پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
حکما منطقی دارند، میگویند: «عَدم الوِجدانِ لا یَدلُّ عَلی عَدَمِ الوُجود» - یعنی: «نیافتن دلیل بر وجود نداشتن نیست»!
بنابراین، اگر ما در احادیث مطالعات لازم را نداشته باشیم، نخوانده و یا نشنیده باشیم، نمیتوانیم حکم دهیم که راجع به موضوع مورد بحث، هیچ حدیث یا روایتی وجود ندارد.
در قرآن مجید، سوره کهف، آیات 83 تا 102 "ذوالقرنین" را معرفی نموده است و با این آیه شروع میشود:
«وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا» (الکهف، 83)
ترجمه: و از تو دربارۀ «ذو القرنين» مىپرسند؛ بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد».
مقصود از «میپرسند» نیز مردم عادی نبودند، بلکه یهودیانی بودند که در تورات و تاریخ راجع به ذو القرنین خوانده بودند و گمان میکردند که ایشان در این باره نمیتواند پاسخی دهد! اما خداوند منّان فرمود که با انزال وحی پاسخ داده خواهند شد.
سپس در قرآن مجید، به معرفی کامل او اشاره شده است و میفرماید که ما به او تمکن دادیم، او را راهنمایی کردیم، فتوحات بسیاری داشت، دیواری بین دو قوم یأجوج و مأجوج ساخت و گفت: «هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي – این از رحمت پروردگار من است» و ... .
بنابراین، همین مقدار معرفی کافیست، و نباید انتظار داشت که حتماً چیز دیگری در کلام وحی آمده باشد. در این آیات نیز نفرمود که پیامبر است، بلکه تصریح دارد که پادشاهی قدرتمند، مؤمن، با تقوا، با کیاست و بصیرت بوده و تحت امر الهی اقدام مینموده است.
اما مورخین و مفسرین، چون در پی اطلاعات بیشتری بودند، هر کدام به تناسب مستندات، احتمالهایی دادند، مانند: کوروش کبیر – اسکندر مقدونی و ... .
به عنوان مثال: علامه حسن زاده آملی که مطالعات بسیار و گسترده و مستندی در قرآن، حدیث و تاریخ دارند، دربارۀ این که آیا این اسکندر همان شاگرد ارسطو است و یا خیر، اسکندر ذوالقرنین را غیر از اسکندر شاگرد ارسطو و مربوط به قرون پیش از او میداند و مینویسید: «مستفاد از تاريخ اين است كه اسكندر ارسطو، غير از اسكندر ذوالقرنين است و ذوالقرنين اقدم از وى بوده است به روزگار دراز» (حسن زاده آملی، هزار و يك نكته، ص324)
●- بنابر روایتی از امیرالمؤمنین، امامعلى عليهالسلام وجه نامگذارى ذوالقرنين اين گونه بيان شده است: «... او را از آن روى ذوالقرنين ناميدهاند که قومش را به سوى خدا خواند، اما آنان نپذيرفتند و يک طرف سر (قَرن) او را شکستند و وى براى مدتى از قومش پنهان شد. زمانىکه نزد قومش بازگشت، دوباره سرش را شکستند؛ و در ميان شما کسى مانند او هست (و فيکم مِثلُه)» (ابنبابويه، 1385ـ1386، ج1، ص39ـ4). گفتهاند: شاید مقصود از « و فيکم مِثلُه – مانند او در میان شما هست» اشاره به خودشان به لحاظ سخن گفتن ملائک با او و نیز یک ضربت به سر در جنگ و ضربت دیگر در محراب باشد.
●- حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند: «ذوالقرنین» پیامبر نبود، لیکن مرد صالحی بود که خدا او را دوست میداشت. (تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 294)
●- علامه مجلسى که گزيدهاى از اخبار و احاديث منابع شيعى را در بارۀ ذو القرنین گرد آورده (ج12، ص172ـ215)، در پايان نقل آنها مىنويسد: «ذوالقرنين نخستين پادشاه بعد از نوح و بنده صالح خدا بودهاست.»
پس، روایاتی وجود دارد.
●●●- بنابراین، با توجه به شرح مفصل شخصیت و زندگی ذو القرنین، در زبان وحی، و نیز تصریح روایات که او پیامبر نبوده، بلکه عبد صالح خدا و پادشاهی قدرتمند و عادل بوده، شناخت لازم حاصل میگردد.
مرتبط:
●- آیا ذوالقرنین همان کوروش و کوروش نیز پیامبر بوده است؟ (25 خرداد 1391)
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چطور ممکن است در روایات اهل بیت (ع)، سخنی از ذوالقرنین نیامده باشد؛ آیا طی بیش از 200 سال، هیچ کس از آنان نپرسیده است؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/history/10987.html
کلمات کلیدی:
تاریخی