ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: استغفار (طلب بخشش و پوشش) و توبه (بازگشت از راه خطا به سوی خدا)، نه تنها سبب بخشش و محو گناهان و آثار آنها میگردد، بلکه حتی خداوند مهربان، سیئات را به حسنات مبدل مینماید، پس دیگر هیچ جای یأس و ناامیدی باقی نمیماند.
قبل از هر مبحثی، هر سؤالی، هر جوابی، هر تفکری و ...، باید دقت نمود که اگر هدف ما خداست، اگر آرزوی ما هدایت است، اگر دغدغه عقل و جهل و ایمان و کفر داریم، هیچ گاه دنبال این نباشیم که خدا را متهم، مقصر و محکوم نماییم. این حالت خود بیانگر آن است که اصلاً او را نشناخته و به او ایمان نیاوردهایم، وگرنه میدانیم که هیچ نقص و نقصانی به خداوند سبحان راه ندارد. نمی شود هم گفت: خداوند علیم و حکیم و هم گفت: پس چرا چنین و چنان نکرد؟
روش ابلیسی - بارها متذکر شدیم که این روش ابلیسی و القای شیاطین جنّ و انس است که وقتی به علت نافرمانیها، غفلتها، هوای نفسها و ...، خطا میکنند و با نتایجش نامطلوبش مواجه میشوند، همیشه دیگران و در رأس همه خدا را مقصر خوانده و متهم و محکوم میکنند!
ابلیس وقتی نافرمانی کرد و دید توجیهات متکبرانهاش سودی ندارد، به جای استغفار و توبه و «ظَلمتُ نَفسی»، گفت: «رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي» و شاخ و شانه هم کشید. یعنی گفت: حال که تو مرا گمراه کردی، من نیز با بندگانت چنین و چنان میکنم!
باید دقت شود که این حالتهای شیطانی مبتنی بر زیر سؤال بردن و متهم و محکوم کردن خدا، عاقبتی جز به خصومت کشیدن انسان با الله جلّ جلاله، که رحمان، رحیم، رئوف و خالق و ربّ است ندارد.
«أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» (یس، 77)
ترجمه: آيا آدمى نديده -ندانسته- است كه ما او را از نطفهاى آفريديم، كه اكنون ستيزهگرى -يا دشمنى- آشكار است؟!
الف – وقتی به سخنان بزرگان علم و تقوا گوش میکنید و یا به سیرهی آنان نگاه میکنید، به جای مقصر و متهم کردن خدا، با خود بگویید: او هم شخصی مثل من است، به او وحی نیز نیامده است. پس لابد همه چیز گفته شده و همه راههای هدایت و گمراهی روشن شده است «قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»، منتهی او "توجه و کار" کرده و من نکردم.
ب – یادمان باشد این خداست که علیم، حکیم و هادی است، پس او به ما یاد میدهد، نه این که ما با تمام جهل و نیازمان به هدایت او، به او یاد دهیم که ما را چگونه هدایت مینمود بهتر بود، بلکه باید در مسیر هدایت او قرار گیریم، تلاش کنیم تا بیشتر رشد کنیم:
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (العنکبوت، 69)
ترجمه: و كسانى كه در راه ما (با نفس خود و دشمن ما) جهاد كردند به يقين آنها را به راههاى (وصول به مقام قرب) خود راهنمايى مىكنيم، و به درستی که خدا با نیکوکاران است.
جلسه توجیهی:
جلسه توجیهی یعنی چه؟ مگر کارگاه خلقت، گارگاه صنعتی و ریختهگری انسانهاست؟ حالا ما یک مقولهای به نام «جلسه توجیهی» یاد گرفتهایم و معترض میشویم که چرا خدا برای ما جلسه توجیهی نگذاشت؟
خداوند متعال خود را، دنیا را، آخرت را، انسان را و راه رشد و ترقی را به طرق متفاوت به انسان معرفی کرد و نشان داد. زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، جلسه توجیهی است.
اصول معرفت (شناخت) را در عقلش که «نبی درونی» است نهاینه کرد – گرایش و وابستگی به حق را در وجودش گذاشت و فطرتش را بر خداشناسی، خدا پرستی و خدا دوستی سرشت – او را در بهترین اندازههای بالفعل و بالقوه آفرید (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ / التین، 4) – بد و خوبش را به او الهام کرد (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا / الشمس، 8) – به او اختیار و انتخاب داد که با سایر مخلوقاتش نداد - به او هم چشم سر داد و هم بصیرت داد تا تمامی مظاهر و جلوههای علم، حکمت، قدرت، جمال و جلالش را در نظام آفرینش ببیند - به "قلم صُنع = صنعت"، کتاب خلقت را برایش گشود – به قلم وحی، او را تعلیم داد و با تشریع (قانونگذاری) هدایتش نمود - به این همه نیز بسنده نکرد و بهترینها و انسانهای کامل را بر گزید تا او را تزکیه و آگاه ساخته، علم و حکمت را به او بیاموزند و هدایتش کنند:
«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ» (البقره، 151)
ترجمه: همان طور كه در ميان شما، فرستادهاى از خودتان روانه كرديم، [كه] آيات ما را بر شما مىخواند، و شما را پاك مىگرداند، و به شما كتاب و حكمت مىآموزد، و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد.
و به این نیز بسنده ننمود و عترت را جانشین نبوت و رسالت ساخت تا با تحمل سختیها، رنجها، مشقّتها، تعلیمهای تئوری و عملی، رهنمودهای علمی، حِکمی، اخلاقی و رفتاری و ظهور اسماء الله در انسان کامل، او را توجیه کنند، هوشیار، آگاه و بیدار کنند.
توجیه و توجه:
توجیه، وقتی اثر دارد که انسان «توجه» کند. ببینید چه آیات زیبا و ژرف و قابل تفکر و تأملی در خصوص «توجه» آمده است؟ فرمود: دین قیّم در فطرت تو نهادینه شده است، کافی است به آن «توجه» کنی:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
ترجمه: پس روى خود (وَجْهَكَ = جهت و توجه) را به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا (نظام آفرنیش الهی) است، فطرتى كه خدا بشر را بر آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگونگى نيست، اين است دين مستقيم ولى بيشتر مردم نمىدانند.
مردمانی به ماه و ستاره و خورشید "توجه" داشتند، حضرت ابراهیم خلیل علیهالسلام را نیز دعوت به این جهتگیریها و توجهات میکردند، اما ایشان فقط نظاره کرد و افول و غروبشان را متذکر شد و فرمود من این افول کنندگان را دوست ندارم و فرمود:
«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (الأنعام، 79)
ترجمه: به يقين من روى (دل و توجه) خود را به سوى كسى كه آسمانها و زمين را پديد آورده متوجه نمودم در حالى كه با اخلاص و حقگرايم. و من از شركآوران نيستم.
تذکر، یعنی "یادآوری و توجه دادن" و البته مفید و لازم و ضروری است، اما برای کسی که خودش تذکر پذیر باشد، لذا فرمود: «فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى - پس (آنان را) تذكر ده (پند ده، یادآوری کن) اگر تذكر سود بخشد / الأعلی، 9».
پس اگر انسان همه توجهش را متوجه نفس حیوانی کرد، چشم داشت و ندید، گوش داشت و نشنید، قلب داشت و نفهمید، دیگر توجیه، تعلیم، تذکر، تبیین، نصیحت و ... برای او سودی ندارد، او مثل یک حیوان به زندگی حیوانی مشغول میشود.
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريدهايم (حقشان دوزخ است)، زيرا كه دلها دارند ولى (حقايق را) بدان نمىفهمند، و چشمها دارند ولى بدان (به عبرت) نمىنگرند و گوشها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمىشنوند آنها مانند چهارپايانند بلكه گمراهترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مىروند) و آنها همان غافلانند.
نتیجه:
پس جلسات توجیهی همیشه بوده و هست. انسان اگر کمی به خودش "توجه" کند، کاملاً توجیه میشود (مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه) – اگر کمی به خدا "توجه" کند، خداشناس و خدا پرست میشود (فَأَقِمْ وَجْهَكَ) – اگر کمی به قرآن و سیره و آموزشهای اهل عصمت علیهم السلام توجه کند و به آنان تأسی کند، مؤمن میشود – اگر به آن چه میداند، ایمان بیاورد و عمل کند، عارف میشود. اما «گر گِدا کاهل بُوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟!».
تذکر:
دقت کنیم که همیشه، همان «از اول» است. پس به جای آن که دست روی دست بگذاریم و ناامیدانه بگوییم «کاش جلسه توجیهی میگذاشتند و ما از اول میدانستیم»، توجه کنیم که جلسات توجیهی هم چنان برقرار است، هم انسان عقل و فطرت و الهام دارد، هم نظام علیمانه و حکیمانهی خلقت هم چنان باقیست - هم قرآن و آموزههای اهل عصمت علیهم السلام در اختیارش هست – هم امام و رهبر دارد و هم تا زنده است، اختیار و انتخاب دارد.
پس باید شروع کند، باید تصمیم بگیرد، باید همت کند، باید تلاش کند تا رشد نماید. نه این که به جای بهره بردن از نعمات و موهبات، بنشیند تا شیطان به دلش رسوخ کند و مرتب بگوید: چرا خدا چنین کرد و چنان نکرد؟!
کلمات کلیدی:
اعتقادی