درس 4 – "دین" یعنی چه؟ آیا "بیدینی" وجود دارد؟ (باز پخش)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
«دین و دینداری»
مقدمه:
برای واژۀ "دین" و معنا و مفهوم آن، تعاریف گوناگونی ارائه شده است؛ البته نه این که دین تعاریف گوناگونی داشته باشد، بلکه هر کدام از منظری به آن اشاره کردهاند، چنان که حتی در قرآن کریم، هم به معنای یک سلسله باورها و تکالیف آمده است و هم به معنای "اطاعت و جزا" و ... .
تفاوت عقیده و دین
اگر چه گاهی "عقیده و دین" به یک معنا بکار میرود و بالتبع "اصول عقاید با اصول دین" را یکی میشمارند، اما واقع این است که "عقیده" به باورهای یک شخص گفته میشود و "دین" یک مجموعهای از نوع نگرش به عالم هستی [جهانبینی[، و بایدها و نبایدهای (حقوق = احکام)، منطبق با همان جهانبینی میباشد.
بنابراین، "عقیده" خودش بخشی از دین میشود، چرا که "دین" مجموعهای از "عقاید" و "احکام" میباشد.
تعریف عام و خاص
"دین"، تعریف عام و خاص دارد. تعریف "عام"، همان مجموعۀ "جهانبینی و احکام" است؛ و تعریف خاص "دین"، ادیان الهی میباشد.
بیدینی وجود ندارد
آنها که به مطلق دین حمله میکنند؛ دین را افیون جامعه و سبب عقبافتادگی میخوانند و به حسب ظاهر با هر دینی [به ویژه اسلام] دشمنی میکنند؛ مقصودشان فقط "ادیان الهی" میباشد، وگرنه با توجه به تعریف عام از دین، معلوم میشود که "بیدینی مطلق" وجود ندارد و هیچ کسی در عالَم بیدین نیست، چرا که هر کسی نوعی نگرش به جهانهستی دارد و بر اساس آن، فرهنگ، حقوق و آدابی را برمی گزیند و به آن میگرود.
در واقع مدعیان بیدینی میگویند: «دین تو نه، دین من آری»؛ همانگونه که خداوند متعال میفرماید: «دین من حق است و ادیان دیگر باطل میباشند».
پس، اگر در اصطلاح به کسی "بیدین" گفته میشود و یا خودش میگوید: «من بیدین هستم»، مقصود این است که به دین الهی نگرویده است، نه این که بیدین محض باشد، چون اصلاً ممکن نیست.
●- خداوند متعال در قرآن کریم [خطاب به پیامبرش صلوات الله علیه و آله] میفرماید: «به کفار بگو: دین شما برای خودتان و دین من برای خودم - لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ / الکافرون، 4»؛ این یعنی کفار هم دین دارند؛ منتهی این ادیان نزد خداوندی که معاد را برپا مینماید و بازگشت به سوی اوست، مقبول نمیباشد:
«وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (آل عمران، 85)
- و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زيانكاران است.
در آیۀ دیگری میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ – همانا دین نزد خدا (فقط) اسلام است/ آل عمران، 19»، این یعنی ادیان دیگر نیز وجود دارند، اما نزد خدا، مقبول خدا و مرضی خدا، فقط "دین اسلام" است که خودش برای هدایت، رشد و کمال انسان و جامعه وضع و ابلاغ نموده است: «... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ... - امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما قرار دادم [به آن راضی هستم]... / المائده، 3»
در آیۀ دیگری میفرماید:
«وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ» (غافر، 26)
- و فرعون گفت: «بگذاريد موسى را بكشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زيرا من مىترسم كه دین شما را دگرگون سازد، و يا در اين سرزمين فساد بر پا كند!
پس، فرعونیان آن زمان نیز دین داشتند و فرعونیان این زمان نیز دارند. تمامی ادیان و مکاتب بشری، و تمامی "ایسم"های کهن مانند بودیسم و هندوئیسم، و نیز "ایسم"های معاصر، مانند: "هگلیسم، مارکسیسم، فرویدیسم، اگزیتانسیالیسم، اومانیسم، پست مدرنیسم، لیبرالیسم و ...، همه نوعی "دین" هستند، اگر چه زیربنای اعتقادی تمامی آنها، همان جهانبینی مادی [ماتریالیسم] میباشد.
دینداری یک امر فطری است
اگر قرار باشد که انسان به دنبال خدا، دین و ... در بیرون و در کتابها بگردد؛ نه تنها به جایی نمیرسد، بلکه بین او و حقایق عالم هستی، جدایی و تفرقه ایجاد میگردد؛ مضافاً بر این که حجت بر همگان تمام نمیشود؛ شاید برخی درپی یافتن حقایق نباشند، یا مطالعه نکنند، یا سطح فهم آنها پایین باشد! لذا حقایق باید در وجود آدمی سرشته و نهادینه شده باشد، تا همگان بتوانند بشناسند، بفهمند و باور کنند.
خداوند متعال، توحید و دینش را در وجود انسان سرشته است؛ لذا دین و دینداری را یک امر "فطری" و غیر قابل تغییر و تبدیل معرفی مینماید و هنگام دعوت به دینش، میفرماید: «به همان دین فطرتت برگرد که دین حقیقی، پایدار و نگاهدارنده، همان دین فطرت است:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
- پس روى (جهت) خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند!
علت تفاوت ادیان بین مردم
ممکن است پرسیده شود: «اگر دین و گرایش به دین خدا فطری و بالتبع همگانی است، پس علت گرایش مردمان به ادیان گوناگون، و یا حتی دینسازی و گرایش به ادیان و مکاتب خودساخته چیست؟!»
