ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: قبل از هر بحثی، شخص معتقد به توحید و معاد، باید نگران وضع خودش باشد، نه دیگران. بالاخره چه مستضعف فکری و چه مؤمن و چه کافر، همه در محضر خالق و ربی که علیم، حکیم و خبیر است حاضر میشوند؛ ربّی که از یک سو عادل است و از سویی دیگر ارحم الراحمین است. و بفرموده امیرالمؤمنین علیه السلام: «در آنجا داور خود شاهد است» و از احوال بندگانش آگاه است.
الف – دقت کنیم که خداوند یک نبی نفرستاده که کسی بگوید خبرش به من نرسید. بلکه دو نبی فرستاده، یکی بیرونی که انبیای الهی هستند و دیگری درونی که «عقل» است. پس چه آنان که اخبار نبی بیرونی به آنها رسیده و چه آنها که نرسیده، ابتدا با نبی درونی «عقل»شان مواجه میشوند. لذا چنان چه معصومین علیهمالسلام فرمودند: پاداش به عقل است.
ب – پس اگر اخبار نبی بیرونی به کسی نرسیده باشد، در علم و آگاهی عقب میافتد، اما عقل او و بدیهیات اولیه عقلی او تعطیل نمیشود، هر چند که ممکن است محجوب گردد.
کسی که در محیط کفر به دنیا آمده و رشد کرده، ممکن است که از احکام اسلامی بیخبر باشد و یا حتی از معارف بسیاری غافل باشد، اما اینها مانع از علم او میشود، ولی «عقل»اش با اوست؛ اختیار و اراده نیز از او گرفته نمیشود و با همان محاکمه میشود. مسلمان امریکایی یا فرانسوی را میآورند و کافرش را هم میآورند و به میگوید: شرایط این دقیقاً مثل شرایط تو بود، هر چه به او رسید، به تو نیز رسیده است، پس چرا توجه نکردی و روی برگرداندی؟!
*- بالاخره انسانی که با دست خود بت، مجسمه یا گوسالهای را میسازد و سپس او را إله خود قرار میدهد، دو مطلب مهم را با «عقل» فهمیده است: اول آن که حتماً إله و معبودی هست و انسان موجودی پرستنده است – و دوم آن که بت را خودش ساخته است. پس إله و معبودش نیست. این دیگر به نبی بیرونی احتیاجی ندارد، نبی درونی هر کسی همین حکم را میدهد.
ج – اهل اسلام یا اهل کتاب نیز همینطور هستند. از اهل اسلام میپرسند: شما که با عقل و دل گواهی «لا إله الا الله» میدادید، چطور بنده هوای نفس خود و یا طاغوتهای بیرونی شدید و آنها را آمال خود قرار دادید و از آنها تبعیت کردید؟ به اهل کتاب میگویند: شما که به توحید و معاد و نبوت اعتقاد داشتید، چطور برای خدا فرزند قائل شدید؟ چطور دست خدا را بسته دانستید؟ چطور کتاب خود را نخواندید و آن را به عقل که نبی دورنی شما بود انتقال ندادید؟ چطور مقابل کشتار به نام مسیحیت و یهودیت در جهان نایستادید؟ شما که ظلم به سگتان را خلاف حقوق حیوانات و حتی حقوق بشر میدانید، چطور مقابل کشتار انسانهای بیگناه سکوت کردید و حتی گاه خوشحال شده و کمک نیز نمودید؟ و البته این سؤالات از مسلمانان نیز میشود.
د – عشق و علاقهی برخی از اهل کتاب به اهل بیت عصمت علیهمالسلام، مانند دوست داشتن اهل تشیع است، کمش هم مفید است، اما مودت و محبت، تعریف دارد، شدت و ضعف مرتبه دارد. آیا نمیشناسیم مسلمانانی که شب عاشورا تا صبح عزاداری میکنند، اما به نماز اهمیت نمیدهند و چه بسا اهل ربا، شراب و زنا هم باشند. و یا نمیشناسیم که اهل نماز و روزه هستند، اما مسلمان کشی میکنند؟ همینطور است این محبت برای سایرین از اهل کتاب.
دقت کنیم که احساسات، عواطف، تأثرات روانی و ...، با مودت و محبت متفاوت است. نشانهی محبت، توجه و تبعیت است، انسان به سوی چیزی میرود که آن را دوست دارد و نه چیزی که آن را میشناسد. چنان چه فرمود:
« قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.
دقت شود که نفرمود: اگر خدا را میشناسید، از من تبعیت کنید، بلکه فرمود، اگر خدا را دوست دارید بیایید، چون: محبت عامل و انگیزه حرکت است و محبوب هدف است. همیشه و در هر موضوعی. ابلیس نیز خدا را میشناخت، اما نفس خودش را دوست داشت و از آن تبعیت نمود.
نتیجه:
در هر حال خداوند متعال علیم، سمیع، بصیر و خبیر به اوضاع و احوال بندگان خودش میباشد و قطعاً به کسی به اندازهی ذرهای ظلم نمیماید، اما چنان چه امیرالمؤمین و امام حسین و دیگر معصومین علیهم السلام فرمودند و نبی درونی «عقل» نیز همین حکم را میدهد: «خدا در مورد بهشتاش گول نمیخورد». پس بهتر است نگران وضع و حال خودمان باشیم.
کلمات کلیدی:
گوناگون