آيا خدا كه مارا خلق كرده است، "وظيفه" دارد كه ما را هدايت نیز ننماید؟ (مهندس برق – شیراز)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: هدایت یعنی رشد دادن و رساندن به هدف، خب اگر چنین نکند که با علم و حکمت او منافات دارد. اما "وظیفه" امر دیگریست.
شاید در ادبیات محاورهای، به کار بردن واژگان با معانی متفاوت، در صورتی که مفهوم و مقصود را برساند، هیچ اشکالی نداشته باشد، مثل این که یکی به دیگری بگوید: من تو را دوست دارم – من به تو محبت دارم – من به تو علاقه دارم – من عاشق تو هستم – من به تو توجه ویژهای دارم و ...؛ اما وقتی بحث، علمی و تخصصی میشود، مثل این که شعر، نثر، غزل، آیه یا حدیثی مورد بحث قرار گیرد، آن وقت هر کلمه و واژهای، جایگاه، معنی و عرصهی خود را دارد که با دیگری متفاوت است. آن وقت میگویند: «بسیار فرق است بین محبت، عشق، علاقه، توجه داشتن و ...، حالا منظور شما کدام است؟»
واژهی «وظیفه» نیز از همین واژگان مشابه میباشد.
الف – وظیفه:
اگر چه واژهی "وظیفه" را در فارسی، برای معانی بسیاری و حتی خدمت سربازی، یا مستمری و کارمزد و ... نیز به کار بردهاند، اما در اصل به یک معنا بر میگردد که آن مکلف شدن به انجام کاری است که انسان به لحاظی «شرعی، عرفی، قانونی و ...» بر آن مأمور میباشد.
خب حالا اگر در مورد خداوند متعال و افعالش، از واژهی وظیفه و تکلیف استفاده کنیم، این سؤال ایجاد میشود که «این وظیفه را چه کسی بر عهدهی خدا گذاشت و چه کسی او را مکلف نمود؟»
ب – حقوق:
وظیفه و تکلیف، در قبال "حق و حقوق" میباشد. هر کسی، هر چیزی، هر جامعهای و ... تعریف و جایگاهی دارد که متناسب با آن از "حق و حقوقی" بر خوردار شده است و بدیهی است که افراد موظف به رعایت حق خدا، حق خودشان و حق دیگران (از جامد و جاندار تا فرد و جامعه) میباشند. این حق و حقوق حتی "گذشته و آینده" را شامل میگردد.
ممکن است پرسیده شود: حقوق آیندگان قابل درک است، مثل این که ما حق نداریم جنگلها را تخریب کنیم، منابع را بیرویه استخراج و مصرف کنیم، در تربیت فرزندان اهمال کنیم، در ساخت تمامی زیرساختهایی که در آینده جواب میدهد کوتاهی کنیم و ...؛ اما گذشته که گذشته، دیگر چه حقی بر عهده ما میگذارد؟ پاسخ این است که اولین و مشهودترین حق گذشته این است که تحریفش نکنی.
ج – تعیین حق و حقوق:
«قَدر = اندازه»، تعیین کننده "حق" است. حق یک درخت این است که سر سبز بماند، رشد کند، محصول بدهد، تا بر اساس اندازهها، اجلش برسد، اما قدر و اندازههای بالفعل یا بالقوهی درخت این نیست که انسان یا فیل شود! پس انسان یا فیل شدن حق درخت نمیباشد.
*- خب حالا سؤال ایجاد میشود که چه کسی "حق و حقوق" فردی و اجتماعی موجودات را تبیین و تعیین کرده است و یا چه کسی حق دارد که چنین کند؟ پاسخ این است که «همانی که خلق کرد» - «همانی که اندازه گذاشت و مقدر کرد» و همانی که مالک است و بر اساس همان اندازههایی که در خلقت گذاشته، ربوبیت و هدایت میکند، حق و حقوق را وضع و تبیین مینماید:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» (یونس، 5)
ترجمه: اوست كسى كه خورشيد را روشنايى بخشيد و ماه را تابان كرد، و براى آن منزلهايى (اندازه گیری شده) معين كرد تا شماره سالها و حساب را بدانيد. خدا اينها را جز به حقّ نيافريده است. نشانهها [ى خود] را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان مىكند.
«الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» (الأعلی، 2 و 3)
ترجمه: آن کسی خلق کرد، پس تناسب را ایجاد کرد و کسی که اندازه گذاشت، پس هدایت کرد.
ملاحظه: به حکم عقل نیز معنا ندارد که کسی بر اساس اندازههایی خلق کند، و سپس ربوبیت نماید، اما دیگری یا دیگران برای خلق او "حق و حقوق" تعریف و تبیین کنند!
حق خدا بر بندگان:
پس اگر او خالق، مالک و ربّ است و حق و حقوق همگان را او تبیین، تعیین و تعریف کرده است، کسی نمیتواند برای خود او "حق و حقوقی" تعریف کند؛ چه حق او بر مخلوقات و چه حق مخلوقات بر او. اما او میتواند حقوقی از خودش را بر بندگانش تکلیف کند و آنها را مکلف و موظف به رعایت آن حقوق تعیین شده بنماید، وگرنه بدیهی است که مخلوق نمیتواند خقّ خالق را تماماً بشناسد و به جای آورد؛ چرا که کسی نمیتواند حد و اندازهای برای او متصور شود، تا بتواند بگوید: قَدرَش این است، پس حقّش آن است.
«وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» (الحج، 74)
ترجمه: و خدا را به سنجشى كه شايان مقام اوست (هر چند در خور استعداد بشرى خويش) نسنجيدند و نشناختند (حقّ قدر او را به جای نیاوردند) و حال آنكه (كره) زمين روز قيامت يكسره در قبضه (قدرت) اوست و همه آسمانها در هم پيچيده به دست پراقتدار اوست او منزه است و از آنچه شريكش مىپندارند برترى دارد.
حق بندگان بر خدا:
خداوند متعال در مقام ذات، الله، سبوح، قدوس، اول، آخر، ظاهر و باطن است – و در مقام صفات: عالم، قادر، سمیع، بصیر، رحمان، رحیم، علیم و حکیم است – و در مقام فعل که ظهور همان اسماء و صفات میباشد: خالق، مصوّر، وهّاب، رزّاق، فتّاح، قابض، باسط، رافع، منتقم، جامع، نافع و هادی میباشد.
از این رو، واژهی "وظیفه" برای هدایت یا هر فعل دیگری در خلقت و ربوبیّت، درست و جامع نیست، بلکه خدای علیم و حکیمی که خلق و ربوبیّت میکند، خالقی که حقوقی برای مخلوقات [در عالم تکوین و تشریع] وضع میکند، مبتنی بر همان علم، حکمت، رأفت، جود، کرم و رحمت خودش، متضمن رفع نیاز مخلوق و رشد آن پس از خلقت میگردد؛ مخلوق را از نیست به هست آورده و در هستی کمال میبخشد و انجام این مهم را "حق خود" بر شمرده و بر آن وعده میدهد و البته که وعدهی او "حق" و در وعدهاش صادق است و به آن عمل مینماید.
«أَلا إِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ» (یونس، 55)
ترجمه: آگاه باشید كه در حقيقت آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست. بدانيد، كه در حقيقت وعده خدا حقّ است ولى بيشتر آنان نمىدانند.
پس هدایت، ایجاب علم، حکمت، مشیّت، لطف و رحمت الهی میباشد.
او، هدایت شدن را حق مخلوق و هدایت کردن را حق خودش قرار داد و هیچ کس را در این امر به مشارکت نگرفت.
- تعداد بازدید : 2453
- 11 مهر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید