پایگاه پاسخ به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): تحلیل ما این است که اصل این دستهبندی نادرست است و به رغم میل برخی، اصلاً چنین دو جریان موازی ایجاد نشده است و تماماً جوّسازی در فضای مجازی میباشد! "تاریخ" یک گرایش نیست که راست، چپ و میانه داشته باشد! اما، حالا چرا ملاک سنجش و دستهبندی، و تفکیک بین "سنّتگرایان و سنّتستیزان"، مواضع هر کدام نسبت به کورش شده است، مگر کوروش میزان است و یا مگر ایران تاریخ دیگری ندارد؟!
ابتدا دقت نماییم که واژه یا توصیف "باستانگرایی" یعنی چه؟! آیا گرایشی مانند: «خداگرایی – معادگرایی - دنیاگرایی - شهوتگرایی و ...» میباشد، یا به هرگونه اهمیت دادن به تاریخ گذشتگان، "باستانگرایی" گفته شده که البته در اینصورت، توصیفی غلط و غلوّآمیز میباشد.
●- به حکم عقل و علم، وحی، تجربه و ...، "باستانگرایی"، همان "ارتجاع" میباشد که موجب عقبگرد و انحطاط جوامع میگردد.
مواضع ضد و نقیض
مخالفان اسلام، هر گاه با دعوت استدلالی و مبرهن اسلام و قرآن مجید، به توحید و معاد مواجه میشوند، میگویند: «این دین 1400 سال پیش است»، و هر گاه با یک پدیدهای آگاه کننده و سازنده مواجه میشوند، میگویند: «فرهنگ و سنّت آباء و اجدادی ما چیز دیگری است»!
یعنی به قول شما: «یکجا باستانگرا میشوند و یکجا باستانستیز»! البته این مواضع و واکنشها در مقابل "حق"، جدید نیست، اینها همان روشهای دوران جاهلیت عرب و غیر عرب میباشد که این مرتجعینِ مدرن نیز همچنان همان راه را ادامه میدهند و جالب آن که در عین تأسی به روش دوران جاهلیت، ژست روشنفکری یا ملیگرایی و ... نیز به خود میگیرند!
اقوام جاهلی، در برابر انبیای الهی، همین مواضع را میگرفتند! گاه میگفتند: «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا - و گفتند: «اين همان افسانههاى پيشينيان است كه به درخواست او برایش نوشتهاند، و هر صبح و شام بر او املا مىشود (که حفظ شود و به مردم بگوید) / الفرقان، 5»؛ و گاه تاریخگرا میشدند و گفتند: ما این حرفها را قبول نداریم، چون هرگز پدران ما چنین حرفهایی نگفته بودند!: «وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ – هرگز از پدرانمان چنین چیزی نشنیده بودیم / القصص، 36».
اهمیّت تاریخ
تاریخ، قصهی شب نیست. آنان که تاریخ را فقط به عنوان یک برهه یا یک فراز از یک جریان ثبت و یا مطالعه میکنند، مانند همانانی هستند که فقط چند صفحه از کتاب خلقت را با عینک مادهگرایانه میخوانند. میفهمند که زمین و ماه و خورشید وجود دارد، و قوانینی نیز بین آنها حاکم است، اما هیچ نتیجهای به جز "ابزار سازی" نمیگیرند، اما اهل خرد، چه درسهای بزرگی که راهگشای شناخت است میگیرند. نگاه به تاریخ این دسته نیز نگاه ابزاری است!
در چنین نگاهی، هیچ فرقی ندارد که انبیای الهی چه شخصیتهایی بودند، چه دعوتی داشتند و چه کردند؟ اقوام در چه شرایطی بودند و علل صعود یا هبوطشان چه بوده است؟ و هم چنین تاریخ سلاطین، پادشان، قیصرها، امپراتورها و یا فرمانروایان جانی و ظالم و خونخوار، اسکندر و چنگیز و هیتلر و ...، برایشان فرقی ندارد؛ فقط در هر برههای، اگر کارشان بیفتد، از تاریخ سوء استفادهی ابزاری میکنند!
اما، تاریخ نقش بسیار مؤثری در امروز و فردا دارد و سراسر درس و عبرت است برای صاحبان عقل.
امیرالمؤمنین علیه السلام برای قوی ساختن دلِ ایمانی، پس از سفارش به تقوا و ...، به فرزندشان میفرمایند:
«وَ اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ وَ ذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ سِرْ فِی دِیَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِیمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا، وَ أَیْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَ حَلُّوا دَارَ الْغُرْبَةِ وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلِیلٍ قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ ..» (نهج البلاغه، نامه 31)
ترجمه: و اخبار گذشتگان را بر او (دلت) عرضه کن، آنچه را بر سر پیشینیان آمد به یادش آور، در شهرهاى آنان و در میان آثارشان سیاحت کن، در آنچه انجام دادند و اینکه از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند و منزل کردند دقّت کن، مىیابى که از کنار دوستان رفتند، و به دیار غربت وارد شدند، و گویى تو هم به اندک زمانى چون یکى از آنان خواهى شد.
