ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: خداوند متعال غنی محض است و به هیچ چیزی و هیچ کسی نیازی ندارد، اما این که مرقوم نمودید: «و فرموده خدا به شفیع نیاز ندارد» در کدام آیه است؟ بله، این ماییم که نیاز داریم و نه او، اما دقت کنیم که اگر جملهای به خدا نسبت داده میشود، باید صحیح و صادق باشد.
*- خداوند متعال، نه فقط شفاعت، بلکه هر درخواستی از غیر خودش را نهی کرده است، چرا که "لا إله الا الله"، خدایی جز او نیست و همه مخلوق او هستند، «لَهُ المُلک» همه چیز مال او و تحت سلطنت اوست، پس همه فقیر و محتاج او هستند؛ و کسی چیزی ندارد که بخواهد به دیگری هم بدهد:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر، 15)
ترجمه: اى مردم، همه شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بىنياز و ستوده (صفات و افعال) است.
الف – خداوند متعال فرمود: حیات، سلامتی، روزی، علم ... و توفیق را نیز از من بخواهید و به من توکل کنید، چون حیّ (هستی محض)، محیی (حیات بخش)، سلیم، رازق، علیم و قادر من هستم. و این معرفت را انبیای الهی از جانب او به ما آموختهاند:
«قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ» (فاطر، 88)
ترجمه: (شعیت) گفت: اى قوم من، مرا خبر دهيد، اگر من از جانب پروردگار خود بر دليلى روشن و معجزاتى (بر نبوت خويش) باشم و او از جانب خود مرا روزيى نيكو داده باشد (آيا باز هم دعوت من باطل و سفاهتى است)؟ و من نمىخواهم خود بر خلاف كارى كه شما را از آن نهى مىكنم بروم، من تا آنجا كه بتوانم جز اصلاح (حال جامعه را) نمىخواهم، و توفيق من جز به يارى خدا نيست بر او توكل كردم و به سوى او بازمىگردم.
حال آیا معنای این که خدا غنی، حکیم، رازق، شافی و مالک است، این میباشد که برای سلامتی تغذیه سالم نداشته باشد، نزدیک پزشک نروید – یا برای کسب روزی کار و معاش نداشته باشد و با دیگران تعامل و داد و ستد نداشته باشید – یا برای کسب علم، نزد معلم، مدرسه، کتاب و ... نروید؟!
ب – "شَفع"، یعنی دوتایی – جفت شدن؛ و جز خداوند واحد و احد، همه نیازمند به تعامل با دیگران و "شفع" شدن با یک دیگر یا اشیا و اجسام و شفیع شدن برای یکدیگرند. لذا به انسان متذکر شد که وقتی برای رفع نیازت (تکامل) با دیگری جفت میشوی، گمان نکن که او از خود چیزی دارد؛ بلکه با هرچه که جفت شوی، یا در زمین است و یا در آسمانها، که همه مال خداست، پس شفاعت هم مال خداست.یعنی از جانب او – برای تقرب به او – تحت حاکمیت و مالکیت اوست و شما نمیتوانید از جانب خود برای او شفیع قرار دهید:
«قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (الزّمر، 44)
ترجمه: بگو: شفاعت و وساطت تماما از آن خداوند است (چه وساطتهاى تكوينى ميان علت و معلولها در دنيا و چه شفاعتهاى عالم آخرت زيرا) ملكيت حقيقى و مالكيت آسمانها و زمين از آن اوست (به ملاك آنكه آفرينش و حفظ و تدبير و فانى كردن همه به دست اوست) سپس همه شما به سوى او بازگردانده مىشويد.
ج – از این رو، نفرمود که «شفاعت وجود ندارد یا باطل است»، چرا که کل نظام خلقت نیز بر اساس "توسل و شفاعت" است، بلکه فرمود: از جانب خودتان برای خدا شفیع نتراشید و نگمارید. و تأکید نمود که به ویژه، آنان که نمیشوند و تعقل ندارند که نمیتواند شفیع شما نزد حق تعالی باشد. حال خواه آن که نمیشنود و عقل ندارد، یک بت سنگی یا چوبی باشد، یا طاغوتی که "لا یسمعون" و "ولا یفقهون" و "لا یعقلون" است. متذکر میشوید که شما این بتان را نزد خدا شفیع میگیرید، اما خدا به آنان اجازه یا موقعیت شفاعت را نداده است؟
«أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ»
ترجمه: بلكه آنان به غیر از الله (جانب الله) شفيعانى گرفتهاند (نظير بتها كه آنها را شفيعان مىگفتند)! بگو: آيا (آنها را شفيع مىدانيد) هر چند چيزى را مالك نباشند يا چيزى را ندانند؟
د – انسان یا شفیع را به جای خدا میگذارد، مثل این که به مجسمه شفاعت جوید تا باران ببارد – یا شفیع را واسطه بین خود و خدا قرار میدهد. پس اگر به جای خدا گذاشته باشد که کفر و شرک است و از اگر واسطه قرار داده، باید همان باشد که او فرموده و قرار داده، نه این که از جانب خودش بگذارد.
پس شفیع گرفتن، از غیر طریقی که او فرموده، یا شفیعانی که او تعیین نموده (مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء)، غلط و باطل است، نه این که اصلاً شفاعتی وجود ندارد و این خداست که شفاعت میکند. اگر چنین باشد که سؤال ایجاد میشود: "خدا نزد که و برای چه شفاعت میکند؟!"
دقت کنیم که اولاً: هر هدفی، خودش وسیلهی قرب به خودش را تعیین و معرفی میکند. و ثانیاً: اگر گفته شد: معلمی نیست جز فلانی – حکیمی نیست جز فلانی – این مسیر راهی ندارد، به جز فلان جاده و ...، معنایش نه تنها این نیست که هیچ معلم، حکیم و راهی وجود ندارد، بلکه معنایش این است که وجود دارد، اما جز این یا آن نیست.
شفاعت نیز همینظور است. در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که میفرماید: شفاعت نیز مگر به اذن او – شفیعی نیست، مگر کسی که او بخواهد – شفیعی نیست مگر آن که واجد شرایط شفاعت من باشد و ...، پس معنایش این نیست که اصلاً شفیع و شفاعتی نیست، بلکه تصریح است که وجود دارد، ولی آن است که من قرار میدهم، نه شما.
مثال:
اگر شما استاد باشید و به دانشجویان بگویید: برای فراگیری از علومی که من به شما میآموزم، چارهای نیست جز آن که همه یک دستگاه رایانه داشته باشید – مجهز به مودم باشد – دسترسیتی به اینترنت داشته باشید و ...، یعنی استاد، درس، علم، رایانه، مودم، اینترنت و ...، وجود ندارد؟ یا یعنی نه تنها وجود دارد، بلکه چارهای جز آن ندارید. یعنی کسی نگوید: آقا نمیشود "شفیع" را خودمان تعیین کنیم، مثلاً با بازی فوتبال یا خوردن کباب، به علوم کامپیوتر واقف و عالم شویم؟
خداوند متعال، انبیا، رسولان، وحی (کتاب)، امامان (میزان)، نماز، روزه، حج، جهاد و ... را برای رشد و هدایت قرار داد و فرمود به همینها توسل کنید و از جانب خود وسیله برای تقرب به من تعیین نکنید و با همینها همراه باشید (شفاعت) و از جانب خود شفیع تعیین نکنید. نه این که "وسیله و توسل" یا "شفیع و شفاعت" وجود ندارد.
کلمات کلیدی:
قرآن شفاعت