س: از عشق بگویید. چرا پسر و دختر عاشق هم میشوند و چرا دنیای امروز همه عشق و عاشقی است؟ آیا در قرآن و اسلام نیز اشارهای به عشق و محبت شده است؟
x-shobhe : بنا نیست در این فرصت کوتاه به مباحثی که شاید در اصطلاح به آنها «عرفانی» نیز گفته شود وارد شویم، ولی همین قدر مختصر اشاره میشود که اساس خلقت جهان همان «عشق و محبت» است که از همان عشق ذات به ذات و به تجلی ذات سرچشمه میگیرد.
در هیچ دین و مکتبی نیز «عشق و محبت» به زیبایی، جامعیت و هدفمندی اسلام تعریف و تبیین نگردیده است و در هیچ کتاب آسمانی یا زمینی نیز ابعاد و آثار آن، به این حد از کمال تشریح و بیان نگردیده است.
الف – اساس خلقت بر محبت و عشق است:
خداوند متعال، همه موجودات و از جمله انسانها را عاشق خود آفرید و این عشق را در فطرت آنها قرار داد. لذا هر انسانی (اعم از خدانشناس و یا مؤمن) عاشق اوست، هر چند که خودش نفهمد.
دلیل روشن آن که، عشق به کمالی که در هر موجودی و از جمله انسان تبلور دارد، همان عشق به خداوند متعال است، چرا که کمالی جز او وجود ندارد و هر چه هست تجلیاتی از آن کمال است. لذا وقتی انسان کمالات را بر میشمرد، مانند: حیات، علم، حکمت، قدرت، جمال، غنا، سلامت، جود، کرم، رحمت و ...، متوجه میشود که همه «اسماء الله» است. اوست که حی، علیم، حکیم، قادر، جمیل، غنی، سلیم، جواد، کریم، رحیم و ... میباشد و مابقی همه جلوه محدود و ناقصی از او هستند. اسم ها و نشانههای او هستند و نه خود او.
از این رو همه عاشق او هستند، ولی برخی در یافتن مصداق «کمال و معشوق حقیقی» خطا میکنند و جلوه را به جای خودش فرض میکنند و ناقص را به جای کامل معبود میگیرند.
اگر دقت کنیم، خواهیم یافت که نه هیچ کمالی حدی دارد و نه عشق انسان به کمال حدی دارد. نه علم و قدرت و غنا حد دارد و نه عشق به آنها محدود است. پس انسان بی حد عاشق آن کمال محض و بی حد است. و به قول حضرت امام خمینی (ره): عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است.
ب – عشق انگیزه و موتور حرکت است:
انسان عقل دارد که به وسیله آن هستی و حقایق عالم هستی را میشناسد و علم دارد که چراغ عقل میشود و بر نشانههای هستی میتابد تا عقل بیشتر بشناسد، اما نه عقل انگیزه حرکت میشود و نه علم. بلکه این فقط محبت و عشق (دوست داشتن) است که سبب حرکت «محب به سوی محبوب» و «عاشق به سوی معشوق» میگردد. چرا که محب، همیشه مایل به لقای محبوب است. (حال محبوبش هر چه باشد – از بت گرفته تا خدا). ندیدیم وقتی انسان کسی یا چیزی را دوست دارد، فراق او را تحمل نمی آورد و تلاش میکند تا به دیدار و وصال او [آن] برسد؟
این که «من» شناختم و دانستم که خیابانی هست، فضای سبزی هست، رودخانهای در آن هست و ...، به هیچ وجه دلیل نمیشود که حتماً در آن خیابان، فضای سبز و کنار رودخانه قدم بزنم، اما اگر دوست داشتم، حتماً به آن اقدام میکنم.
این که بدانم در این دنیا، حق هست، باطل هست، ارزش هست، ضد ارزش هست، عدل هست، ظلم هست و ...، دلیل نمیشود که به سوی آنها بروم، اما اگر حق یا باطل، تقوا یا فسق، عدل یا ظلم و... را دوست داشته باشم، حتماً شروع به حرکت به آن سو مینمایم.
ج – محبت و عشق در قرآن کریم:
در قرآن کریم، آیات بسیاری وجود دارد که انسان را برای شناخت حقیقت هستی و کمال واقعی بیدار، بصیر و علیم مینماید. آیات و نشانههای محبوب را بر میشمرد و سؤال ایجاد مینماید که آیا تعقل نمیکنید؟ تفکر نمیکنید؟ تدبر نمیکنید؟ متذکر نمیشوید و ...؟ اینها همه برای شناخت است، اما آنجا که میخواهد فرمان حرکت دهد، میفرماید: بگو هر کس من را دوست دارد راه بیافتد. چرا که تنها انگیزه و موتور حرکت، همان محبت و عشق است و نتیجه این حرکت را نیز محبت متقابل (رابطه عاشق و معشوقی) بیان میدارد:
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آلعمران،31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.
و در آیه بعد نیز نتیجه ی عدم پیروی و اطاعت برای قرب به محبوب را همان محرومیت از محبت معشوق بر میشمرد و میفرماید:
«قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» (آلعمران،32)
ترجمه: بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد.
د – عشق و معشوق کاذب – عشق و معشوق حقیقی:
بیان شد که عشق به خداوند متعال فطری است، پس در همگان وجود دارد. منتهی تفاوت در این است که برخی در جستجوی محبوب، به خطا تجلی او را به جای خودش میگیرند، إلههای کاذب را به جای الله که تنها إله واقعی و حقیقی اوست میگیرند و با خود میگویند «لابد آن معشوقی که فطرتاً عاشق او هستم و این عشق را خود در مییابم و مرا به سوی میکشاند همین است!» لذا گمان میکند آن علم و علیمی که عاشق او هستند، همین جبر، مثلثات، علم تجربی یا فلسفه است! قدرت و قادری که عاشق اوست، همین پست، مقام، میز و صدارت است! غنا و غنیای که عاشق اوست، همین مال، اموال و پول است و ... . از این رو میفرماید «لا إله الا الله» و متذکر میگردد که برخی، چیزهای دیگری را معبود گرفته و آن را به اندازهای که باید مرا دوست داشته باشند، دوست میدارند، ولی آنان که مرا شناخته و ایمان آوردهاند، اوج محبتشان به من تعلق دارد و همه چیز را در این راستا دوست دارند:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمىگزينند و آنها را دوست میدارند، مانند دوست داشتن خدا، ولى كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا محبت بيشترى دارند كسانى كه [با برگزيدن بتها به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آن خداست و خدا سختكيفر است.
و آیاتی چون «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» - «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» - «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» - «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ» - «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ« و ...، همه بیان شروط و نشانههای معشوق واقعی است که باید در عاشق واقعی تجلی یابد تا محبوب گردد.
و آیاتی چون: «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ» - «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا» - «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ» - «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» - «إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» - «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» - «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» و ...، همه نشانیهای است که اگر در کسی ظهور کرد، از حرم یار بیرون میافتد و از عشق و مبحت او محروم میگردد.
ﻫ - عشق دختر و پسر:
عشق دختر و پسر به یک دیگر نیز از همین منشاء ایجاد میشود. همگان ناقص و عاشق کمال هستند و هر کس چون کمالی که عاشق اوست را در طرف مقابل میبیند، از او خوشش میآید و عاشق او میشود. مثلاً اگر کسی «علم» را بیشتر دوست داشته باشد، عاشق کسی میشود که علم بیشتر در او تجلی کرده است و مثلاً دارای مدرک دکترا است و با قیافهی او زیاد کاری ندارد، اما کسی که توجهش به «جمال» بیشتر است، عاشق تجلی جمال و زیبایی او میشود و با علم او کاری ندارد و کسی که بیشتر به «غنا» توجه دارد، به ثروت طرف مقابل نگاه میکند و با علم یا زیبایی او کار زیادی ندارد. چنان در قرآن کریم نیز به کسانی که محو علم ناقص خود شده و به آن خوشحالند، یا فریفتهی زیبایی و جمال ظاهری شده و یا فریب ثروت و مال را خوردهاند اشاره مینماید.
در واقع همگان، عاشق معشوق دیگری هستند و چون تجلی او را در کسی یا چیزی میبینند، عاشق او [آن] میشوند. لذا فقط عشق کسانی حقیقی بوده و پایدار میماند که «أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ» باشند. چرا که فقط او باقیست و همه مظاهر (علم، زیبایی، ثروت و ...) همه فانی میشوند. لذا عشقی که برای خدا و در راستای عشق به خداوند است، عشقی خدایی میشود و مابقی همه شبیه عشق است و نه خود عشق.
در این سروده زیبا و گویای فیلسوف عارف، ملا صدرا (ره) تأمل و تعمق نماییم:
آنان که ره عشق گزیدند همه
در کوی حقیقت آرمیدند همه
در معرفت دو کُون، حرف از عشق است
هر چند سپاه او شهیدند همه
- تعداد بازدید : 7360
- 27 مرداد 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون ازدواج