ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: هدف از این موضعگیرها و حتی قانونی کردن اهانت به اسلام و مسلمین، صرفاً "سیاسی" و در راستای اهداف نظام سلطه میباشد. وقتی سران کشورهای غربی، به بهانهی تروری که روزانه چندین مورد آن را در کشورشان دارند، دور هم جمع میشوند و کارناوال سیاسی راه میاندازند تا "اهانت به اسلام" را قانونی کنند، هدف سیاسیشان از این نمایشها، بیش از پیش آشکار میگردد.
اما حال، بحث خود را ادامه دهیم. قبول نکردن، باور نکردن، زیر بار نرفتن، نگرویدن و نیز انتقاد کردن یک بحث است و توهین و اهانت بحث دیگری است.
اصلاً چنین نیست که ما هر کفر و انکاری را اهانت به اسلام و مسلمین تلقی کنیم. در نگاه اسلام، کافر به خودش توهین میکند و خودش را خوار مینماید. کسی که چشمش را به حقایق میبندد و بندگی طواغیت یا هوای نفس را میکند (چه مسلمان و چه غیر مسلمان)، به هویت انسانی خودش اهانت میکند و خویشتن را خوار میسازد؛ و اگر خواست به هر بهانه و شکلی این باورهای خود را به جامعه تزریق، القا و تحمیل کند، آن وقت "خصم = دشمن" تلقی میشود. آیا دشمن داشتنِ دشمن، یعنی توهین و اهانت؟! یعنی اگر نخواستیم اهانت کنیم، باید به دشمن بگوییم که تو بهترین دوست ما هستی؟! اینها همه کلکهای استعماری است. مردم فریبی است.
پس باید فرق گذاشت بین کفر، الحاد، تکذیب، انکار و نقد، با توهین و اهانت. کسی میگوید: من خدا را قبول ندارم، چه رسد به اسلام را – خب این یک انکار و تکذیب است و نه توهین. یکی بگوید من تشیع، یا تسنن، یا ولایت، یا ولایت فقیه را قبول ندارم؛ این که توهین نیست.
توهین وقتی است که کاریکاتور بکشند، قرآن را به آتش بکشند، مساجد و حرمها را بمبگذاری کنند، خون مسلمین را مباح دانسته و آنها را قتل عام کنند، نسل کُشی کنند – آنها را در نظریات به اصطلاح فلسفی و جامعهشناسانه و نیز در عمل، انسانهای درجه سه بنامند که باید در راه منافع و لذایذ انسانهای درجه یک (امریکا و اروپا) قربانی شوند؛ اهانت این است که دروغهای خود را به اسلام نسبت دهند و مسلمانان جهان را تروریسم بخوانند. اینها اهانت است.
احترام به عقاید:
بله، انسانها با هر عقیدهای، تا وقتی شرارتی نکردهاند، محترم هستند، چون انسان هستند؛ اما اصلاً چنین نیست که هر عقیدهای محترم باشد، اینها القائات همان مستکبرانِ ظالم است. آن کافر امریکایی یا چینی، به لحاظ "انسان" بودنش محترم است، نه این که حتماً باید عقیدهاش هم محترم باشد و اگر بخواهد عقاید باطل خود را به جامعه اسلامی رسوخ دهد، یا با روشها و حیلهها و ترفندها و عملکردها مختلف، القا کند و رواج دهد، حرمت خودش نیز متفاوت میشود، چرا که در جبهه مبارزه و دشمنی قرار گرفته است.
*- جنایت و تجاوز و سرقت هم ریشه در نوعی عقیده دارد، آیا محترم است؟ نژاد پرستی عقیده است، آیا محترم است؟ شیطان پرستی (که در فراماسون تشکیلات سازمانی یافته) نوعی عقیده است، آیا محترم است؟ سلطه بر جهان نوعی عقیده است، آیا محترم است؟ همین جایز شمردن اهانت به اسلام و مسلمین و هر چه که خوششان نمیآید و ترور، ربایش، زندان و شکنجه تمامی کسانی که تسلیم آنها نشده و نمیشوند، ریشه در باورها و عقاید آنها دارد، آیا محترم است؟!
اما محترم نبودن، معنایش این نیست که "اهانت" جایز باشد.
دقت کنیم که یک موقع کسی، یا تفکری، یا عقیده و دین، یا مکتبی میگوید: دزدی، جنایت، تجاوز، کلاهبرداری، ظلم، اشاعه هر گونه فحشا و منکری، نژادپرستی، طاغوتگرایی، شیطانپرستی و ...، محترم نیست و باید با اینها تا ریشهکنی کامل مقابله شود؛ این "اهانت" نیست، بلکه اگر دزد و جانی و ظالم، با همین القاب نامیده شوند، عین یک واقعیت و حقیقت است و اگر محترم شمرده نمیشود، اختصاصی به اسلام و قرآن و مسلمین ندارد، بلکه در نظر "عقل و فطرت همگان"، محکوم هستند. آیا در دنیا به این عقاید و رفتارشان احترام میگذارند؟ پس پلیس و دادگاه و زندان و مجازاتها برای چیست؟! مثلاً در دادگاه به سارق نمیگویند: تو دزدی؟ یا آن که میگویند: عقیدهای دزدی در تو نیز محترم است؟!
بیتردید اگر کسی ببیند که دیگری گاو، یا مجسمه آلت تناسلی، یا طاغوت زمان خود را معبود خویش قرار داده است، حکم به حماقت او میکند، این که اختصاص به اسلام ندارد. این حکم عقل هر عاقلی است. اگر فرعون زمان (مثل امریکای امروز) مدعی شد که من ربّ النوع شما هستم و إلهی جز خود بر شما نمیشناسم، هر کس با من بود، با من است و هر کس نبود، دشمن است و ما حق داریم او را در هر کجای دنیا که یافتیم، بکشیم، برباییم، زندان کنیم، یا حتی ترور کنیم (سخنان جرج بوش) – خب هر شنوندهی عاقلی میگوید: احمق است. وقتی "جان کری" میگوید: "در نظام لیبرال دموکراسی امریکا، مردم آزادند و حق دارند که احمق باشند – (1) و (2)» - دیگر "احمقانه" خواندن این طرز تفکر که اهانت نیست. خودش میگوید.
*- مسئله "نجاست" نیز مربوط به احکام است. "نجس" یعنی چیزی که اجتناب از آن لازم است و این ربطی به اهانت ندارد. یکی خون را نجس میداند و دیگری نمیداند – یکی ادرار را نجس میداند و دیگری نمیداند – دلیل نیست که اگر کسی خون و ادرار را نجس نداست و دستش آلوده شد و به خانه شما آمد، بگویید: احترام به عقاید لازم است، پس دست او را نجس نمیدانیم. خیر، او احترام بگذارد و در خانه شما دست خود را تطهیر کند.
ممکن است کسی مسلمان باشد، هموطن یا حتی همسر و یا خویشاوند باشد، اما احکام نجاست را نداند و یا از نجس بودن چیزی که به آن دست میزند مطلع نباشد، بعد شما بگویید: دستت نجس شد، لباست نجس شد، دست مرطوب خود را به من زدی، پس دست من نیز نجس شد و باید تطهیر کنم؛ این اهانت است؟!
مسئله این است که "اهانت" را حربهای برای ضد تبلیغ و شکستن مقدسات میدانند، برای همین است که "اهانت" علیه اسلام را حتی قانونی میکنند، در حالی که مخالفین خود را (نه اهانت کنندگان، بلکه هر کس که آنها و آرایشان را قبول ندارد) به خاک و خون میکشند.
مرتبط:
*- عقیدهی هر کس برای خودش محترم است و باید نزد دیگران نیز محترم شمرده شود، اما در ایران [اسلامی] چنین نیست؟ پاسخ چیست؟ (11 اسفند 1390)
*- مدعیاند در برخورد با انسانها باید «انسانیت» ملاک باشد و نه «اعتقادات». خواه گاو پرست باشند یا خداپرست؟ هر عقیدهای محترم است و باید احترام گذاشت. (7 خرداد 1391)
*- میگویند: طبق «حقوق بشر» میتوانیم به عقاید یک دیگر اهانت کنیم، اما نمیتوانیم به اشخاص اهانت کنیم، آن چه مهم و محترم است انسان است و نه عقیده او. (21 شهریور 1391)
کلمات کلیدی:
سیاسی