تاریخ ایران
تاریخ، فقط تاریخ ایران نیست، و تاریخ ایران نیز فقط کورش نیست، بنابراین مواضع در مقابل تاریخ کورش، محور و ملاک تفکیک اذهان به مواضع "تاریخگرایی و یا تاریخ ستیزی" نیست و اینها همه تبلغیات و دروغ است.
تاریخ ثبت شده، اولین سلسلهی پادشاهی در ایران را به "خاندان ارته" اختصاص میدهد که 3700 سال پیش از میلاد حکومت داشتند و سپس نوبت به پادشاهان ایلامی میرسد که قدمت 2700 سال پیش از میلاد داشتند. تا آغاز حکومت مادها در چند دوره، دهها خاندان حکومت داشتند ... و بالاخره نوبت به هخامنشیان میرسد که 13 پادشاه از آنان حکومت کردند. اشکانیان، 25 پادشاه داشتند؛ و ساسانیان، 35 پادشاه؛ و سپس پادشاهان سلسلههای طاهریان، صفاریان، سامانیان، زیاریان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولها با هفده پادشاه، و سپس پادشاهان سلسلههای سربداران، تیموریان، قویونلـو، صفویه، افشاریه، زندیه، قاجار و پهلوی بر این مملکتی که مرتب بزرگ و کوچک شد و در قرون بعدی فقط کوچک شد، حکومت و سلطنت داشتند.
حال چه شده که تا سخن از تاریخ ایران به میان میآید، میگویند: «کورش» و تا از انبیا و ادیانی که در ایران بودند، سخنی به میان میآید، میگویند: «زرتشت»، در حالی که دست کم قبر 15 نبی، با شجرهنامه و تاریخچههایی بسیار مستندتر و موثقتر از زرتشت، در محدودهی ایران امروزی که کوچک شده ثبت است؟!
پس، اینها همه بازی است، جوّسازی و عوامفریبی است.
تحریف، غلوّ و تعصب
بنابراین، این هوچیگراییها، نه "باستان گرایی" است و نه "باستان ستیزی" و این دو توصیف برای این جریانات عوامفریبانه بسیار بزرگ و غلوّآمیز است!
مسئله "تحریف تاریخ" از یک سو و غلوّ یا تخطئه از سوی دیگر، برای فریب اذهان عمومی است، مسئله جوّسازی و موجسواری است.
●- اکثر قریب به اتفاق کسانی که بر طبل "کورش" میکوبند، اصلاً همین تاریخ ضد و نقیض موجود را نیز نخواندهاند، چه رسد به این بررسی کنند حال کدام یک از این گزارهها، سند موثق تاریخی نیز دارد – یک عمر در درس تاریخ مدرسه به ما از "انوشیروان دادگر" گفتند، اما وقتی تاریخ موثق را مطالعه کردیم، دیدیم نه تنها زیاد هم دادگر نبوده، بلکه به شدت تابع تبعیض نژادی و قومی، جنگافروزی و ظالم نیز بوده است!
●- نکتهی بعدی آن که همانها، نام هر کس را که با جوّسازیها و هوچیگراییهای آنان مخالفت کند، چند تا سند تاریخی بیاورد و یا سند بخواهد، "تاریخ ستیز" میگذارد! در صورتی که ستیزی با تاریخ نیست، بلکه ستیز با تحریف تاریخ، جوّسازی و عوامفریبی میباشد.
بنابراین، چه تاریخ انبیای الهی و چه اقوام، چه پادشاهان و چه امامان علیهم السلام و ...، همه باید بدون تحریف، غلو و تعصب بیجا باشد. دقت کنید که با آغاز محرم، چه جوّی راجع به "تحریفهای عاشورا" به راه افتاد! آیا تحریفات هخامنشی، کورشی و ... نداریم؟!
بنابراین، اصلاً اذهان عمومی را به "تاریخگرا" و "تاریخ ستیز" تقسیم ننمایید که هر دو جوّ است و همانطور که خود در پرسش اشاره نمودید، "جریان" است و هر جریانی، به سوی هدفی روان میباشد.
مشارکت و همافزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
دو جریان "باستانگرایی و باستان ستیزی" ایجاد شدهاند. اولی کورش را تقدیس میکند و دومی تکفیر میکند! تحلیل شما درباره این دو جریان چیست و نظریهی میانه کدام است؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10565.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
تاریخی