پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هر آیهای که به ولایت، امامت، حجت و وعدههای الهی ربط داشته باشد، به امام زمان در عصری ربط دارد.
متن و ترجمه آیۀ مورد استناد به شرح زیر میباشد:
«رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» (النساء، 165)
ترجمه: پیامبرانی که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکیم است.
الف – "حجّت" در لغت، یعنی "دلیل و برهانی" که قاطع و محکم باشد، حال خواه برای روشنگری و هدایت اقامه شود و خواه برای ابطال یک اندیشه و موضع باطل و یا دفع دشمن اقامه شود.
ب – خداوند سبحان برای هدایت "حجّت" اقامه میکند و بدیهی است که قاطعترین و محکمترین و روشنترین "حجّت" از آنِ اوست، چنان که فرمود:
«قُلْ فَلِلّهِ الحُجَّةُ البَالِغَةُ فَلَو شَاءَ لَهَداكُمْ اَجْمَعین» (الأنعام، 149)
ترجمه: بگو برهان رسا (حجّت) ویژه خداوند است و اگر او میخواست، قطعاً همه شما را هدایت میكرد (یعنی: حجت نمیآورد تا به عقل بشناسید، بلکه جبراً هدایت مینمود).
ج – حجّتهایی که خداوند متعال برای اهدایت انسان اقامه میکند، نه محدود و قابل شمارش هستند و نه به اشخاص اختصاص دارد؛ بلکه زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، عقل، وحی و البته سرآمد همه آنها "انبیا و رسل و امامان"، حجج الهی میباشند، چنان که میفرماید آن چه به حضرت ابراهیم علیه السلام دادیم نیز حجت بودند.
«وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» (الأنعام، 86)
ترجمه: اينها (دلایل، براهین و معجزات = حجّتهای) ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم! درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته بدانيم،) بالا مىبريم؛ پروردگار تو، حكيم و داناست.
حجتهای باطنی و ظاهری خداوند سبحان بر انسان:
"حجّتِ خدا"، فقط مصادیقی که از بیرون به آدمی ارائه و عرضه شوند، مانند: اشخاص (رسولان) و یا ادله و براهین و یا معجزات آنها نیستند، چرا که باور و قبول آنها و دلایلشان نیز یک نیروی درونی برای شناخت و تصدیق لازم دارد. یعنی: "عقل". لذا امام کاظم علیه السلام فرمودند که "عقل" حجّت باطنی خداوند متعال است:
«اِنّ لِلَّهِ عَلَی النّاسِ حجّتینِ حُجَةً ظَاهِرَةً وَحُجَةً بَاطِنةً فَاَمَّا الظَاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالاَنبِیاءُ وَالاَئِمَّةُ وَاَمَّا البَاطِنَةُ فَالعُقُولُ» (كافی، ج 1، ص 15)
ترجمه: خداوند را بر مردم دو حجّت است: یكی ظاهر كه آن عبارت است از پیامبران و رهبران دینی [ائمه - پیشوایان]، و دیگری باطن كه آن عقول مردم است.
پس، شخص شریف امام معصوم علیه السلام، عین حجت و برترین حجت است.
آیۀ مورد بحث:
در این آیه، به دو اقامه کنندۀ حجّت اشاره شده است، یکی ایجابی و دیگری سلبی؛ چرا که دعوت کننده باید حجت اقامه کند و پذیرنده یا رد کننده نیز باید حجت عقلی داشته باشد.
میفرماید: خداوند سبحان، رسولان (جمیع فرستادگان) خود را با دلایل روشن، که بشارت دهنده و بیم دهنده میباشند، به عنوان "حجّت" فرستاد، تا دیگر برای انسان "حجّتی" برای عدم پذیرش باقی نماند و نگوید: اگر گفته بودی، اگر برهان آورده بودی، اگر معلم و مربی فرستاده بودی، اگر از پیش هشدار داده بودی، اگر ما را از بشارتها و انذارها آگاه ساختی بودی و ...، هدایت میشدیم.
پس، هم حجت خدا اقامه شده، و هم برای مردم حجتی برای انکار و تکذیب و عصیان باقی گذاشته نشده است.
امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام:
آیۀ مورد بحث، اثبات میکند که باید در هر عصری، امام زمانی وجود داشته باشد، نه این که به بهانۀ "اتمام حجت خدا بر بندگانش"، گفته شود: «پس امام زمانی وجود ندارد و یا وجودش لزومی ندارد».
"عقلی" که حجت باطنی است، خود به نور علم میبیند؛ پس هم نمودهای علم باید در اختیار مردم باشد که "کتاب خلقت و کتاب وحی"، دو کتاب علمی است که خداوند متعال در اختیار همگان قرار داده است، و هم در هر زمان، وجود "معلم" لازم است تا آن علم را "تعلیم" دهد.
