پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): زندگی و بندگی، دو مقولهی هم سنخ نیستند که بخواهید با هم مقایسه کنید تا فرقهایشان را بیابید!
●- "زندگی"، همین گذران حیات و عمر آدمی در دنیاست که به هر شکلی ممکن است بگذرد. امیرالمؤمنین علیه السلام و معاویه لعنت الله علیه، هر دو زندگی کردند، چنان که سران امریکای جنایتکار و متحدان غربی و نوکران عربیاش، و نیز مردمان مظلوم در سرتاسر جهان نیز زندگی میکنند – دانشمند و نادان، عادل و ظالم، متقی و فاسد، دارا و ندار، سالم و بیمار و ... همه زندگی میکنند؛ اگر چه نه در دنیا مساوی هستند و نه در آخرت.
« وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ » (النّحل، 76)
ترجمه: خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کاری نیست؛ و سربار صاحبش میباشد؛ او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمیدهد؛ آیا چنین انسانی، با کسی که امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟!
« قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » (المائدة، 100)
ترجمه: بگو: «(هیچگاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند؛ هر چند فزونی ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!
« لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ » (الحشر، 20)
ترجمه: هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پیروزند!
●- اما "بندگی"، که ترجمهی "عبادت" میباشد؛ همان وابستگی صرف و محض و یا غایت وابستگی میباشد که یا به خداوند متعال است، که در آن صورت به فرد «موحد و مؤمن» گفته میشود؛ و یا به غیر خداست [هر چه که باشد]، که در آن صورت به فرد «مشرک و کافر» اطلاق میگردد.
"ایمان"، یعنی خود را در پناه و حصار کسی یا چیزی در امنیت دیدن؛ لذا اگر کسی خود را در پناه پول، شهوت، قدرت ... و کلاً هوای نفس خود و یا دیگران و یا طواغیت گوناگون، در امینت دید، به آنها "مؤمن" میشود و اگر کسی خود را در پناه خداوند متعال و سبحان در امینت دید، مؤمن به او میشود.
بنابراین، همانگونه که همگان "زندگی" میکنند، همگان نیز وابستگی صِرف، وابستگی بنیادین و نهایی دارند، پس همگان پرستنده، بنده و عبد میباشند و هر کسی مشغول بندگی [عبادت] إله و معبود خویش است، اکر چه "إلهِ" او، هوای نفس خودش باشد؛ چنان که فرمود:
«أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» (الفرقان، 43)
ترجمه: آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود (إله) خود برگزیده است؟! آیا تو میتوانی او را هدایت کنی (یا به دفاع از او برخیزی)؟!
« أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ » (الجاثیه، 23)
ترجمه: آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پردهای افکنده است؟! با این حال چه کسی میتواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمیشوید؟!
دو نکته:
الف - «لا إله الاّ الله»، یعنی قطع هر نوع وابستگی محض [بندگی]، به غیر از به الله جلّ جلاله.
ب – ریشهی تمامی وابستگیها، به همان بندگیِ هوای نفس هر کسی بر میگردد.
*- بنابراین، زندگی همان گذران عمر است که در جهت وابستگیها [بندگیها]، برای قُرب به محبوب [دنیا و متاعش و یا خداوند سبحان] و رسیدن و وصال سپری میگردد. «... فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا - پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد / الکهف، 110».
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه