ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: ظهور و بروز این قبیل سؤالات و گاه شبهات در ذهن، به دلیل عدم آشنایی لازم با معانی، مفاهیم و مقاصد میباشد. مثل این که ندانیم مفهوم و حقیقت "شکر" چیست؟ و بگوییم: حالا چرا باید شاکر باشیم؟ یا ندانیم مفهوم و حقیقت "عبادت" چیست؟ و بپرسیم: چرا باید عابد باشیم و او را عبادت کنیم؟ اما وقتی معانی و مفاهیم (حتی تا حدودی) روشن شد، بسیاری از سؤالات و شبهات ذهنی بر طرف میگردد.
الف – کسی میپرسد: «در مقابل چه؟» که چیزی به کسی میدهد و یا خدمتی به او میکند، اما نمیخواهد این اعطا یا خدمتش، رایگان و بیبهره برای خودش باشد، و میخواهد که متقابلاً چیزی در عوض به او برسد و انتفاعی ببرد. اما انسان چه دارد که اعطا و لطف و کرم خدا نباشد؟ مالک چه چیزی هست؟ یا خداوند سبحان، چه نیاز، نقص و کمبودی دارد که انسان بخواهد با خدمتش در غالب شکر، عبادت و اطاعت، آن را بر طرف کند؟ هر چه هست از اوست و مال اوست.
ب – در عین حال میفرماید نظام خلقت را بر اساس «کار و اجر» قرار دادم – هر سعی و تلاشی دیده خواهد شد – و آن چه خودم به شما دادهام را از شما میخرم.
در این بازار، فروشنده انسان مؤمن است، کالا جان و مال است، خریدار خداوند منّان و مالک است، و بالاخره "بها"، بهشت جاوید و سعادت ابدی میباشد. چنان چه فرمود:
«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ...» (التّوبه، 111)
ترجمه: در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است ... .
شکر:
ما گمان میکنیم که "شکر" یعنی سپاسگزاری لفظی. مثل این که وقتی کسی چیزی به ما میدهد و یا خدمتی میکند، با الفاظی چون متشکرم، ممنونم، سپاسگزاری میکنم و ...، از او قدردانی میکنیم.
اما چنین نیست؛ بلکه "شکر" در حقیقت، ظهور و به ثمر رسیدن "نعمت" است. یا به تعبیر دیگر، "شکر نعمت"، استفاده بهینه از نعمات الهی و ضایع نکردن آنها میباشد؛ و البته وقتی نعمت الهی درست استفاده شده و به ظهور و ثمر میرسد که اولاً انسان بداند مالک و اعطا کنندهاش خداوند منّان است و ثانیاً آن گونه که خودش برنامه داده استفاده کند و ثالثاً بداند که نعمت امانت است و خودش امانتدار است و باید پاسخگو باشد. هر چند که فایده امانتداریش، به خودش بر میگردد.
به این میگویند و میگوییم: «قدرشناسی». قدر شناسی نیز یعنی «اندازه شناسی». انسان قدر و اندازه و ارزش هر نعمتی را بداند. به عنوان مثال: قدر آب و نقش آن را در حیات، سلامتی، کشت و ...، بداند و شکرش به این است که درست استفاده کند و اسراف ننماید، قدر سلامتی را بداند، قدر همسر و فرزند را بداند و ... .
یکی از مصادیق "شکر" نیز اذعان و اقرار به زبان است. بالاخره زبان نیز نعمتی است و باید درست استفاده شود و از بهرههایش این است که انسان، باورها، نیازها، سپاسها و دعاهایش را به زبان آورد. اما باید صادق باشد، وگرنه به او میگویند: «دروغگو، منافق». یعنی باید آن چه انسان به زبان میآورد، مُصدّق عقل، قلب و اعمالش باشد، وگرنه لفظ و صدا است و اثر خاصی ندارد. مثل کسی که عادت کرده "استغفر الله" بگوید، اما اصلاً به گناهش توجه ندارد و هم چنان ادامه میدهد و هیچ نگران و پشیمان نیز نمیباشد.
آیا اگر شما پولی به نیازمندی دهید، او بگوید: متشکرم؛ اما آن پول را دور بیاندازد و یا هدر دهد، شما او را شاکر مینامید؟!
عبادت:
عبادت نیز به معنای "بندگی و وابستگی صرف به معبود" است، که مستلزم شناخت خدا، شناخت خود، شناخت معاد و باور آن میباشد. این باورها، "بندگی" میآورد و بندگی در عمل نیز ظهور و بروز تحقق مییابد.
بدیهی است که هیچ کس نمیتواند از "عبادت و بندگی" جدا شود، چرا که انسان فطرتاً "عبد" آفریده شده و بالتبع نیازمند و عاشق معبود خویش است، و خطاها همه در جایگزینی إلهها و معبودهای کاذب ریشه دارد. مثل کسی که طاغوت، هوای نفس یا بت را معبود خود فرض کند. همینطور است کسی که خود را بندهی قدرت، ثروت، شهوت و ... میگرداند.
*- پرستش و بندگی هر معبودی، الزامات خود را دارد. برای کسی که پول و ثروت هدف غایی و معبود است، معنا ندارد که به سراغ رانت، رشوه، ربا، کلاهبرداری یا اقسام تعاملات ناسالم نرود – برای کسی که قدرت معبود اوست، معنا ندارد که به سراغ ظلم، جنایت، استعمار و استثمار دیگران نرود ...، و بندگی و عبادت الله جلّ جلاله نیز در ایمان به او، امید به لقای او و اطاعت از اوامر او در هر یک از حالات یا امور شخصی، اخلاقی، عبادی، اجتماعی و ... میباشد.
پس چنین شخصی "عابد" است، نه آن که فقط زیاد نماز میخواند، زیاد روزه میگیرد و یا قرآن را از حفظ میخواند. خوارج و اهل کوفه و وهابی و داعشی، همه نماز و روزه و تلاوت دارند.
فایدهی شکر و عبادت:
خداوند متعال منزه از هر نقص و کاستی میباشد، او "سبحان" و "غنی" است. پس فایدهی هر شکر و عبادتی، به خود شاکر و عابد بر میگردد. به عنوان مثال در مورد "شکر" بسیار صریح و علنی اعلام فرمود:
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم، 7)
ترجمه: و به ياد بياوريد آن زمانى را كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر سپاسگزارى كنيد، حتما افزونتان دهم و اگر كفران كنيد، عذاب من بسيار سخت است.
*- دقت کنیم که نفرمود اگر شاکر نعمتی باشد، آن نعمت را زیادتر میکنم، بلکه فرمود خودتان را فزونی میدهم (لأَزِيدَنَّكُمْ «اگر شکر کنید، افزونتان دهم)، یعنی اگر از نعمتهای من، بر اساس آن اهداف و برنامهای که خودم دادم، درست استفاده کنید، رشد و نمو پیدا میکنید و مراحل ضعف و نقص را به سوی کمال و تقرب، پشت سر میگذارید.
یا در مورد عبادت خودش، به رسولش حضرت مسیح علیه السلام و سایر رسولانش امر فرمود که بگویند:
«إِنَّ اللّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (آلعمران، 51)
ترجمه: به يقين خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد، اين است راه راست.
پس مخلوق و بندهی خدایی که مبدأ خلقتش الله جل جلاله است (انّا لله) – و بازگشتش به سوی اوست (انّا الیهِ راجعون)، اگر خداوند را هدف قرار داد، او را معبود خود شناخت و از او اطاعت و فرمانبرداری کرد (تسلیم شد و اسلام آورد)، بر صراط مستقیم رشد و تعالی قرار میگیرد، اما اگر چنین نشد، یقیناً دیگری را معبود میگیرد و از صراط مستقیم خارج میشود. پس به انحطاط، انحراف و هلاکت میافتد.
پس اثر "شکر"، رشد و کمال خودمان است، و اثر "عبادت" نیز قرب الیالله است که باز یعنی "رشد و کمال". اثر تمامی احکام فردی و اجتماعی نیز همان "رشد و کمال" است.
رشد و کمال انسان، در تجلی بیشتر اسماءالله در اوست. در خلیفة الله شدن و به رنگ صبغة الله در آمدن است. خداوند متعال خود شاکر و غفور است و از بندگانش خواسته که "شکر" را به تمام معنا در خود تجلی دهند و نسبت به دیگران نیز بخشنده باشند. خداوند علیم است و از بندگان خواستنه که تجلی علم باشند، حلیم است و خواسته که حلیم باشند و ... .
- تعداد بازدید : 8120
- 1 فروردین 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید شکر عبادت