پاسخ این است که علت تمامی انحرافات انسان و جامعه، فقط و فقط "بدلسازی و جایگزینیِ" بدلیها و جعلیها، به جای حقیقیها و اصلیها میباشد.
ابلیس لعین و شیاطین جنّ و انس، نمیتوانند چیزی را خلق کنند و عالَم و آدم دیگری بیافرینند، لذا ناچار فقط "بدل" بسازند و جایگزین کنند! بگویند: «این إلهها و ربّهای دروغین، همان إلهی هستند که فطرتت تو را به سوی محبت، پرستش و اطاعتشان میخواند»، چنان که فرعون به درباریان و کارگزارنش گفت: «يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي - و فرعون گفت: اى سران و مهتران، من براى شما "إلهی" غير خودم نمىشناسم / القصص، 38»؛ و فریاد برآورد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – من پروردگار برتر شما هستم / النازعات، 24».
و سامری با پول و طلای مردم، یک مجسمه گوساله ساخت و گفت: «إله موسی و إله شما همین است»! درست مانند "وال استریت" و مجسمۀ گاوی که در میدان آن قرار داده است؛ میگوید: «إله ما، شما و همگان، همین پول است»!
نکته:
دقت شود که فرعون درباره "اُلوهیت"، به جای "لا إله الاّ الله"، گفت: «لا إله الاّ انَا – إلهی جز من وجود ندارد»، یعنی همه باید مرا بپرستید و به من وابسته باشید؛ اما در مورد "ربوبیت" گفت: «من ربّ برتر هستم»، یعنی ربها و مربیان دیگری هم دارید، از پدر و مادر گرفته تا مسئولین و مقامات و ... در کشور، همه "مربی" هستند، اما من ربّ برتر هستم!
"ربّ"، یعنی: «صاحب اختیار و تربیت کنندۀ امور»؛ و این فریادی است که تمامی فرعونیان در طول زمان سر دادند و امروزه نیز سران نظام سلطه، به جهانیان القا و تحمیل میکنند که "ربّ برتر و ابر قدرت، ما هستیم»!
نتیجه
نتیجه آن که مطلق دین، به نوع جهانبینی و بایدها و نبایدهای منطبق با آن گفته میشود و هیچ کسی هم "بیدین محض" نیست و هر کسی حتماً دی دارد؛ و دعوت به بیدینی و یا ژست بیدینی نیز دروغ و فریب است.
اما، دین خدا، دین حق، دین قیّم، دین فطرت، دین هدایت کننده و رشد دهنده، دین نجاتبخش، دین سامان دهنده، دین متعالی و تعالی بخش و دین مقبول نزد خداوند سبحان، همان دینی است که خودش وضع و ابلاغ نموده است، نه هر دینی که آدمیان با این عقل و علم ناقص و از روی هوای نفس و برای مطامع خودشان بسازند.
آیت الله مصباح یزدی، رحمة الله علیه:
«اصطلاح و تعریف معروف دین که ما در گفتوگوهای خود به کار میبریم عبارت است از اینکه: «دین آیین مقدس و مجموعهای از باورها، ارزشها و بایدها و نبایدهاست.»؛ در این تعریف چون دین ریشهای الاهی و مقدس دارد، همه آن باورها، ارزشها و تکالیفی که در دین تبیین شدهاند از قداست برخوردارند. این کاربرد و اصطلاح رایج دین در عرف ماست که در آن اعتقاد به خدا مقوّم دین است و بنابر این نمیتوان دینی را تصور کرد که در آن اعتقاد به خدا نباشد، اما در کاربرد و اصطلاح دیگر دین که در جامعهشناسی و فرهنگ غرب مطرح است، دین دارای دو گونه کلان است: 1- دینی که در آن اعتقاد به خدا و توحید مطرح است. 2- دینی که بر پایه الحاد بنا شده و در آن اعتقاد به خداوند مطرح نیست.
در این نگرش، حتی آیین بودیسم (buddhism)؛ دین شمرده میشود که در آن اعتقاد به خدا مطرح نیست و در حقیقت، مجموعهای از سیر و سلوک رفتاری است که در نهایت انسان را به نیروانا (nirvana)؛ و آرامش مطلق میرساند و اساسا رسیدن به نیروانا؛ هدف غایی و نهایی آن است.
در این نگرش که در آن اعتقاد به خدا مقوّم دین به حساب نمیآید، دینهایی وجود دارند که نه تنها اعتقاد به خدا در آنها مطرح نیست، بلکه در آن دینها معبودْ خودِ انسان است.
معروف است که اگوست کنت؛ پدر جامعهشناسی جدید، پس از آنکه دین توحیدی را انکار کرد و گفت دوران این دین به سر آمده، دین انسانشناسی را اختراع کرد و خودش پیغمبر این دین شد! حتی در پرتو این نگرش، در دنیا معبدهایی تأسیس شد که در آنها انسان پرستش میشود.
پس، دین میتواند دارای کاربردی باشد که شامل آیینهای الحادی نیز بشود و از دین تعریفی ارائه گردد که هم شامل آیین توحیدی شود و هم آیین الحادی و سپس دین در تقسیمی کلان، به دین حق و دین باطل تقسیم گردد.» (همایش فلسفه و دین، 15 مهر؛ 1389 – پایگاه اطلاعرسانی آیت الله مصباح یزدی)
- تعداد بازدید : 432
- 20 بهمن 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات