پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
کمال و کمالات یعنی چه؟! مطلق و غیر مطلق کدامند؟! تعریف زمان و مکان چیست؟!
در مباحث شناختی (معرفتی) و استدلالی، حتماً باید به معنای دقیق واژگان دقت نمود؛ گاه دو یا چند نفر در بارۀ موضوعی بحث و حتی جدال میکنند، در حالی که حتی تعاریف آنها از واژگان مورد بحث، متفاوت میباشد!
خدا
اسم «خدا»، همچون اسمهای دیگر شناختی، فقط و فقط به یک وجه اشاره دارد و آن هم «خود آ» بودن است؛ یعنی او «ازلی» است و چنین نیست که نبوده و بعداً پدید آمده باشد. لذا وقتی میگوییم: «خدا خلق میکند، خدا روزی میدهد، خدا میمیراند و زنده میکند و ...»، مفهوم روشن است، اما هر کدام از این وجوه، اسم جداگانهای دارند، مانند: «خالق، رازق، محیی، ممُیت و ...». بنابراین، آنگاه که به جای هر اسمی میگوییم: «خدا»، در شناخت دچار مشکل میشویم.
مطلق
واژۀ «مطلق» میتواند مصادیق گوناگونی داشته باشد و حتی ممکن است در بارۀ محدودها و ترکیبهای قابل تجزیه به کار رود، مانند: «مطلق آب یا آب مطلق» و ...؛ اما در مقصود از مطلق، به ویژه در خداشناسی، از یک سو به نسبی نبودن کمالات او اشاره دارد و از سویی دیگر به محدود نبودن به یک حدّ معین دلالت دارد.
اگر دقت نماییم، نگاه محدود ما نیز نسبت به تمامی کمالات، بیحدّ است! یعنی اگر از ما بپرسند: «حد نهایت علم، حدّ نهایت زیبایی، حد نهایت قدرت و ... کجاست؟»، پاسخ میدهیم: «هیچ کدام حدّی ندارند و قابل تعیُّن نمیباشند»؛ چرا که هر چه هست، تجلّی و مخلوق اوست و او حدّی ندارد.
کمال
«کمال» در مقابل «نقص» قرار دارد. در واقع «کمال» یعنی: هستی و «نقص» یعنی نیستی. آن مقدار از علم، حلم، قدرت، قوت و ...، که در شما وجود دارد، هستی دارد و آن مقدار که وجود ندارد، هستی نیافته و به آن نیستی گفته میشود. میگویید: «قد من، 170 سانت است» یعنی: یک و نیم متر یا دو متر نیست.
خداوند سبحان، کمال محض است، یعنی نقص و نیستی به او راه ندارد، چرا اینها همه از ویژگیهای مخلوق میباشند و یقیناً آن که هستی و کمال محض نباشد، خدا، خالق و هستیبخش نیست.
زمان، مکان و جسم
هر چیزی که محدود باشد، یقناً هستی عین ذاتش نبوده، پس مخلوق است، به تعبیر فلسفی: «از ممکنات است و واجب الوجود نمیباشد».
«زمان»، به تعبیری یعنی «تقدم و تأخر» که نشان از حرکت دارد. به عنوان مثال: در دنیا نبودن انسان، نسبت به بودنش تقدم دارد و بودنش نسبت به نبودنش تأخر دارد - یا پیش از آن که اینجا باشید، اینجا نبودید و پس از آن که اینجا نبودید، به اینجا آمدید و ... .
بنابراین، «زمان» امری ممتد و قابل تقسیم میباشد، پس خودش مخلوق و محدود است و خالق و ربّ میخواهد. اگر زمان را به اجسام اختصاص دهیم، مجردات خارج از زمان به این معنا میباشند.
«مکان»، به جایگاه استقرار یک چیز گفته میشود. «مکان»، از خواص اجسام است، پس اگر چیزی جسم نداشته باشد «مجرد» باشد، مکان ندارد. به عنوان مثال: جسم انسان یا حیوان و ...، مادی است و «مکان» دارد، اما روح که مادی نیست و بسیط است، مکان ندارد.
الله جلّ جلاله - کمال محض
بهتر است به جای «کمال مطلق»، بگوییم: «کمال محض»، چرا که «مطلق» نیز میتواند حدّی داشته باشد، اما «محض»، یعنی: هیچ نقص، خلل و کمیّتی به آن راه ندارد.
سبحان، یعنی: از هر گونه نقص، نیستی، کاستی و عیبی مبرا بودن؛ و خداوند سبحان، مبرا از نقص و نیستی و عیب میباشد، پس کمال محض است و آن که کمال محض نباشد، خدا نیست.
نیاز، در پی نقص از یک سو و عشق به کمال و قابلیت از سوی دیگر پدید میآید. هر مخلوقی [از جمله انسان]، از یک سو ناقص و فقیر است - از سویی دیگر عاشق کمال است و قابلیت رسیدن به آن را دارد - و از سویی دیگر چون خودش آن کمال را ندارد، به دیگری نیازمند میباشد. عشق به کمال و کامل، یعنی عشق به دیگری؛ به کسی که کمال محض است.
پس، هر موجودی که خودش هستی و کمال محض نباشد، نیازمند به دیگری میباشد تا نقص و نیازش را مرتفع سازد، و البته که چنین موجودی، خدا نیست و نمیتواند باشد.
●- بنابراین، خداوند سبحان که خالق عالم هستی و مالک هر چیزیست، زمان و مکان را نیز خودش خلق نموده است - هر چیزی را با اندازههای معین آفریده است - هر چه هست را او ربوبیّت مینماید - هستیاش را از دیگری نگرفته، بلکه هستی عین ذات اوست و او قائم به ذات است - هر چه هست، از او هستی گرفته و هستیشان قائم به اوست و ...؛ هستی محض و کمال محض است و به جز او هیچ موجود (مخلوقی)، کمال محض نمیباشد. همه نیازمند و فقیرند و فقط او غنی و حمید است:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر، 15)
- ای مردم! شمایید نیازمندان به خدا، و فقط خدا بی نیاز و ستوده است.
«غنی - بینیاز»، یعنی همان «هستی و کمال محض».
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید