آیت الله حائری شیرازی، رحمة الله علیه: هنر سلاح طرفین حق و باطل است - زیبایی یعنی جاذبه و جاذبه یعنی جهت دهنده و کشنده و حرکت آفرین به سوی آنچه زیباست - هنر را با هنر باید پاسخ گفت.
بسم الله الرحمن الرحیم
این نوشتار از حضرت آیت الله حائری خطاب به جشنواره هنر آسمانی پیرامون ترسیم نقش و اهمیت هنر در تبیین معارف والای اسلامی و کشف استعدادهای هنری طلاب نوشته شده است.
آیت الله حائری شیرازی، رحمة الله علیه:
... چرا گل زیباست؟ چرا طاووس این چنین زیباست؟ چرا در اعماق دریاها این قدر زیبایی در گردش ماهی، در لابلای مرجانها دیده میشود؟
چرا ما از این زیباییها لذت میبریم؟ سعدی گوید: غلامی را دیدم بستهاند ، سبب را پرسیدم، گفتند: آزادش کنیم صوت خوشی دارد وقتی هوُی میخواند شترهای تشنه به عشق او از آب خوردن باز میمانند و تلف میشوند» و سپس میگوید:
اُشتُر به شعر عرب، در حالتست و طرب
گر در تو نیست اثر ،کج طبع جانوری
زیبایی یعنی جاذبه و جاذبه یعنی جهت دهنده و کشنده و حرکت آفرین به سوی آنچه زیباست به همین دلیل به زیبا میگوییم جذّاب .
اگر ما به سوی خدا میرویم و نماز را به قصد نزدیک شدن به او میخوانیم ، برای این است که او جذابتر از همه جذابهاست .
آنچه عارف را ازخود بیخود میکند، جَذبه نامیده میشود. در مناجات شعبانیه میخوانیم:
"اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً"
اگر همه مصایب عاشورا مانع حرکت حسین بن علی و یارانش از حرکت به سمت رضای خداوند نمیشود به دلیل آن است که جاذبه الهی بر روی ایشان از جاذبه زینت حیات دنیا بیشتر بوده : «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا - ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم كه كدامينشان بهتر عمل مىكنند» (الکهف، 7)
جهان جایگاه زورآزمایی جاذبهها و زیباییهاست. شهرت، عزّت، قدرت، سروری، خوش نامی در دوره حیات دنیا بسیار جذاب است اما رضای خداوند، خدمت به خلق، همنشینی با انبیاء و اولیاء و شهداء و صدیقین در آخرت که : "حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا - آنها بهترین رفیقانند» (النساء، 69) از زیباییهای دنیا جذابتر است.
به عبارت دیگر بلکه به بیان صحیحتر انسان را دو جنبه است که: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ - ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم» (الأنسان، 2)؛ از دو جنبه خود خواه و حقیقت خواه آفریده شده است و بین این آزاد شده است. چون دو کشش که هر کدام هفتاد نوع کشش تحت پوشش دارند و امام راحل در کتاب خود «شرح حدیث جنود عقل و جهل» به تقصیل از این معما پرده بر داشته است. انسان در بین دو مجموعه وسیع از کششهای مساوی و مختلف الجهت معلق و در حال بیوزنی است. انسان میان اقیانوس جبر علت و معلول آزاد شده است.
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری
گر ابونصر استی وگر بوعلی سیناستی
به همین دلیل، دانشمندان علوم انسانی غرب در پشت دربهای انسان شناسی تا آزادی نیامدهاند. آزادی را باور نکردهاند! آنکه آزادی را باور ندارد انسان را نشناخته است، او خیال میکند انسان تخته پارهای است که بر روی امواج شرایط اقیانوس جبر سرگردان است. او مسخر (تسخیر کنندۀ) باد حوادث نیست. او تمام شرایط را استخدام میکند و همه شرایط برای خدمت به انسان بکار گرفته شده است. «سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ - و رام شما گردانید، آن چه در آسمانهاست و آن در زمین است» (لقمان، 20)
همین «انا جعلنا ما علی الارض زینته لها - این ها هم جزء «ما فی السموات و الارض» هستند . ابلیس هم جزء «مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» است . هیچکدام «سخّر عَلیکم - مسلط بر شما) نیستند. همه «سَخَّرَ لَكُمْ - رام برای شما» هستند.
انسان بعد از آزاد شدن به نعمت آگاهی و بصیرت مفتخر شده است. «فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا - او را شنوا و بینا قرار دادیم» (الإنسان، 2) و جای دیگر فرماید : «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) منظّم ساخته * سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است» (الشمس، 7 و 8)
نه تنها درک آزادی که درک آگاهی هم برای دانشمندان علوم انسانی غرب هنوز معمّای حل ناشدهای است و گمان میکنند در نگاه، شناخت تابعی است از متغیر روابط تولید و شرایط؛ به همین خیال فکر میکنند انسان خمیری است که میتوان از آن هر جانوری را ساخت. هفتاد سال کمونیستها روی انسان کار کردند تا انکار خدا را در او جا بیاندازند، وقتی رفتند، مردم به سمت مسجد و کلیسا هجوم بردند.
جهان جایگاه امتحان است و انسان بین خود خواهی و مجذوب شدن به جاذبه زینت حیات دنیا، حقیقت خواهی و مجذوب شدن به جاذبه خدمت به انسانها و شیفتگی عدالت و کرامت قرار گرفته است. وقتی خود را انتخاب کرد مجذوب جاذبههای حیات دنیا میشود. وقتی حقیقت را برگزید زیباییهای بالاتر از حیات دنیا را درک میکند و مجذوب آنها میشود.
در این جا جنگ، جنگ هنرهاست. هنر میتواند با محتوایی خودخواهانه تجلی کند و انسانها را با جاذبه فریبنده خود به سمت تاریکی و سراب بکشاند.
هنر میتواند با محتوایی حقیقت طلبانه تجلّی کند و انسانهای حق طلب را با جاذبه نیرومند خود جذب سیر و سلوک مسیر کمال نماید.
در عاشورا هنر عبید الله سخنرانی چند دقیقهای بود که اهل کوفه را ترساند و بازداشت سران قوم نمونه مدیریت جباران بود که با استخفاف مردم فاسق را به اطاعت در میآورند. مردم قبل از عبیدالله مجذوب جاذبۀ نفس اماره شده بودند که آنچنان چرخیدند. عبید الله از سران تعهد گرفت که مردم قبیله خود را به مناسب عدّه در جنگ شرکت دهند. همه هنر است؛ هنر فحاشی، هنر جلاّدی، هنر بیحیایی و بیباکی و هنر مردم شناسی و هنر مردم فریبی. آیا این کم هنری است که منشور استانداری ری را به عمر بن سعد میدهد تا به اندازه کافی خام شود که فرزند سعد وقاص فاتح ایران، حال استاندار پایتخت میشود و از چنان پدری، چنان پسری؟!
وقتی به اندازه کافی برای زینت حیات دنیا تحریک شد و دندانش در این پاره استخوان گیر کرد یا گویی استدانداری ری بر سر قلاب فرمانروایی خود زد و به این ماهی جاه طلب بند داد تا برود و قلاب را حسابی قوت دهد؛ وقتی مطمئن شد قلاب از کام ابن سعد خارج شدنی نیست، کشید تا او را به کربلا و به شهید کردن آن عزیز کشاند.
محل نزاع، هنر است. محل نزاع جاذبه هاست. حسین بن علی (ع) هم هنرمندانه کارکرده است. هشتاد و چهار زن و بچه را چگونه نظام جمع داده است که در فرمان زنی چون زینب کبری و این زن در فرمان امامی چون حضرت سجاد علیه السلام است. هنر تربیت، هنر تعلیم، هنر اعتماد به نفس و هنر اطاعت از مافوق همه از روی بصیرت و بینایی همه، از روی اختیار و آگاهی، همه از روی عشق و اخلاص.
به هر جهت جهان کانون درگیری این دو گونه کشش است و هنر سلاح طرفین است. همانگونه که زینت و زیبایی روحانی، زیبایی صفا، زیبایی صمیمیّت ، زیبایی و نازیبایی صداقت و راستی و زیبایی بصیرت و بینایی. آمریکا وقتی میخواهد سربازان خود را در کار محکم و استوار کند، اگر لازم باشد هنرپیشهای برای آنان هنر نمایی میکند و آنها را سرگرم میکند.
در جبهه وقتی لازم میشد نیروها را تجدید قوا کنند، سرایندهای چون آقای معلم و مداحی چون آقای آهنگران، سرودههای آن شاعر را با حال میخواند .از شهادت میگفت، از عقب افتادن بازماندگان، از قافله پیش آهنگان. آیا آن اشعار هنر نبود؟ آیا آن صوت گیرا هنر نبود؟ برای نمونه از کتاب مطوّل شعری را برای پایداری برایتان نقل کنم:
و قال رائدهم ارسو نداولُها محنف کل امرٍ یاتی بمقدارٍ
«نداولُها» به رفع و نه به جرم چون جواب امر نیست بلکه خبر بعد از انشاء است، فرمانده به افراد تحت امرش فرمان استقامت و پایداری داد و گفت پیکار میکنیم، مرگ هر انسانی بر اساس مقدرات او است.
چقدر زیبا از قبول تقدیر و قضا و قدر برای پایداری و استفامت استفاده کرده است. حال هنر جادویی استعمارگران غرب را ببینید ،سالها امتهایی از اسلام را از نهضت و قیام باز داشتند که مقدر چنین بوده که اینها سر کار باشند.
با خدا دادگان ستیزه مکن که خدا داده را خدا داده
●- چرا از هنر نمایش و هنر سینما استفاده نکنیم؟ مگر همین هنر نبود که تعزیه خوان، صد سال قبل استاندار فارس را چنان به گریه در آورد که او را بیهوش از مجلس بردند و بعد از دوهفته از دنیا رفت.
اگر همان زمان راه را ادامه داده بودیم و حکومتهای لایق داشتیم ما زودتر از غرب به تئاتر رسیده بودیم و از تئاتر به سینما میرسیدیم و معارف اسلامی را در قالب فیلم به جهانیان عرضه میکردیم . همانگونه که سعدی و حافظ، خواجوی و فردوسی و مولوی و دیگران در قالب شعر و نثر آنچه را از معارف به آن رسیده بودند عرضه کردند.
اگر هالیوود تهاجم فرهنگی خود را به سراسر عالم گسترده از قدرت جاذبه جنسی و آزادی و جذابیّت بی بند وباری و آمادگی نفس اماره انسانی به تنهایی نیست از بی حالی و کم کاری ما هم هست و گرنه در انسان هم نور هست و هم ظلمت.
هر هنری که میخواهیم محتوای غنی اسلام را عرضه کنیم به فاخر بودن هنر بیاندیشیم. به دلیل غنای محتوی ، ضعف فرم و ساختار و بسته بندی را توجیه نکنیم . اگر خداوند به آنها فرصت داد به ما هم مدد خواهد رساند «كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ - هر دو [دسته] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مىبخشيم» (الإسراء، 20»؛ چون رشد در اوج گیری درگیری بین حق و باطل است هر دو طرف را مدد میدهد.
ببینید به ابلیس عمری عطا کرده توأم با سلامت وتوانایی که پیری ندارد. وقتی همه «مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ - هر که را عمر بخشیم، (در خلقت) واژگونش میکنیم» (یس، 68) در پیش دارند، ابلیس با چنین عمری هنوز «نکُس» پیدا نکرده است. چون استثناء از آن قاعده است چون مهم اوج گرفتن امواج نبرد حق و باطل است؛ هر چه باطل قویتر باشد حق برای عروج خود مرکب تازندهتری یافته است. این همه عروج حسینی در عاشورا بر روی امواج شقاوت اسفیاء است.
خدای را که بزشتی زشتکاران کرد
عیان جمال جمیلان ماه سیما را
به هر جهت، هنر را با هنر باید پاسخ گفتن و برهان را با برهان و خطابه را با خطابه. هنر سمعی را با هنر سمعی و هنر بصری را با هنر بصری
«وَکَتَبْنَا فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ... » (المائدة، 45)
- و نوشتيم بر ايشان در آنكه جان برابر جان و چشم برابر چشم و بينى برابر بينى و گوش برابر گوش و دندان برابر دندان و زخمها برابر است ... .
شمشیر در مقابل شمشیر و کلام در مقابل کلام و مقاله در مقابل مقاله و علم در مقابل علم و هنر در مقابل هنر
ما تا اقتصاد رسالهای خود را دانشگاهی نکنیم نمیتوانیم آن را جهانی و بازاری کنیم. ما تا هنر خود را علمی نکنیمريال نمیتوانیم آن را دانشگاهی کنیم و تا آن را دانشگاهی نکنیم، نمیتوانیم آن را کارشناسانه کنیم و تا کارشناسانه نکنیم، نمیتوانیم در بدنه حکومت پذیرفته کنیم و تا حکومت نتواند هنر اسلامی را بپذیرد هنر در انحصار هنر وابسته و وارداتی است. البته تغییرات تاکتیکی در هنر وارداتی برای رفع حساسیت مؤمنین و علماء داده میشود . اما لعابی بیش نیست. عیناً همانگونه که در اقتصاد مشاهده میکنیم اسلام به ظلم راضی نیست؛ آیا در آنچه به عنوان بهره داده و گرفته میشود ظلم نیست؟ به قول امام راحل به مسوولان بانکها: کاری کنید پول کار نکند. در اسلام پول کار نمیکند. حالا در کشور ما پول کار نمیکند؟
به هر جهت علم در مقابل علم و دانشگاه در مقابل دانشگاه امید است . همین دانشگاهها به برکت جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم میتوانند علم را در تمام رشتهها بومی کنند و هنر را بومی کنند.
منبع:
پایگاه نشر آثار و اندیشههای آیت الله حائری شیرازی (ره)
- تعداد بازدید : 218
- 20 آذر 1401
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد