ع. چینیچیان: بحران آب، شرایط اقلیمی، یا حربهای برای سیاستهای کلان در نظام سلطه؟!
یادداشت / ع. چینیچیان: بحران کمبود آب آشامیدنی و کشاورزی در جهان و هم چنین آلودگی هوای شهرها، دامنگیر و مشهود همگان است و قابل انکار و یا حتی سهلانگاری نمیباشد، اما آیا این جنجال گسترده در سطح دولتهای استکباری، سازمان ملل و بالتبع فرافکنی خبری و رسانهای و جنجالهای داخلی و ...، همه جنبهی علمی و اصلاحی دارد، یا یک حربهی سیاسی برای تحقق و تحمیل نظام سلطه میباشد؟!
توافقنامه اقلیمی پاریس قراردادی در چارچوب پیماننامه سازمان ملل، در زمینه تغییرات اقلیمی (UNFCCC) میباشد که قرار است از سال ۲۰۲۰ به حل مسائل مرتبط با تعدیل، تامین بودجه و سازگاری با بحران انتشار گازهای گلخانهای بپردازد.
●- به راستی، چرا نامش ناگهان به "توافقنامهی اقلیمی" مبدل گردید؟
●- این مقوله، چه ربط مستقیمی با "تعدیل و تأمین بودجه" دارد؟
●- چرا به سازمان ملل برده شد و با امضای نمایندگان 195 کشور، به تأیید عمومی رسید؟
●- چرا نتایج تحقیقات علمی، مبنی بر این که صنایع نقش چندانی در تولید گازهای گلخانهای ندارند، مورد توجه قرار نگرفت و سانسور شد؟
●- چرا در حالی که چند کشور صنعتی جهان، بیشترین تولید گازهای گلخانهای را دارند، کشورهای در حال توسعه ملزم به رعایت چارچوبهایی که سد راه رشد صنعتی آنها میباشند، شدند؟!
●- چرا طبق معمول امریکا خودش سردمدار این طرح شد، قبل از همه امضا کرد و قبل از همه به صورت رسمی و علنی خارج شد، اما بقیه ملزم به رعایت هستند؟!
مسئله چیست؟
قصد از این مختصر، تحلیل و نقد و پاسخ به سؤالات فوق و سایر سؤالات در این مبحث نمیباشد، بلکه توجه به اصل مسئله و جان کلام، در استفادهی ابزاری از طبیعت، مشکلات و بحرانهای جوّی و ...، برای تحقق نظام سلطه میباشد.
هدف نظام سلطه، از شعارهایی چون "جهانی شدن یا جهانی سازی (Globalisation)"، دیگر چون گذشته، اشغال نظامی، استعمار کشورها و استثمار ملتها به سبک دیرین نمیباشد، بلکه هدف همان تشکیل "حکومت واحد جهانی، به رهبری امریکا" میباشد.
بدیهی است که چنین هدفی، با لشکرکشی نظامی محقق نمیگردد، اگر چه از بیشترین نیروها و پیچیدهترین سلاحها برخوردار باشند و یا حتی به انواع بمبهای نوترونی و اتمی مجهز باشند، چنان که دیدیم، حتی در افغانستان، عراق، یمن، فلسطین و ... نیز آنطور که میخواستند محقق نگردید.
تکیه بر عامل عمومی سلطه:
نظام سلطه، ناچار بود و هست که تمامی مرزهای استقلالبخش و جدا کننده را شناسایی کرده و از میان بردارد و در این راستا از هیچ اقدامی فروگذار ننمود.
مرزهای ملی (جغرافیایی):
اقدامات گستردهای برای برداشتن مرزهای جغرافیایی و ملی صورت پذیرفت، سازمان ملل، شورای امنیت و ...؛ حتی به حسب ظاهر اتحادیه اروپا تأسیس شد و کنترل بین مرزهای آن برای خودشان برداشته شد ...، اما هنوز تمامی کشورها، با مرزهای مشخص، مستقل و جدای از هم هستند، و البته بریتانیای کبیر، یا همان انگلیس، یا همان "پیر استعمار"، ابتدا واحد پولش را ادقام نکرد و سپس به طور کلی خارج شد!
مرزهای دینی و فرهنگی:
به جرأت میتوان اذعان نمود که بیشتر سرمایهگذاری و هجمه، متوجه این "مرز" بوده و هست.
بدیهی است که تا ملتها از ادیان و فرهنگهای خودشان برخوردار هستند، نه تنها زیر بار نظام سلطه نخواهند رفت، بلکه اساساً تشکیل "حکومت واحد جهانی به حاکمیت یک قدرت" ممکن نیست. لذا از یک سو به تمامی ادیان و فرهنگها هجمه کردند، و از سوی دیگر سعی کردند تا فرهنگ واحدی را به مردمان جهان القا و تحمیل کنند.
اما، به رغم جنگ با مسیحیت و کلیسا، گسترش اسلامهراسی و تروریست خواندن مسلمانان، نشر فرهنگ و سبک زندگی امریکایی در سطح جهان (از معماری گرفته، تا هنر، تا خانواده، تا مصرف و ...)، هنوز نه تنها هر ملتی، به دین و فرهنگ ملی و عمومی خودش پایدار است، بلکه در سه دههی قرن اخیر، بیشتر توجه مینماید. چه ایرانی مسلمان، و چه چینی یا ژاپنی بودایی، یا آلمانی و فرانسوی مسیحی و ... .
