شبههی روز درباره نحوه برخورد رهبری با توافقات هستهای – ولی فقیهی که خودش را در چارچوب قانون محصور کند و نخواهد از اختیاراتش استفاده کند و بگوید چارچوب و جرای قانونی دارد که نمیشود و ...، الان کم دلواپس نداریم، کم نیستند کسانی که درخواست بازپخش برنامه ثریا را دارند – متن توافق کم نقد نشد و ... – این که رهبر (فضای مجازی واتس آپی و ...)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بسیار شایع شده که این شبههی حزباللهی و طرفداران ولایت و رهبری است! در حالی که از هدف، متن و سیاق شبهه معلوم است که اصلاً و ابداً شبههی حزباللهیها و ولایتیها نیست، بلکه دشمنان میخواهند با یک تیر چند هدف بزنند. اول رهبری را زیر سؤال ببرند – دوم بگویند که حزباللهیها و ولایتیها و مؤمنها نیز به ایشان گله و انتفاد دارند – سوم بگویند که معلوم است رهبری و ولایتیها در اقلیت و ناتوانند – چهارم آن که با دستآویز قرار دادن نتایج حاصل، بین مردم دو دستگی ایجاد کنند، چنان که به اغتشاشات داخلی نیز کشانده شود و ... .
*- اگر دقت کنید، به جای مطالعهی تمامی مواضع رهبری [از آغاز تا کنون]، سعی در این است که القا کنند «چرا رهبری در چارچوب قانون حرکت میکند؟!!!»، یعنی دنبال جریان و آشوب و ... بودند و چون سیاستهای رهبری و تبعیت عامه مردم، نگذاشت چنین شود، حالا معترض هستند که چرا رهبری در چارچوب قانون حرکت کرد؟!
پس رهبری اگر موافقت کند، مطابق قانون میکند و اگر مخالفت کند نیز مطابق قانون انجام میدهد – اگر امر به قیام کند، مطابق قانون است – اگر امر به اتحاد و رعایت چارچوب و مجرای قانونی کند نیز طبق قانون است و هیچ لزومی ندارد که خارج از چارچوب قانون عمل نماید. و دقت کنیم که انسان عاقل، مؤمن و حکیم نیز به رهبرش دیکته نمیکند که چه کند؟ بلکه از او تبعیت میکند، چه رسد به یک مسلمان ولایی.
*- ما باید قبل از پرداختن به پاسخی نسبتاً تشریحی و تحلیلی، ابتدا به تناسب ساختاری سؤال و شبهه دقت کنیم، چرا که تمامی مواضع حق و باطل، اخلاق حق و باطل و نیز سخنان حق و باطل، ریشهی اولیه در اخلاق الله و متقابلاً اخلاق ابلیسی دارند که بعدها در طول تاریخ، فرازهای متفاوت و از سوی افراد گوناگون، جریان یافته و ظهور و بروز مییابد.
*- یکی از این اخلاقهای ابلیسی که ظهورش را در امتهای انبیا نیز دیدهایم، انداختن مسئولیت، کار و حتی خرابکاری خود، به گردن دیگران میباشد. ابلیس پس از نافرمانی خدا و دیدن نتیجهی بسیار ناگوار این تمرد که ریشه در تکبر خودش داشت، به خدا گفت: «رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي – پروردگارا! حال که تو مرا گمراه کردی!» - قوم موسی علیه السلام (بنی اسرائیل نافهم و لجوج)، پس از دیدن آن همه معجزه و نجات از شرّ فرعونیان، وقتی فرمان الهی آمد که وارد این سرزمین (فلسطین) شوید، گفتند: ما نمیآییم، تو و خدایت بروید آنجا را فتح کنید، بعد ما وارد میشویم – خوارج هم پس از جوّسازیها و جریانسازیهای فراوان، مسئله حکمیت را پیش کشیدند، و پس از آن که فهمیدند بد کَلَکی خوردند، به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند که تو چرا علیه ما قیام و اقدام نکردی، پس حالا باید تو به مسجد بیایی و بگویی اشتباه کردی و توبه کنی!
مراقب باشیم که خوارج نگردیم:
اما این بهانهها، پس از نزول بلا و حتمی شدن قضای الهی بر حسب مقدرات، دیگر فایدهای ندارد. ابلیس هبوط مییابد و برای همیشه ملعون و رجیم میگردد – قوم موسی علیه السلام، محکوم میشوند که چهل سال در صحرا آواره بمانند - و بر خوارج نیز معاویه حاکم میشود و پس از سوزاندن آخرت به دست خودشان، دنیایشان نیز به خاک و خون کشیده میشود.
پس ما باید مراقب باشیم که در این طوفان بلایا و فتنهها، نه تنها "ابلیسی و خوارجی" نگردیم، بلکه از مؤمنینِ بصیر و شیعیان ولایتپذیر باشیم.
اما پاسخ سؤال:
الف – اگر موضوعی از طرف خدا، رسول و امامان صلوات الله علیهم اجمعین، و در امتداد این هدایت، از طرف فقها، مراجع و ولیفقیه تبیین، روشن و ابلاغ نشده باشد، مردم حق دارند که گلهمندانه و منتقدانه، معترض شوند که ما نمیدانستیم، چرا نگفتی تا بدانیم و چرا دستور ندادی تا عمل کنیم؟! اما اگر به وقتش گفته باشند، تبیین کرده باشند، ابلاغ نموده باشند، دستورالعمل لازم را صادر کرده باشند، اما مردم و مسئولین منتخب آنها بیتوجهی، غفلت و یا حتی مخالفت و ممانعت کرده باشند، دیگر هیچ بهانهای موجه نیست، چون "مقدرات" فراهم شده، "قضا" حتمی است.
ب – ولایت فقیه، موظف است که تمامی احوالات را رصد کند، تمامی شرایط را مورد توجه قرار دهد، همه تحرکات را با تقوا و بصیرت زیر نظر داشته باشد و به مسئولین و مردم، اطلاع دهد، هشدار دهد، تذکر دهد و راهکار ارائه نماید. خب ایشان نه تنها در تمامی حدود سه دهه رهبری این کار را با ظرافت، دقت و اهتمام تمام انجام دادند، بلکه به ویژه در این دو سالی که بحث مذاکرات به این شکل مطرح شده، گام به گام، کلمه به کلمه و مرحله به مرحله را گفتند و مواضع خود را نیز هم به صورت خصوصی به مسئولین گفتند – هم به صورت رسمی ابلاغ کردند و هم به صورت عمومی بیان داشتند – از اهداف پشت پرده، گامهای بعدی دشمنان خارجی و داخلی و ... که برای ما پنهان بود نیز خبر دادند.
خب، اگر احیاناً مسئولین ذیربط بصیرت، سیاست و کیاست کافی نداشتند و یا خدایی ناکرده در مواردی عمداً و در مواردی سهواً بیتوجهی، غفلت و خطا کردند و مردم نیز از همان موقعی که انتخاب میکردند و پس از آن، مواضع اصلح را بر اساس رهنمودها اتخاذ نکردند و ...، هر چه پیش آید حقشان است و دیگر نباید مثل خوارج بگویند: خب ما خطا کردیم، چرا امام امت علیه ما قیام نکرد؟!
ج – انتظار از رهبری و ولایت فقیه چیست؟ مردم در چارچوب قوانین حاکم، رییس جمهور انتخاب کردند – نمایندگان مجلس انتخاب کردند – رییس جمهور دولت و کابیته انتخاب کرد و به مجلس منتخب معرفی کرد و نمایندگان مردم نیز تأیید کردند؛ حالا اگر اینها درست عمل نکردند، رهبری چه کند؟! رییس جمهور را ساقط کند و خودش ریاست قوه مجریه را بر عهده بگیرد؟ رییس مجلس را ساقط کند و تمامی نمایندگان را عزل و اخراج نماید و خودش تمامی قوه مقننه و وظایفش را بر عهده بگیرد؟ شورای امنیت را از بالا تا پایین اخراج کند و خودش وظایف آن نهاد را انجام دهد؟ به جای ظریف و مشاوران و هیئت مذاکره کننده، خودش برود با جان کری، اشتون و پایینتر و بالاتر از آنها مذاکره کند؟!
پس از این که این دولت منتخب که قبل از انتخاب همین شعارها را داده بود و رسماً در حین تبلیغات ریاست جمهوری گفت: (مضمون) «هر کاندیدایی در سخنان تبلیغاتیاش به خارج پیام میدهد و من دارم پیام میدهم»، سپس به کاهش چرخش سانتریفوژها و ... تصریح کرد و کلیدی در دست گرفت و مردم نیز خوشحال رأی دادند و گمان کردند که کلید همه مشکلات در "دلار امریکایی" است که آنها در صورت مصالحه و لطف و مرحمت فراعنهی زمان و فرعون بزرگ حاصل میگردد – پس از آن که این دولت وزیر خارجهای که بتواند این سیاستها را دنبال کند انتخاب کرد و مجلس به او رأی داد – پس از آن که دو سال این مذاکرات طول کشید – پس از آن که مقام معظم رهبری خط قرمزها را تعیین و ابلاغ نمود ... و بالاخره پس از پایان این مذاکرات و توافقات حاصله (به هر شکلی که هست)، حالا رهبری چه کند؟ بگوید: من قبول ندارم؟!
بعد آیا همین منتقدین نخواهند گفت: این که دیکتاتوری است، مگر دولت نداریم - مگر با شش دولت به اصطلاح قدرتمند جهان به توافق نرسیدیم – مگر شورای امنیت نداریم – مگر مجلس نداریم، پس اگر قرار است که همه هیچ کاره باشند و فقط رهبری تصمیم بگیرد که ... .