اگر صرف کتاب کافی بود، جهان طبیعت با این عظمت و آشکاریش، پیش روی همگان قرار دارد و دیگر نیازی به کتاب، مدرسه، دانشگاه، معلم، استاد و آزمایشگاه نبود – و اگر صرف کتاب وحی کافی بود، خداوند متعال، به جای انبیا و رسولان و امامانش، از آسمان کتاب میفرستاد! اما ابتدا نبی و رسول را فرستاد و سپس کتاب را به او وحی نمود تا به ما ابلاغ نماید و تعلیم دهد:
«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (البقرة، 51)
ترجمه: همان طور كه در ميان شما پيامبرى از خودتان فرستاديم كه آيات ما را براى شما مىخواند و شما را پاك و پيراسته مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مى آموزد و چيزهايى را كه از پيش نمىدانستيد يادتان مىدهد.
●- امامان علیهم السلام، همگی "حجج الله" هستند و البته که بدون کتاب، معلم، مربی، الگو، پیامبر و امام، "حجّت خدا" بر مردم، تمام و کامل نمیشود، بلکه گمراهان میتوانند برای انحراف خود، اقامه حجت کنند که معلم، مربی و امام نداشتیم، وگرنه هدایت میشدیم. لذا فرمود:
«وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (الرّعد، 7)
ترجمه: و كسانى كه كفر ورزيدند گويند: چرا بر او نشانه و معجزهاى (مانند ناقۀ صالح و عصاى موسى و مائده عيسى) از پروردگارش فرو فرستاده نشده ؟! جز اين نيست كه تو فقط بيم دهنده اى (و معجزه دست خداست نه به اختيار تو و نه به انتخاب آنها) و براى هر گروهى (از جامعۀ بشرى) راهنمايى هست (پيامبرى يا امام و رهبرى هست).
پس، جامعه بشری، در هر زمانی، هدایت کننده و امامی لازم دارد که او "ججت الله" میباشد.
نظریات غلط:
در این عرصه، نظریات بسیار غلط، غیر معقول و مغایر با دین خدا وجود دارد که ریشۀ اصلی تمامی انحرافات و ظلمها بوده و هست:
1- ریشۀ اصلی و بنیادین این بود که در زمان خلیفۀ دوم، برای حذف امیرالمؤمنین علیه السلام، حتی از "ساحت علم" گفتند: «حَسبُنَا کِتابَ الله»، یعنی کتاب خدا را در اختیار داریم و این برای ما کافیست و نیازی به تو و علم تو و تعلیم تو نداریم! چنان که امروزه نیز برخی شعار میدهند: «خودمان عقل داریم و نیازی به دین ندرایم –و یا- قرآن داریم و سواد هم داریم، پس نیاز به امام، معلم، مفسر و ... نداریم»!
این ادعا، غیر معقولترین، غیر علمیترین، و بیمنطقترین سخنی است که میتوان در بارۀ علم و ضرورت تعلیم آن بیان داشت! چنان که حتی در عرصۀ سایر علوم، چون ادبیات، تاریخ، فیزیک، شیمی، فلسفه، حقوق و ... نیز نمیتوان گفت: «کتاب برای ما کافی است»، چه رسد به قرآن مجید که کلام الله و تجلی علم خداوند علیم و حکیم، برای هدایت بشر میباشد، و حتماً معلم میخواهد، لذا ابتدا معلم فرستاده شد و سپس کتاب به او وحی گردید.
2- نظریۀ کاملاً خطا و منحط دیگر این است که بگویند: «چون عقل داریم، کتاب هم داریم، نیازی به امام و حجّتی از سوی پرودگار عالم نداریم»!
این نظریه، مبتنی بر "جهل، تکبر و بالتبع انحرافی عنودانه و لجوجانه" میباشد. اینها میخواهند به بهانۀ برخورداری آن چه خدا به آنها موهبت نموده، خود خدا را کنار بگذارند و راه هدایت را خودشان تعیین و رهبری کنند! اینها به خداوند متعال میگویند: «خیلی ممنون که به ما عقل دادی، در ضمن متشکریم که یک کتابی هم توسط یک نفری فرستادی، لطفاً دیگر در هدایت بندگانت نقشآفرینی، ربوبیّت و دخالت نکن، خودمان تشخیص میدهیم که چه باید بکنیم، و خودمان جامعه را رهبری میکنیم»!
●●●- بنابراین، لزوم وجود حجّت خدا در زمین و در هر زمان، و تبیین این مهم در آیه، حدیث و ...، دلیل بر ضرورت وجود امام زمان در هر عصری میباشد، نه رد آن.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
آیا آیه ۱۶۵ سوره النساء ربطی به امام زمان عج دارد؟ آیا اینکه میگوید: بر مردم به طور کامل اتمام حجت میشود، این است که امام زمانی عج وجود ندارد؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/quran/11033.html
کلمات کلیدی:
قرآن امام مهدی آیات قرآن سوره نسا