری حق ندارد برای دیگر همنوعان خود، دین و آیین تبیین و تدوین و ابلاغ نماید.
اما در بارهی "دین الهی"؛ مگر یک خدا، یک عالم هستی، یک نوع بشر، یک حیات، یک مرگ و یک آخرت، چند تا "دین" میتواند داشته باشد؟! پس هم "عقل" حکم میکند که اصل تمامی ادیان الهی یکی است و هم وحی همین معنا را تصریح مینماید: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ / آلعمران، 19» - لذا آن چه که میان اصل ادیان الهی تفاوت دارد، «شریعت = قوانین» است و نه اصل دین. مثل این که در شریعتی نماز و روزه و قبله به گونهای است و در شریعت دیگری، به گونهای دیگر.
د – حال میتوان اصل اساسی ادیان الهی که «توحید» و سپس اعتقاد به بازگشت به سوی اوست (معاد) را میتوان با "عقل" شناخت و تمامی آن چه به عنوان دعوت انبیای الهی (چه در اسلام و چه در غیر اسلام) گفته شده را به "عقل" ارجاع داد. به عنوان مثال:
وقتی عقل به وجود پروردگار عالم، که حیّ، علیم، حکیم، قادر، خالق و ربّ است، پیبُرد و حکم به توحد داد، انسان میشود "خدا شناس" و اگر به این شناخت عقلی ایمان آورد، میشود یک "موحدِ مؤمن". حال هر چه در ادیان الهی در تعریف خدا آمده است را میتوان به "عقل" ارجاع داد. آیا عقل آدمی حکم میدهد که خداوند متعال مخلوق، پدیده، حادث، محدود، فانی، ناتوان، دارای ثانویت، شریک، مثل و مانند و ... نیست، یا آن که حکم میدهد: پسر دارد، دختر دارد، خودش زاییده شده، میزاید، پدر و پسر و روح القدس است، دستش بسته است، دچار فراموشی میگردد، از کردهی خویش (خلق انسان) پشیمان شده است، به زمین میآید و راه خانه مؤمنین را گم میکند، مخلوقش را پس از خلقت رها کرده و هدایت نمینماید، امرشان را به خودشان واگذار کرده است، به دست مخلوقش به صلیب کشیده میشود و ...؟!
عقل، کار را راحت میکند:
به این مثال دقت نمایید: به حکم عقل و علم ریاضی، متوجه شدیم که «2x 2=4» - حال اگر کسی از شما بپرسد: «2x2» چند میشود؟ فوری پاسخ میدهید «4». اما اگر بپرسد: چند نمیشود؟ چه پاسخی میدهید؟ آیا تمامی اعدادِ بینهایت را به شمارش درآورده و ثابت میکنید که این نمیشود؟ یا در یک کمله میگویید: هیچ عددی به جز چهار نمیشود؟
این همان قاعدهی «لا إله الا الله» است، در یک کلمه کوتاه بیان داشته که هیچ کسی و هیچ چیزی "إله و معبود" نیست، به غیر از "الله جلّ جلاله"، و هیچ دینی، دین خدا نیست، مگر اسلام. لذا فرمود:
«وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (آلعمران، 85)
ترجمه: و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.
معنای تحقیق، بیدین ماندن نیست:
دشمنان برای بیدین و ایمان کردن مردم، به همین اسلامی که قبولش ندارند متوسل شده و (با تحریف) استدلال میکنند که «چون در دین اسلام، اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست، پس باید تا زمانی که تحقیقات کامل نشده و دینی را انتخاب نکردهایم، بیدین بمانیم!»؛ و با این بهانه میخواهند که مردم همیشه بیدین بمانند، چرا که تحقیق هیچ گاه به اتمام نمیرسد. (مگر بر اساس قاعدهی کلی فوق، که حق را بشناسد و هر چیزی غیر از آن را باطل بداند). اما معنای تحقیق و انتخاب این نیست. وقتی انسان حق را شناخت، انتخابش میکند، اما جهت تقویت شناخت و ثبات و استحکام ایمان و افزاش علم خود، هم چنان تا هست، مطالعه و تحقیق میکند.
ببینید، هر کسی که به سن قانونی هجده سالگی برسد، میتواند که "تابعیت" خود را انتخاب کند. مثل آنهایی که از ایرانی بودن خودشان خوششان نیامد و رفتند و تبعهی کشورهای دیگر شدند. اما آیا آحاد این ملت، تا به سن هجده سالگی نرسند، هیچ ملیتی ندارند؟! یا آن که از همان لحظهای که به دنیا میآیند، یک ایرانی محسوب میگردند و از تمامی امتیازات و حقوق آن برخوردار میباشند؟!
یک مسلمان نیز همین طور است، تا وقتی به سن تکلیف نرسیده، یک مسلمان است و از تمامی امتیازات و حقوق یک مسلمان برخوردار است و هر وقت به سنّ تکلیف رسید، با اختیار خود، انتخاب میکند. یعنی برای انتخابش، دلیل و حجت عقلی دارد.
راه کار:
اگر کسی بخواهد تمامی ادیان و مکاتب و فرضیهها و نظریههای باطل را مطالعه کند تا با ابطال و انکار آنها به یک حقیقتی برسد، مثل این است که بخواهد در پاسخ «2x2»، تمامی اعداد را محاسبه کند و بعد بگوید که نه این نمیشود و در آخر به عدد 4 برسد، اما عاقل ابتدا اعداد و چهار عمل اصلی را میشناسد.
بیان شد که مکاتب بشری، به لحاظ همان بشری بودنشان، همگی باطل هستند، حالا میماند "ادیان الهی"؛ خب حالا یکی بگوید که در میان ادیان الهی، کتاب کدام تحریف نشدهای باقی مانده است، به غیر از قرآن کریم؟ چه منبع موثقی در اختیار هست که کسی بگوید: من میخواهم اول همه ادیان الهی را مطالعه کنم و در آخر به "اسلام" برسم؟ اصلاً چرا اول همین "اسلام" را مورد مطالعه قرار نمیدهد و بعد هر ادعای دیگری را با آن تطبیق نمیدهد که در اعتقادات خود محکمتر شود؟
بیتردید اگر کسی کتب آسمانی موجود را مقابل خود بگذارد، و صفحه اول و دوم هر کدام را مطالعه کند، و سورهی حمد را نیز تلاوت کند و در آنها لحظهای تأمل نماید، حقایق برایش مکشوف میگردد، مگر آن که عقلش محجوب شده باشد و بر قلبش پرده افتاده باشد و بخواهد تابع هوای نفس گردد. آن وقت دیگر هیچ فرقی نمیکند که تحقیق و مطالعهای نیز انجام دهد یا ندهد؟ به نتیجهی متقنی برسد یا نرسد، بلکه فقط هوای نفس خود را تصدیق، پیروی و بندگی میکند. هیچ دلیل، بینی و برهانی نیز برای او کارساز نخواهد بود، بلکه فقط منطبق با امیال نفسانی، شعار خواهد داد.
«أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» (الفرقان، 43)
ترجمه: آيا آن كس كه هواىِ [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا [مى توانى] کارساز او باشى؟
- تعداد بازدید : 4762
- 27 تیر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی انتخاب