پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
آدمی برای هر حرکت به قصد رسیدن به هر هدفی، ابتدا باید قوا و ابزار مناسبی که در اختیار دارد را بشناسد و سپس از آنها درست استفاده نماید. اگر از کسی بپرسند: «این دیوار چه رنگی است؟» ابتدا با چشمش و در نور به آن نگاه میکند؛ یا اگر بپرسند: «این جعبه چند کیلو است؟» آن را با ترازو وزن میکند. هرگز قوا و ابزار شنوایی، رنگ را تشخیص نمیدهند و هرگز قوای بلند کردن اجناس با دست یا ابزار دیگر، یا جرثقیل، وزن آن را معلوم نمیسازند.
الف - "یقین"، در لغت یعنی اطمینان داشتن و شک نداشتن به امری یا به چیزی میباشد.
ب - از آنجا که آدمی، عقلی دارد که به نور علم میبیند - قلبی دارد که با آن فهم میکند و ایمان میآورد - و حسّی دارد که با آن محسوسات را درک میکند و هر کدام از اینها نیز مراتبی دارند، "یقین" نیز در هر کدام متفاوت میباشد.
به عنوان مثال: کسی که با چشمش میبیند که باران میبارد، به بارش یقین میآورد، اگر چه هیچ علمی نسبت به پدیدآمدن ابرهای باردار و بارش نداشته باشد - کسی که با عقلش درک میکند که هر چیزی معلول است و معلول نیز بدون علت پدید نمیآید، به آن یقین مییابد، لذا اگر انسان عصر حجر هم باشد، برای گرم و روشن شدن، آتش فراهم میآورد - و کسی که علم میباید «2+2» برابر «4» میشود و غیر از آن نمیشود، به این قضیه یقین مییابد.
بنابراین، یقین عقلی، با یقین قلبی، با یقین علمی و یقین حسّی متفاوت میباشند.
ایمان
"ایمان و کفر"، کار قلب است و ایمان به معنای "امن" دیدن خود در یک قلعه یا چارچوب میباشد، حال خواه ایمان به الله جلّ جلاله و کفر به طاغوت باشد، یا بالعکس.
پس، ممکن است که کسی نسبت به کسی یا چیزی شناختی حاصل نماید، اما به آن ایمان نیاورد و یا حتی به خاطر شناختش، کفر هم بورزد، مانند کفر ورزیدن مؤمن به طاغوت، و یا کفر ورزیدن دنیاپرستان به خداوند سبحان.
یقین
"یقین" در مباحث اعتقادی، نه قبل از ایمان است و نه پس از آن، بلکه به مراتب بالای ایمان، "یقین" گفته میشود؛ چنان که حضرت امام رضا علیه السلام میفرمایند:
«الإيمانُ فَوقَ الإسلامِ بدَرَجَةٍ ، و التَّقوى فَوقَ الإيمانِ بدَرَجَةٍ ، و اليَقينُ فَوقَ التَّقوى بدَرَجَة، و لَم يُقسَمْ بَينَ العِبادِ شيءٌ أقَلُّ مِن اليَقينِ» (الكافي : 2/52/6)
- ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و يقين يك درجه بالاتر از تقوا، و ميان مردم چيزى به كمى يقين تقسيم نشده است.
یقین در موارد اعتقادی
ممکن است که کسی به عقل بشناسد، علم یابد، یا حتی به شهود برسد، اما نخواهد "یقین" بیاورد؛ چنان که ابلیس لعین، هم دانشمند بود و هم به مقامات ملکوتی رسیده بود، و هم حقایق برایش مشهود بود، اما نخواست ایمان بیاورد و یقین حاصل نماید.
خداوند متعال، با طرح یک پرسشی برای عقل که پاسخش در همان است، چنین میفرماید:
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ * أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ» (الطّور، 35 و 36)
- آيا آنها بىهيچ آفريده شدهاند، يا خود خالق خويشند؟! * آيا آنها آسمانها و زمين را آفريدهاند؟! [خیر،] بلكه آنها جوياى يقين نيستند !
برخی، خوب میشناسند، کامل میدانند و خوب هم میفهمند، اما دوست ندارند یقین بیاورند، تا ملتزم نگردند! اینها یک شکی را به خود القا میکنند و در آن شک، به بازی مشغول میشوند، چنان که فرمود:
«رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ»
- (همان) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، اگر اهل يقين هستيد!
«لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ»
- هيچ معبودى جز او نيست؛ زنده مىكند و مىميراند؛ او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست!
«بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ» (الدّخان، 7 تا 9)
- بلکه آنان همواره در نوعى شکّ به بازی سرگرماند.
بدیهی است که مقصود اصلی در این بحث، آن درجه از یقینی که درجۀ بالای ایمان است نمیباشد، بلکه همان یقین عقلی و قلبی، به همان علمی است که به دست آوردهاند و به همان تصدیق عقلشان میباشد.
راهکار رسیدن به یقین در اعتقادات
1- همانگونه که بیان شد، گام نخست "علم" یا همان دانستن است، چرا که اولاً عقل به نور علم میبیند و ثانیاً تا کسی چیزی را نداند، نه آن را فهم میکند و نه به آن ایمان و یقین مییابد؛ و البته کسب علم، باید همراه با "بصیرت" باشد.
2- گام بعدی، "تفکر و تعقل" میباشد. "تفکر" یعنی کار ذهن روی معلومات، برای رسیدن و معلوم کردن "مجهولات"! بنابراین، فرق است بین وهم، تخیل و تصور، با "تفکر".
خداوند متعال، در آیات متعددی به زمین و آسمان و سایر معلومات و محسوسات اشاره میکند و سپس میپرسد: «آیا تفکر و تعقل نمیکنید؟!»
2- مرحلۀ بعدی، ارجاع علوم به "عقل"، جهت شناخت، تأیید و تصدیق، یا رد و تکذیب میباشد. مِثل این که در علوم حسّی، چشم در دورست صحرایی آب ببیند و عقل حکم دهد که سراب است.
3- مرحلۀ بعدی، "فهم" آن شناخت، با قلب است. مقصود از قلب، همان جان آدمی میباشد؛ یعنی آدمی هر مقدار از علم و حکم عقلی را با جانش درک و فهم کند.
3- مرحلۀ بعد، "ایمان" آوردن به آن حقایقی است که با علم کسب کرده، عقلش تصدیق نموده و با قلبش فهم نموده است؛ نقطۀ مقابل این ایمان، "کفر" است، یعنی: "پوشاندن"!
3- مرحلۀ بعدی، تقویت این ایمان و بالا بردن درجات آن میباشد که به آن "یقین" گفته میشود و این مرحله، با "تقوا" حاصل میگردد.
"تقوا" به معنای بازداشتن خود از خطر، و محافظت و مراقبت خود از صدماتی است که منجر به ضرر، زیان، سقوط و هبوط میگردد.
"تقوا"، پس از علم، شناخت، فهم، باور و ایمان، با مواضع و عملکردها به دست میآید، هر چه ایمان قویتر شود، التزام به عمل بیشتر و هر چه عبادت بیشتر باشد، تقوا بیشتر میشود و بالتبع "یقین" مستحکمتر میگردد.
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» (النّساء، 1)
- اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد، آن كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از جنس او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسيارى را پراكند و از خدا، همان كه به (نام) او از يكديگر درخواست مىكنيد، پروا داشته باشيد و نيز از (پايمال كردن حقوق) بستگان پروا كنيد، به راستى كه خدا بر شما نگاهبان است.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شمنا؛ متشکریم.
پرسش:
راه رسیدن به یقین در مورد مسائلی چون توحید و معاد را بیان فرمایید - تا جایی که بنده اطلاع دارم، «یقین» قبل از «ایمان» حاصل میشود.
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/etc/11861.html
کلمات کلیدی:
گوناگون توحید معاد