شهوتگرایی:
به رغم تمامی ترفندها، هزینهها، هماهنگی با حکومتهای دستنشانده و تبلیغات گسترده، هنوز مسلمانان، مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان و حتی بوداییها و شیطانپرستها، به دین خود هستند و هنوز هر ملتی، از فرهنگ دینی و ملی خود تبعیت میکند و حتی سعی در گسترش، ثبات و صادر نمودن آن دارد.
در اینجا یک عامل وحدت یافتند، به نام "شهوت جنسی"! چنین اندیشیدند که فرقی ندارد ملتها امریکایی باشند، یا ایرانی، یا چینی – فرقی ندارد که مسلمان باشند یا بودایی؛ بالاخره همگان شهوت دارند و این قویترین غریزهی و نیاز نوع انسان میباشد. شاید در سیاست، اقتصاد، دین، فرهنگ و ...، اعتقادات مذهبی و یا حتی تعلقات و تعصبات ملی اثر بگذارد، اما در تحریک شهوت، دیگر ملیت، نژاد، زبان، فرهنگ ملی و ... هیچ اثری ندارد!
از این رو، فرهنگ و زمینههای تبلیغی و عملی شهوتگرایی را از سطح قوانین ملی (ازدواج همجنسگرایان) گرفته تا سندهای بینالمللی – از فیلم و تأتر گرفته تا تبلیغات رسانهای، از شبکههای ماهوارهای گرفته تا شبکههای اینترنتی – از هالیوود در امریکا گرفته تا بالیوود در هندوستان و ... ترویج نمودند؛ اما حاکم نشد و مرزهای موجود و سایر مرزها را تحت الشعاع قرار نداد.
مرزهای اقتصادی:
حاکمیت سیستم مالی، پولی، اقتصادی و بانکی امریکای ورشکسته برجهان، ایجاد پول واحدی در اروپا به نام "یورو"، جایگزینی اعتبارات کاغذی به جای پول حقیقی از یک سو و چپاول ثروتها یا تحمیل تحریمها و ... از سوی دیگر نیز اگر چه جهان را تا حدودی وابسته کرده است، اما سبب فروپاشی هیچ کشور نگردیده و نمیگردد، و اگر کشور، دولت و ملتی بر اقتصاد داخلی و مقاومتی خود تکیه کنند، همین مقدار اثر نیز بسیار کمرنگتر میشود، و چه بسا دیگران را وابسته به تولید ملی یک کشور نماید.
آب و هوا، طبیعت، اقلیم:
***- اما مقولهی طبیعت، به لحاظ همگانی بودن، کاملاً متفاوت است. بالاخره هیچ شخص و ملتی، با هر دین و فرهنگی، با هر اقتصادی، با هر دولت و حکومتی و ...، حتی یک مدت کوتاه نیز نمیتواند بدون آب و هوای سالم، دوام بیاورد و قحطی، خشکسالی، بیماری و ... مردم را بدون توجه به دین، ملیت، فرهنگ و اقتصاد آنها هلاک خواهد کرد.
ازاین رو، «آّب و هوا که تحت عنوان "اقلیم" از آن یاد میبرند تا به جای آب و هوا، سرزمینها را شامل گردد»، سوژهی مناسب "نظام سلطه" قرار گرفت و این جنجال و القای نگرانی و وحشت، در سطح بینالملل و داخل کشورها و میان ملتها به راه افتاد.
در گذشته، به هیچ بهانهای نمیتوانستند بگویند: «دریاها، رودها، جنگلها، دشتها و کویرهای کشور شما، باید تحت مالکیت ما درآید» - نمیتوانستند بگویید: «شما حق ندارید مالک خلیج فارس، دریای خزر، دریاچه ارومیه و یا جنگلهای شمال و یا مناطق کویری خود باشید» - نمیتوانستند بگویند: «شما نمیتوانید مالک منابع زیر زمینی نفت و گاز – یا معادن سنگ و فلزات خود باشید و باید همه را به تملک ما در آورید»؛ اما امروز نام «طبیعت و اقلیم» را روی آن میگذارند و سلطهی خود را با معاهدات پاریسی و تصویبهای سازمان مللی، و امضا گرفتن از نمایندگان دولتها و جار و جنجال منحرفانهی داخلیها در هر مملکتی، تحمیل میکنند.
●- از فردا خواهند گفت: چه کسی گفته که رود کارون، یا دریاچه خزر، یا منابع نفتی مال شماست و میتوانید هر گونه که خواستید از آنها استفاده کنید؟ خیر، این طبیعت است و طبیعت مال همه است، چون عرصه و امکان حیات بشر است.
●- پیرو این ادعای به ظاهر علمی و بشر دوستانه و متمدنانه، خواهند گفت (از هم اکنون میگویند)، بدیهی است که استفاده بهینه از طبیعت در هر اقلیمی و در سرتاسر جهان، مستلزم برخورداری از مدیریت پیشرفته و امکانات و تجهیزات گسترده و توان کافی میباشد و شما (به ویژه کشورهای در حال توسعه و یا عقبافتاده به قول آنها) از این مدیریت، امکانات و توانها، حتی برای محدودهی جغرافیایی کشور خودتان برخوردار نمیباشید، چه رسد به جهان!
●- بنابراین، سلطه و مدیریت ابرقدرتی چون امریکا لازم است تا جهان را نجات دهد، که البته هم پیمانان نیز به او کمک خواهند نمود!
●- از این پس، کشورهای قدرتمند قوانین و محدوده و چگونگی هر گونه استفاده از طبیعت و منابع طبیعی را تبیین کرده و فرمان میدهند، سایرین نیز باید اطاعت کرده و اجرا نمایند، تا حیات بشر به مخاطره نیفتد!
منبع:
http://www.iranpn.ir/view/98002.html
- تعداد بازدید : 1768
- 10 مرداد 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت