پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
نه فقط عقل، بلکه همه چیز و از جمله تمامی نیروها و اعضای بدن انسان و حیوان را نیز خدا آفریده است و برای هر کدام اندازهها و کارکردها و آثاری قرار داده است: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ - ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم» (القمر، 49).
«عقل» را نیز خداوند متعال آفریده و به انسان موهبت نموده است و البته «عقل» انواع دارد، مانند: عقل شناختی، عقل محاسبهگر و عقل معاش که کارکردشان بسیار متفاوت میباشد.
به عنوان مثال: عقل شناختی مؤمنان بسیار بالاست، تا جایی که توحید و معاد را میشناسند در حالی که بسیاری از دانشمندان مادی، حتی خودشان را نیز نمیشناسند! اما، چه بسا عقل محاسبهگر و عقل معاش در میان بسیاری از کافران و مشرکان، به مراتب بیشتر از مؤمنان باشد؛ چنان که شاهد رشد علمی، صنعتی و اقتصادی در کشورهای شرقی و غربی میباشیم!
الف - «عقل موهبت شده»، ساختار و قواعدی دارد و از دادههای اولیهای برخوردار است که در اصطلاح به آنها «بدیهیات اولیۀ عقلی» میگویند و در این دادهها و بدیهیات، تمامی برخورداران از عقل برابرند؛ چنان که همگان میدانند هر معلولی علّتی دارد و جمع نقیضین محال است و ... .
اما، مسئله این است که هر عقلی، به نور علم میبیند؛ لذا کسی که عقل دارد، اما علم ندارد، مانند یک بینا در تاریکی محض است و آن که علم دارد ولی عقل ندارد، مانند یک نابینا در روشنایی کامل میباشد.
بنابراین، آن چه در افراد متفاوت میباشد، «علم» آنهاست؛ یعنی آگاهی و اطلاع از یک سو و بصیرت از سویی دیگر.
آدم کور، هر چقدر هم عاقل باشد، نمیداند که سر راهش سنگ یا چالهای قرار دارد، لذا از وسایل دیگر کمک میگیرد؛ اما آدم بیعقل، نمیداند که باید جلوی پایش را نگاه کند! او نمیداند که چاله برای این نیست داخلش بیفتی، بلکه برای این است که آن را دور بزنی.
ب - انسان، از چشم، گوش، دست، پا، مغز، ذهن، فکر، تخیل، تصور و ... نیز برخوردار میباشد که همه را خداوند متعال، علیمانه و حکیمانه و هدفمند خلق نموده است، اما این که هر کسی از آنها چگونه استفاده کند، به خودش برمی گردد؛ به همان عقل و علم و فهم [کار قلب است] و اراده و انتخابش برمی گردد.
ج - به آدمی، هم عقل موهبت شده که عالمانه بشناسند و عاقلانه تصمیم بگیرد و هم «نفس» موهبت شده که نیاز زندگی او با بدن مادی و حیوانی در دنیا میباشد؛ اما این که آدمی به کدام توجه کند و از کدام تبعیت کند، به اختیار خودش میباشد.
*- عقل حجّت باطنی خداوند سبحان است و پیامبران حجج بیرونی هستند و کسی که دعوت باطنی را لبیک نگوید، هرگز دعوت بیرونی را لبیک نخواهد گفت. لذا همانگونه که بسیاری از مردم، به دعوت پیامبران و صالحان توجه ننمودند، بسیاری بیشتر به ندای عقل و فطرت توجه نمیکنند و تابع هوای نفس خود و دیگران میگردند.
*- کسی که خطایی میکند، خودش میداند که خطاست و اگر نداند نیز با اندکی تفکر به آن پی میبرد، یا میتواند پیرامون تصمیمش مطالعه کند یا با اهل فن مشورت نماید؛ اما وقتی هوای نفس غالب میشود، او عقل و علم را کنار میگذارد و طبق خواستۀ هوای نفسش عمل میکند.
نکته:
ابلیس لعین به خاطر شدت تکبرش نافرمانی و عصیان کرد و بدتر آن که خداوند سبحان را در گناه خودش مقصر اعلام کرد و گفت: «تو مرا اغوا کردی»! هر متکبر دیگری نیز همین مواضع را دارد، تا آنجا که میخواهد بهانهای پیدا کند که بگوید: «علت تمامی خطاها، گناهان، انحرافات و غفلتهای ما، خداوند و خلقت اوست»!
اما، باید دقت کنیم خداوندی که روح و جسم، عقل و نفس، قلب و فطرت و وحی داده، آدمی را از نیروی «اختیار» نیز برخوردار نموده است و این اختیار در «انتخاب» ظهور و کاربرد دارد؛ چرا که آدمی بر سر دو یا چند راهیها قرار میگیرد و باید یکی را انتخاب کند. حال یکی عقل و وحی را انتخاب میکند و دیگری هوای نفس را بندگی میکند و علّت خطاها همین است.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه علم