پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مشکل ذهنی شما از این جا شروع میشود که داستان ساختار تعقل و شناخت خود را بر مبنای خطایی استوار نمودهاید!
چه کسی و بر چه اساسی گفته که برای بررسی یک اندیشه یا دین، حتماً باید تمامی نظرات مخالف را نیز مطالعه نمود؟! مگر میتوانید برای بررسی یک موضوع [هر موضوعی و از جمله دین]، تمامی نظرات مخالف آن را مطالعه نمایید؟!
حال فرض کنید که صدهزار نظر مخالف را نیز مطالعه نمودید، با چه قوایی به جز "عقل"، میتوانید بشناسید، تشخیص دهید، تمیز دهید و قضاوت نمایید؟ آیا احساسات در امور شناختی نقش و جایگاهی دارند؟!
●- آدمی دارای "عقل ریاضی" نیز هست که بر قواعد خود استوار میباشد؛ میتواند بشناسد، بفهمد و حکم نماید که اعداد زوج به اعداد زوج تقسیمپذیر هستند، اما از کجا فهمید و چه دلیلی آورد که بگوید: « عدد سیزده نحس است»؟! آیا مبنای این ادعا و اعتقاد نادرست، به غیر از غالب نمودن احساسات مبتنی بر خرافات بر عقل، چیز دیگری میباشد؟!
در ریاضی میتوانید بگوید که عدد دو ضرب در سه چند میشود، اما آیا میتوانید بگویید که چند نمیشود؟! اگر به غیر از شش، صد هزار میلیارد عدد دیگری بیاورید و اثبات کنید که آن نمی شود، باز هم تمامی ندارد؛ لذا عقل ریاضی نمیرود تمامی پاسخهای مخالف را نیز بخواند و بداند، بلکه حکم میدهد، به غیر از شش نمیشود و فقط درستی آن را اثبات میکند.
عقل شناختی نیز بر همین روش عمل میکند؛ حکم میدهد که عالم هستی خالق و ربی دارد، و "الا إله الاّ الله"، یا "لا إله الاّ هو"! یعنی هیچ شخص یا شیء دیگری، به جز او، إله و معبود نیست و نمیشود. حال آیا میتواند تمامی عناصر دنیا را جمع کند و تک به تک مطالعه نموده و اثبات نماید که آن إله نیست و نمیشود؟! و آیا در این قضیه، جایی برای احساسات وجود دارد؟!
●- پرسش (سؤال) نیز با شک، و هر دو با "شبهه" فرق دارند.
مگر ممکن است پرسشهای عقل سالمی که تفکر میکند، به پایان رسد؟! حضرت ابراهیم علیه السلام، با آن همه علم، مقام روحیِ والا و ولایتی که داشت، گفت: «دوست دارم بدانم و ببینم که چطور مردگان را زنده مینمایی»؟ پس او نیز پرسش داشت.
*- شک و تردید سالم نیز مقدمه یقین میباشند، نه مانع از آن (که در متن سؤال بیان نمودید)؛ و البته این شک و تردید، فقط با شناخت و علم برطرف میگردد. مثل این است که از دور ظرف آبی را ببینید و شک کنید که آیا آب درون آن، سرد است یا گرم؟ سپس ابزار شناختی را به کار میگیرید، ممکن است با چشم بخار آن را ببینید، یا با دست لمس کنید، یا بچشید و نتیجه بگیرید و حتی ممکن است که از یک فرد آگاهی که به او اعتماد دارید بپرسید و پاسخ را با گوش بشنوید و نتیجهی شناختی بگیرید.
●- اما "شبهه"، همانگونه که از نامش پیداست، "شبیه شدن" حق و باطل، یا درست و نادرست میباشد. بدیهی است که چارهی آن نیز شناخت عقلی میباشد و عقل به نور علم میبیند.
به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند: «شما میفرمایید که حق با من است و دیگرانی که مخالف شما هستند نیز همین را میگویند، حال ما از کجا بفهمیم؟!» فرمودند: «شما اول "حق" را بشناسید، آن را که شناختید، اهلش را نیز خواهید شناخت».
کسی که نمیداند «روشنایی چیست و به چه وضعیتی گفته میشود و تاریکی یعنی چه و چیست؟»، چگونه میتواند بگوید: «من شک و یا شبهه دارم که اینجا روشن است یا تاریک؟!» همینطور است وضع کسی که راجع به حق و باطل هیچ نمیداند.
●●●- بنابراین، اصلاً چنین نیست که شما برای بررسی حق (مثل دین حق)، مجبور باشید که تمامی نظریات مخالف با آن را مطالعه نمایید و اساساً امکانپذیر نمیباشد؛ بلکه همین که حقی را شناختید، عقل حکم میدهد که هر چه ضد آن باشد، باطل است.
به عنوان مثال: وقتی عقل حکم میدهد که الهی جز الله جلّ جلاله وجود ندارد، دیگر صاحب عقل دنبال این نمیرود که اثبات کند: خورشید و ماه إله نیستند؛ گوساله إله نیست؛ یهودیان فرزندان خدا نیستند، عیسی مسیح علیه اسلام، خودِ خدا، پدر خدا و پسر خدا نیست؛ فرعونیان مدعی، هیچ یک إله نیستند، بلکه طاغوت (طغیان کرده) میباشند؛ هوای نفس إله نیست و ...؛ بلکه در یک اصل عقلی، حکم میدهد به «لا إله الاّ الله».
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه