ایکس – شبهه: بدیهی است که استاد محترم شما نه معنای درست و جامعی از «دین» میداند و نه تعریف درستی از «منافع ملی» دارد. هر چند که سعی کرده با این تعبیر از یک سو سکولاریسم و جدایی دین از سیاست را القا نماید و از سوی دیگر اهمیت منافع ملی را نسبت به دین اولویت بخشد.
الف – دین:
چنان چه قبلاً به صورت مبسوط درج گردید (1)، دین نه تنها اختصاص به اسلام، مسیحیت، یهودیت یا ادیان بشری ندارد، بلکه اساساً هیچ «بی دینی» در عالم وجود ندارد. دین، یعنی برنامه و روش زندگی که بر اساس اهداف تبیین و تدوین میگردد. لذا هر نوع جهانبینی و ایدئولوژی یا شریعت (بایدها و نبایدها) منطبق بر آن جهانبینی، نوعی «دین» است.
اسلام دین است، شیطان پرستی، فراماسون، پست مدرنیسم و سایر ایسمها نیز دین هستند. از این رو خداوند متعال در کلام وحی به نبی مرسلش (ص) میفرماید به کفار بگو: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ - دين شما براى خودتان و دين من براى خودم». یعنی حتی کفار هم دینی برای خودشان دارند. چرا که هر کسی نگرشی به جهان، ابتدا و انتهای آن دارد (جهانبینی) و به این بینش خود «ایمان» دارد و بر اساس آن بایدها و نبایدهایی را برای خود وضع نموده است که به مجموع آنها «دین» گفته میشود. برای موحد و مؤمنی که به توحید و معاد ایمان دارد نیز دین فقط اسلام است. چنان چه فرمود: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» - یعنی: دین نزد الله اسلام است. یعنی هیچ دین دیگری نزد او مورد قبول نیست، نه این که دین دیگری وجود ندارد.
پس آن چه علیه دین شعار میدهند و یا بر جدایی دین از سیاست پافشاری میکنند، یک لفاظی فریبنده در جنگ تبلیغاتی و روانی است و منظور آنها این است که «دین شما نه» اما «دین ما آری».
ب- سیاست و منافع ملی:
بر همین اساس، اگر فرمود: «سیاست ما عین دیانت ماست»، یک اصل کلی است. سیاست کافر، مشرک و منافق نیز عین دیانت اوست و دیانت او نیز عین سیاست اوست و دین و سیاست نه تنها قابل تفکیک نیستند، بلکه عین هم هستند.
از این رو، بینش و تعریف نسبت به «منافع ملی» نیز متناسب با جهانبینی و شریعت یا دین هر کسی تفاوت مییابد. تا به حال هیچ خائنی اقرار یا اذعان نکرده است که مواضع من به خاطر ضدیت با منافع ملی است. شاه نیز اگر نوکری امریکا و انلگیس را میکرد، مدعی بود به خاطر منافع ملی است.
به عنوان مثال: یک رژیم وابسته و دستنشانده در مملکتی اسلامی و یا اساساً مرکز اسلام، مانند عربستان و رژیم وهابی آل سعود، منافع ملی را در اطاعت و سرسپردگی امریکا، انگلیس، اسرائیل یا در یک کلام «فراماسون و زادهاش صهیونیسم» میبیند. چرا که در جهان بینیاش فقط دنیا و خودش را دیده و بالتبع «ربّش» یعنی تربیت کننده امورش را آنها میبیند. در چنین دیدگاهی، منافع ملی، یعنی منافع شخصی «من» حال با پذیرش هر ربوبیّتی که تأمین کننده باشد.
در دیدگاه اسلامی، هدف «الله جل جلاله» است. بازگشت و معاد به سوی اوست. فلاح و سعادت دنیوی و اخروی، منوط و مستلزم به ایمان به او و پذیرش ربوبیّت اوست. لذا مسلمان او را «رب العالمین» دانسته و به بندگی رب النوعها تن نمیدهد. در این جهانبینی، منافع ملی، یعنی شرایط مساعد برای رشد یا همان «پیشرفت» یک جامعه. خواه جامعه کوچک و تعریف شده در حصار مرز، ملیت و نژاد باشد و خواه جامعه انسانی یا جامعه جهانی.
پس اگر جامعهی برخوردار از این جهانبینی و دین، شعار «مرگ بر اسرائیل» سر داد، شعار توحیدی و نفی رب النوعهای بشری، حکومت طاغوتها، سلطه ظلم و استکبار سر داده است. شعار رهایی انسان از عبودیت هم نوعان [مستکبر و ظالم] و بندگی الله جل جلاله سر داده است. یعنی منافع شخصی، منافع ملی و منافع انسانی را در گرو ایمان و عمل به این جهانبینی و دین میبیند.
لذا نه تنها «دین و سیاست» عین هم هستند، بلکه اصالت و اولویت بخشیدن به «منافع ملی»، صرفاً لفاظی و بازی با کلمات برای ایجاد انحراف در اذهان عمومی میباشد. دعوا بر سر دینداری و بیدینی نیست. بلکه دعوا بر سر «کدام دین» میباشد. مظالم امریکا، انگلیس و اسرائیل نیز به بهانه «تأمین، دفاع، حفظ و گسترش منافع ملی» انجام میگیرد، اما از نوع جهان بینی ماتریالیسمی و دین لیبرالیسمی آنان نشأت گرفته است.
پس، منافع شخصی، گروهی، حزبی، قومی، قبیلهای، ملی، دنیوی و اخروی ما با دینمان تعریف میشود و منافع آنها نیز با دینشان.
تأمل و تعمق در آیات ذیل، به خوبی تمامی دستهبندیهای دینی و سیاست های منطبق با آن دین را مشهود مینماید:
انتخاب هدف:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمىگزينند و آنها را چون دوستى خدا دوست مىدارند ولى كسانى كه ايمان آوردهاند شدت (اوج) محبتشان خداست، كسانى كه [با برگزيدن بتها به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آن خداست و خدا سختكيفر است.
انتخاب ولی، سرپرست، مدیر و مدبر:
«اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
ترجمه: خداوند سرور (صاحب ولایت) كسانى است كه ايمان آوردهاند آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند سرورانشان [صاحبان ولایتشان= عصیانگران] طاغوتاند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند، آنان اهل آتشیاند كه خود در آن جاودانند.
سمت و سوی تلاش برای رسیدن به هدف:
«الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا» (النساء، 76)
ترجمه: كسانى كه ايمان آوردهاند در راه خدا كارزار مىكنند و كسانى كه كافر شدهاند در راه طاغوت مىجنگند، پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است.
کلمات کلیدی:
سیاسی