ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: ابتدا به متن و ترجمه آیه و حدیث مورد بحث توجه کنیم:
آیه:
«يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (المائده، 19)
ترجمه: اى اهل كتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مىكند، تا مبادا [روز قيامت] بگوييد: «براى ما بشارتگر و هشداردهندهاى نيامد.» پس قطعاً براى شما بشارتگر و هشداردهندهاى آمده است. و خدا بر هر چيزى تواناست.
حدیث:
«اللّهُمَّ بَلى، لا تَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قائِم لِلّهِ بِحُجَّة، اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً، اَوْ خائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِّناتُهُ... (نهج البلاغه، حکمت 147)
خداوندا، آرى زمين از كسى كه به حجّت خدا براى خدا قيام نمايد تهى نمىماند، قائمى آشكار و مشهور، يا ترسان و پنهان، تا دلايل الهى و بيّناتش باطل نگردد... .
ملاحظه: البته احادیث دیگری نیز از امامان علیهم السلام به همین مضمون وجود دارد.
از مشکلات اصلی:
یکی از مشکلات اصلی در فهم یک گزاره، (حتی به زبان اصلی)، درک مفهوم و مقصود از کلمات است و به ویژه اگر به زبان دیگری ترجمه شود، این مشکل به شکل نقیصه نیز بروز میکند. به عنوان مثال ما کلمهی (ضَرب) را به "زدن" ترجمه میکنیم، اما یک جا همین "زدن" ضربه که منجر به ضرب و جرح نیز میشود معنا میدهد، یکجا "پیمودن راه در زمین" معنا میدهد و یکجا "آوردن یک مَثَل" (ضرب المثل) معنا میدهد و ... .
اسمهای لقبی و صفتی نیز همینطور هستند. به عنوان مثال بسیار فرق است بین معنای نبی، رسول، امام و حجت؛ لذا نمیشود در هر گزارهای، همه را به یک معنا گرفت.
رسول و حجت:
در آیهی مبارکه مورد بحث، با واژهی «رسول»، فرمود که "ای اهل کتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده ..." – خب باید دقت کنیم که هر رسولی، حتماً نبی هم هست، اما هر نبیای الزاماً رسول نیست – ممکن است یک رسول، امام نیز باشد (مثل حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام)، اما دلیلی ندارد که هر امامی، نبی و رسول نیز باشد – و هم چنین است راجع به حجت. هر رسولی و هر امامی که از ناحیهی خداوند متعال باشد، حتماً حجت خداست، اما دلیلی ندارد که هر حجّتی حتماً نبی، رسول و امام نیز باشد.
الف – پس، به طور کلی، اگر یک جا بیان شد که برای شما رسول فرستادیم و در جای دیگری بیان شد که زمین بدون حجت باقی نمیماند، دلیلی نیست که معنایش «بدون رسول باقی نمیماند" باشد. مگر امروز که حجت خدا [حضرت امام مهدی عجّ الله تعالی فرجه] هستند و زمین خالی از حجت نیست، نبی یا رسولی هم هست؟
ب – یک موقع در آیات قرآنی یا حدیث، عموم مردم مخاطب هستند و یک موقع طبقهای از آنان، مثل "یا ایها الذین امنوا" یا "یا ایها الرسل" و یا قومی خاص – اما یک موقع اشاره به یک حکم و اصل کلی است.
به عنوان مثال در همین آیه فوق، «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ» مخاطب است، اما در حدیث حجت، تصریح به یک حکم کلی در سرتاسر زمین خدا دارد.
ج – در همین آیه، وقتی میفرماید: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ»، یعنی مخاطب کسانی هستند که برای آنان نبی و رسول و کتاب آمده است و آنان کتاب را در اختیار دارند، اما در آن به شدت اختلاف کردند و رهبانان نیز حقایق آن را از عموم کتمان میکردند و وقتی اختلاف اوج میگرفت، میگفتند که خب باید یک فرستادهی الهی بیاید تا حقایق را آشکار کند و در این اختلافات قضاوت نماید. خدا هم فرمود که رسولی فرستادم، با وحی و کتابی که مصدقِ کتاب نازل شده بر شماست، و حقایق کتب شما را (کتمان کردید – نفهمیدید – اختلاف کردید – تحریف نمودید و ...) بیان میدارد، تا حجت بر شما تمام شود و نگویید برای ما "بشیر و نذیری" نیامد، وگرنه حقایق را میفهمیدیم و به آن ایمان میآوردیم.
دوران فطرت:
دوران فطرت، به زمان بین حضرت عیسی مسیح علیه السلام و حضرت محمد مصفطفی صلوات الله علیه و آله که آخرین نبی و رسول [خاتم الانبیاء و المرسلین] است گفته میشود.
بدیهی است که بین این دو رسول گرانقدر، هیچ رسول و صاحب شریعتی نیامده است، اما نه معنایش این است که هیچ "نبی"ای نیامده است و نه معنایش این است که "زمین خالی از حجت" مانده است.
حضرت مسیح علیه السلام، 12 حواری داشت که حضرت شمعون، وصی بلافصل ایشان بود و خداوند متعال در قرآن کریم تصریح نموده است که به حواریون وحی فرستاده است. چنان که زمان حضرت موسی علیه السلام نیز حضرت هارون علیه السلام نبی بود، اما رسول نبود، شریعت و کتابی نیاورد، بلکه تشریح کننده، تبلیغ کننده و دعوت کننده به شریعت حضرت موسی علیه السلام بود.
حضرت جرجیس علیه السلام نیز نبی بودند که در سن 16 سالگی در سال 329 میلادی به مرتبه پیامبری رسیدند و مردم را در همین دوره فطرت، به شریعت حضرت عیسی علیهالسلام دعوت مینمودند.
هم چنین در اقوال از حضرات 1.مردخای 2. نسطورس بن ریشخا 3. وعید بن نسطورس 4. بخیر ابن وعید 5. منذر بن شمعون 6. سلمة بن منذر 7. برز بن سلمة 8. ابی بن برزه 9. خالد بن سنان بود که نسبش به حضرت اسماعیل ذبیح میرسد، به عنوان انبیای دوران فطرت نام برده شده است.
پس اینها همه حجج الهی در دوران فطرت بودهاند، مضافاً بر این که حضرت خضر علیه السلام نیز دورهی قدیمیتری دارد و اکنون نیز در قید حیات هستند، مضافاً بر این که بحث روایی مربوط به وجود حجت در روی زمین است، نه در یک نقطه خاص، یا زمان خاص یا بین قومی خاص. و چنان که بیان شد، الزامی ندارد که حجّت همیشه نبی یا رسول باشد. ائمه علیهم السلام نیز "حجت الله" هستند، در دورانی که نه نبی و نه رسولی هست و کلاً باب نبوت (نزول وحی) بسته شده است.
کلمات کلیدی:
قرآن سوره مائده