پس رهبری، پس از آن که تمامی وظایف محوله به خود را عمل نمود، ساختاری قانونی و اجرایی کشور را معتبر و محترم میشمارد و تداوم کار اجرایی را به آنها محول مینماید.
نکته:
یک - پس مراقب روشها و سیاستهای خوارجی باشیم و به دام نیفتیم. اگر مسئولی، سازمانی، نهادی و کسی خطا کرد، یا حتی اکثریت مردم خطا کردند، گناه را گردن خطاکار بیاندازیم و برای آینده عبرت بگیرد [راه بس طولانی و سخت در پیش داریم، این تازه اول کار است]، نه این که پس از خراب شدن کار به خاطر حرصها، طمعها، فریب خوردگیها، بیبصیرتیها، غفلتها و ...، یک دفعه متوجه رهبری شده و بگویند: پس چرا رهبری ...؟!
ابتدا که گمان میشد کار به بن بست رسیده، دنبال این بودند که مقام معظم رهبری مخالفت کنند تا گفته شود: "ما میخواستیم به توافق برسیم و تمامی مشکلات ایران را حل کنیم، اما رهبری نگذاشت: - اکنون که به این نتیجه رسیدهاند، میگویند: "توافق خوبی نیست، پس چرا رهبری مخالفت نمیکند"؟!
اگر اینها روشهای کهنه و سوختهاست، اما هم چنان در طول تاریخ تداوم و استمرار دارد.
دو – روش خوارج این است که تا وقتی تعدادشان کم است و رهبری با اتکای به مردم با آنها مخالفت میکند، تعداد کم خودشان را "مردم" میخوانند و ضد تبلیغ و جوّسازی میکنند که "ولایت و رهبری یعنی دیکتاتوری" و شخص رهبر نیز دیکتاتور است، علی [علیه السلام]، بسیار یک دنده است و حرف هیچ کس و رأی مردم را قبول ندارد و ... – اما وقتی با این جوّسازیها جمعیتی به دست آوردند، رسماً و علناً تمرد میکنند، اگر موفق شدند که میگویند: "این ما بودیم و مردم با ما هستند"، اما اگر کار خراب شد، دوباره میگویند: پس چرا علی [علیه السلام] جلوی ما نایستاد؟!
البته امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام، برای ایستادگی یک تنه مقابل همه آنها هیچ مشکلی نداشت، ولی ناچار بود همه مصالح جامعه و حکومت اسلامی، حتی در آینده را در نظر بگیرد. ولی فقیه نیز همینطور. مگر این که خدایی ناکرده کار به حدی برسد که امام یا رهبری مجبور شود که خود را جدا کند و یک تنه بایستد. آن وقت این کار را خواهد کرد. اما تا وقتی این شرایط ایجاد نشده، لزومی ندارد، چرا که هدف، صیانت از اسلام، هدایت مردم، حفظ کشور، ثبات و استحکام نظام سیاسی و حکومتی، و تداوم حرکت گاهی تند و گاهی کُند و حتی همراه با عقبنشینیها تاکتیکی روبه جلو میباشد، پس "امام" تمامی مصلحتها را در نظر میگیرد.
صاحب همان شمشیری که کژیها را راست کرد، 25 سال کنارهگیری و سکوت در مقابل مظالم را نیز دارد.
سه – مقام معظم رهبری، تا قبل از رسیدن مذاکرات به این نقطه، نکات لازم را تبیین کردند، اما امروز به نکتهی مهم دیگری اشاره کرده و گوشزد مینمایند؛ چرا؟ مگر چه جریانهایی در پیش داریم؟ پس خوب دقت کنیم که بعد نگوییم: "رهبری چرا چنین و چنان نکردند؟"
دقت کنیم که تاریخ تکرار میشود، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: به هر چه که گذشتگان امتحان شدند، ما نیز امتحان میشویم.
مقام معظم رهبری:
«دنیای اسلام یک نسخه امروز دارد و آن اتّحاد است. در درون کشورها هم همین نسخه وجود دارد؛ ملّتها باید متّحد باشند. ملّت ایران باید متّحد باشد. از این قضایای هستهای و غیر هستهای و مانند اینها، دودستگی درست نشود که هر دسته یکجور بگویند -بالاخره یک کاری است دارد انجام میگیرد، مسئولینی دارد، دنبال میکنند؛ انشاءالله آنچه منافع ملّی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند - بین مردم نباید دودستگی بهوجود بیاید. دشمن این را میخواهد. الان هم اگر کسی تعقیب کند این سخنپراکنیهای بیگانگان را، این رادیو تلویزیونها و این وبگاههایی که از طرف آنها دارد همینطور مرتّب توسعه پیدا میکند و مرتّب هم دارند مطلب میدهند، دنبال این هستند که بین مردم دودستگی ایجاد کنند؛ نگذارید دودستگی بشود؛ وحدت را حفظ کنید، با هم باشید.» (بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى – 27/4/1394)
- تعداد بازدید : 1881
- 2 مرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی