ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اگر چه هدف سؤال این است که بگوید: انتخاب خودتان نبوده، بلکه اثر محیط بوده است و البته این اصل راجع به سنّی هم میتواند صادق باشد و در خاتمه پاسخ داده خواهد شد، اما خوب است هر مسلمانی ابتدا از خود سؤال کند که «مسلمان شدن – شیعه شدن – سنّی شدن» یعنی چه؟ بعد از خودش یا دیگران علت این گرایشات اعتقادی را بپرسد. همین خودش یعنی "تحقیق در اصول عقاید".
شیعه شدن چیست که یک عده به آن گرویده و شیعه شدهاند و سنّی شدن چیست که یک عده به آن گرویده و سنّی شدهاند؟
*- اگر تشیع به قبول داشتن "ولایت، امامت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام" میباشد، اهل سنّت نیز، اگر چه دیرتر، اما بالاخره به این ولایت و امامت و خلافت گرویدند، چرا که ایشان را به عنوان خلیفه چهارم و آخرین خلیفه خود برگزیدند و اکنون نیز قبول دارند.
*- اگر تسنن به قبول داشتن خلافت ابوبکر و عمر و عثمان قبل از خلافت حضرت علی علیهالسلام است، بله ما نیز قبول دارم که آنها به خلافت رسیدند، اما اگر معنایش قبول حقانیت این خلافت است، خب اخبار غدیر و سقیفه و ... در تمامی منابع اهل تشیع و تسنن آمده است.
*- اگر تسنن به قبول داشتن یکی از فرق چهارگانه اهل سنّت است، اولین آنها به نام ابوحنیفه که به ام «امام اعظم» میگویند و بنیانگذار فقه (یا مذهب حنفی) بود، 150 سال پس از رحلت حضرت رسول صلوات الله علیه و آله، آمد. خب مردم در این 150 سال به کدام مذهب بودند؟ شیعه بودند یا سنّی بودند؟
*- مسلمانان اهل تسنن و تشیع دقت کنند، چهار مذهب حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی، چهار "فقه" میباشد و نه چهار دین یا مذهب. چنان چه ما نیز میگوییم: "فقه جعفری" و چون هر کدام راه و طریقی است، به آن مذهب گفتند. مذهب حنفی و شافعی یا مذهب جعفری. موقعیت و جایگاه آنان در عصر خود، مثل فقها و مراجع تقلید شیعه در عصر خودشان یا این عصر میباشد. هر کدام رسالهای داشتند و عدهای از آنان تقلید میکردند، منتهی بعد از رفتن آخری، حکام گفتند: باب اجتهاد بسته شد و دیگر کسی حق اجتهاد ندارد. و البته هیچ کدام از آن چهار نفر چنین ادعایی نداشتند.
*- اگر میگویند: اینها که گفتید درست، اما ما "امامت" را قبول نداریم؛ فقط یک ادعای شعاری است، چرا که خودشان نه تنها به بنیانگذاران این چهار فقه (یا چهار مذهب – چهار طریق)، "امام" میگویند (امام اعظم، امام شافع، امام مالک، امام حنبل)، بلکه حتی به سایر بزرگان علمی خود نیز "امام" میگویند؛ مثل امام غزالی یا امام فخر رازی و ... . آیا واژه و جایگاه "امام" فقط برای حضرت علی علیه السلام و آل علی، اشکال دارد؟
نقطه اتفاق و وحدت:
پس مطابق هر مذهبی، نقطه اتفاق و وحدت، وجود مبارک امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام است. چرا که در وصایت و امامت و ولایت ایشان هیچ یک تردید نکردند، بحث در مقولهی «خلافت» بود که بالاخره ختم به ایشان گردید و همه مجدداً دور یک محور جمع شدند. لذا در خصوص شیعه و سنّی، فرد مسلمان تحقیق بکند یا نکند، خدا هیچ راهی جز اتصال به امیرالمؤمنین علیه السلام باقی نگذاشته است.
پس از امیرالمؤمنین علیه السلام چه؟ آیا اهل سنت معاویه را بر امام حسن مجتبی علیه السلام و یا یزید ملعون را بر امام حسین علیه السلام ترجیح میدهند و یا برتر میدانند؟! اصلاً چنین نیست.
آیا خلفای کافر، جائر، فاسق و فاسد اموی و عباسی را سنّی میدانند چرا که اهل بیت علیهم السلام را به شهادت رساندند؟ اصلاً چنین نیست.
تفاوت:
پس چه تفاوتی بین شیعه و سنّی به جز جوسازیها، فشارها، دروغها، افتراها و غفلتها باقی ماند. اگر بگویند: فقه اهل تسنن با اهل تشیع اختلاف دارد! میگوییم: فقه هر چهار مذهب اهل تسنن نیز با یک دیگر اختلاف دارند و اختلاف فقهی، دلیل بر جدایی و افتراق و اختلاف نمیباشد؛ مگر امروزه اگر کسی مقلد این مرجع فقهی باشد و یا آن، دو مذهب متفاوت تلقی میشوند؟ هر کس به فقه خودش عمل میکند. مهم شناخت، فهم و باور اصول است.
تابعیت و انتخاب:
خداوند متعال که خالق زمین و آسمانها، مالِکَ المُلک و ربّ العالمین است، هیچ مرز، تفاوت و فضیلت جغرافیایی، نژادی یا زبانی برای اشخاص یا اجتماعات قائل نشده است، بلکه همه مخلوق او هستند و خطوط مرزی را با "تقوا" مشخص کرده است.
در روز معاد و قیامت نیز مردم را در محشر، بر اساس ملیت آنها دستهبندی نمیکنند و در بهشت و جهنم نیز جایگاه مخصوصی برای ایرانیها، ترکیهها، اعراب، امریکاییها و چینیها در نظر گرفته نشده است. همه از خاک درآمده و به خاک میروند و نزد پرودگار عالم، محشور میشوند، منتهی هر گروهی، با "امام" و پیشوای خودش که در دنیا از او پیروی و تبعیت میکردند، فراخوانده شده و پشت سر او قرار میگیرند و همانجایی میروند که امام و پیشوایشان برده میشود.
«يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَـئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً» (الإسراء، 71)
ترجمه: روزى كه هر گروهى از مردم را با پيشواى خود (كه از وى پيروى داشتهاند - و با كتابی که پیروی کردند و با کتاب اعمالشان) فرامى خوانيم. پس كسانى كه كتاب (عمل) آنها به دست راستشان داده شود آنها كتاب خود را مىخوانند، و به اندازه رشته پشت هسته خرما هم (كه كمترين چيز است) ستم نبينند.
پس، برای خداوند متعال، ملیّت افراد، مرهون تابعیت آنها از "دین" است و نه تابعیت از مرز جغرافیایی. چنان چه شاهدیم "دین" را در قرآن کریم، با واژه "ملت" نیز خوانده است:
«قَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (البقره، 135)
ترجمه: (اهل كتاب به مردم) گفتند: يهودى يا نصرانى باشيد تا هدايت يابيد. بگو: بلكه آيين ابراهيم حقگرا را (پيروى خواهيم كرد) و او هرگز از مشركان نبود.
از این رو، همان گونه که هر شخصی وقتی به سن قانونی رسید، مختار است که "ملیت و تابعیت" را خودش انتخاب کند، اما تا آن موقع از آن ملت محسوب میگردد و از تمامی حقوق فردی و اجتماعی آن ملت برخوردار است، هر مسلمان زادهای، مسلمان است و هر شیعه زادهای، شیعه است، تا هنگامی که به سن بلوغ برسد و قدرت تحقیق، تشخیص و انتخاب داشته باشد.
تحقیق:
اما پس از رسیدن به سنّ بلوغ، تحقیق لازم است و انتخاب در هر حال رخ میدهد.
منظور از تحقیق این نیست که همگان ملاصدرا، بوعلی سینا، امام خمینی (ره) یا ابو حنیفه و امام غزالی شوند، بلکه هر کس با توجه به دادهها، شناخت، اطلاعات و توان خود، به آن چه دارد معرفتی پیدا میکند و بالتبع نقاط مقابل خود را میشناسد و با توجه به عقل، شعور، اختیار و اراده، بین آنها انتخاب میکند.
همانگونه که در مرزهای جغرافیایی و ملیت نژادی یا شناسنامهای، ایرانی، عرب، امریکایی، انگلیسی و ... را میشناسد و در این میان دوست و دشمن را نیز تشخیص میدهد، در مرزهای اعتقادی نیز مؤمن، کافر، مشرک، منافق؛ و یا در درون مرزهای دینی شیعه، سنّی و وهابی را میشناسد و بالتبع حق و باطل و دوست و دشمن را تشخیص میدهد و در اراده و عمل انتخاب میکند؛ اما مکلف است که عقل و اختیار را تعطیل نکند. چرا که دیگر بالغ شده است، قوه تشخیص عقلانی و انتخاب دارد؛ پس حق ندارد از محیط، جوّ، شعار، هیجانات احساسی، ظنّها و گمانها و ... تبعیت کند، بلکه باید بشناسد، و هر مکلفی مسئول (مورد سؤال) انتخاب خویش است:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا» (الإسراء، 36)
ترجمه: و از چيزى كه بدان علم ندارى (در مرحله اعتقاد و گفتار و عمل) پيروى مكن، زيرا گوش و چشم و دل، هر يك مورد سؤال قرار خواهند گرفت (از انسان درباره انتخابها و کارها مىپرسند).
عقوبت دنیوی و اخروی:
وقتی میفرماید انسان در مقابل ابزار شناخت خود مسئول است و باید از آنها درست استفاده کند، یعنی در دنیا و آخرت، به نتیجهی "توجه یا اهمال" – "بصیرت یا غفلت" – "دانش یا جهل" و بالاخره انتخاب خود نیز میرسد. چگونگی سعی و تلاش او در شناخت حق و باطل و نیز انتخاب او، هدف و راه او را دز زندگی مشخص میکند و نتایج فردی و اجتماعی خود را به دنبال میآورد و در آخرت نیز چه مؤمن، چه کافر، چه شیعه و چه سنّی، مورد سؤال هستند که بالاخره چه هدفی و چه راهی را انتخاب کردی؟ به کدام دین، پیامبر و امام گرویدی و چرا؟
*- پس هر انسانی، تا قبل از تکلیف، از ملت خود محسوب میشود و پس از بلوغ، مکلف به شناخت و انتخاب است. و این شناخت و انتخاب [چه درست و چه نادرست – چه حق و چه باطل]، در هر حال برای هر انسانی رخ میدهد. منتهی اگر انتخابش مبتنی بر "عقل، علم و وحی" نبود، در دنیا و آخرت مسئول و مؤاخذ میگردد.
مرتبط:
- تعداد بازدید : 3342
- 22 فروردین 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی ولایت (امام علی)