پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج. - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ
سلام دوستان؛
بسیار شنیدهاید که "خیر و شرّ" محض وجود ندارد، بلکه هر خیری شرّی به همراه دارد و یا هر شرّی نیز میتواند خیری به همراه داشته باشد! آیا واقعاً چنین است؟!
اگر نگوییم در این تعابیر نادرست، عمدی در کار بوده، دست کم میتوانیم بگوییم که کم توجهی، غفلت و بالتبع آن، سوء تعبیر و خلط مبحثی صورت گرفته است.
"شرور" را عدمی و نیستی توصیف کردهاند. به عنوان مثال: نبود علم را جهل، نبود قوت را ضعف، نبود زیبایی را زشتی، نبود داریی را فقر و ... میگویند. بنابراین، چیزی که نیست، نیست. پس چگونه میتوان گفت: شرور نسبی هستند؟ مثل این است که بگویند: با نیستی، مقداری هستی وجود دارد!
"خیر" اثر هستی است و اثر هستی همان نمود کمال است، و هستی خودش هیچ گاه با نیستی ترکیب و آغشته نمیگردد. بنابراین، هر آن چه که خلق شده و هستی یافته، خوب و خیر است. در واقع، "خیر" به اثر وجود هستی و کمال در عالم خارج گفته میشود، مثل این که بگویند: باران برای این مزرعه خیر شد.
در عین حال شاهدیم که هستیها و کمالات و آثار آنها، نه تنها برای همگان خیر و حتی سبب خیر نیز نمیشوند، بلکه به آفت و بلای جان تبدیل میگردند! به عنوان مثال: علم، مال، زیبایی، قدرت، شهرت و حتی شهوات، همه خوب و کمال هستند، اما اثر برخورداری از همین هستیها و کمالات، بسیاری را به فلاکت و هلاکت میرساند و حتی جوامع را به انحطاط و یا استثمار میکشاند.
●- خداوند سبحان، هستی و کمال محض است، پس چه خیر و کمالی میتواند بالاتر از اتصال به رحمت او، با ذکر (یاد) تصور گردد؟ اما میبینیم که همین یاد خدا، سبب نزدیکی برخی و دوری بیشتر برخی دیگر میگردد، تا آنجا که وقتی یادی از خدا و وحدانیت او به میان میآید، یک عده حالشان به هم میخورد! و این در حالی است که اگر یاد و ذکر محبوب خودشان [اگر چه فسق و فساد و شر باشد] به میان آید، خوشحال و مسرور میگردند؟!
« وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ » (الزّمر، 45)
ترجمه: و چون خدا به تنهايى ياد شود دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند منزجر مىگردد و چون كسانى غير از او ياد شوند بناگاه آنان شادمانى مىكنند.
●- چه خیری بالاتر از قرآن مجید [که کلام الله] است را میتوان برای بشر مفروض داشت، و حال آن که خود فرمود: « وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا / و ستمگران را جز زیان نمیافزاید / الإسراء، 82»، و همین طور است خیر بودن نماز که فرمود: « فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ – پس وای بر نمازگزارن / الماعون، 4». و همینطور است خیر وجود پیامبر اکرم و اهل بیت او صلوات الله علیهم اجمعین، که ابوسفیانها، معاویهها، ابوجهلها ... و حتی بسیاری از مسلمانان [مانند صفینیها، خوارج، شامیان، کوفیان و ...] را به قعر جهنم کشاند.
پس مسئله چیست؟
بیان شد که "خیر" یعنی هستی و وجود؛ بنابراین هر چه که هستی یابد، خیر است و خیر هیچگاه با شر آمیخته نمیباشد، چنان که هستی با نیستی و کمال با ضعف آمیخته نمیباشد. در واقع، شرّی به عنوان یک "موجود" وجود ندارد که بتواند به کسی ضرری برساند، بلکه همان عدم کسب کمال و خیر و برخورد نادرست با خیر است که شرّ تلقی شده و موجب ضرر و خسران میگردد.
اگر گفته شود، «یک عالم که تمامی علوم را ندارد، پس علمش توأم با جهل است»! بیان میشود که جهل به آن چه میداند آمیخته نشده است، بلکه آن چه نمیداند را جهل گویند.
اگر شما هزار تومان پول داشته باشید، هزار یا صد هزار تومان دیگر نداشته باشید، نادارایی با آن هزار تومان دارایی آمیخته نشده است، بلکه هزار تومان هست، و بیش از آن نیست.
مسئله این است که آمیخته نمودن خیر و شر و یا نسبی دانستن آن، به خود "خیر یا شر" بر نمیگردد، بلکه به «نحوهی مواجه و تعامل انسان با کمالات بر میگردد».
فرض کنید: به دور باغ با صفایی، دیوار حفاظی بنا شده است. انسان عاقلی که میخواهد وارد این باغ شود، با دیدن دیوار، به دنبال درب ورودی میگردد و اگر مالک داشته باشد، با کسب اجازه از او و راهی که او نشان میدهد وارد میشود، اما انسان بیخرد، از دیوار بالا میرود تا راه را کوتاه کند، لذا هم مصدوم میگردد و هم او را به سرقت متهم میکنند و در نهایت نیز به نتیجهی مطلوبی نمیرسذ. حال آیا "دیوار" خیر بود یا "شر"؟! بدیهی است برای اولی خیر شد و برای دیگری شرّ! و این خیر و شر، متوجه رفتار این دو بود، نه متوجه دیوار. چنان که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
« أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ »
ترجمه: من شهر دانشم و علی، دروازه آن است. آن که می خواهد از دروازه [شهر] وارد شود، نزد علی برود. [و یا در حدیث مشابه آمده: «... فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ بابَ المَدینَةِ - آن که دانش میخواهد، باید از دروازه شهر، وارد شود»
(مندرج در منابع موثق شیعه و سنی، چون: الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۹۶ – و یا - المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۸، ح ۴۶۳۹؛ المناقب لابن المغازلی، ص ۸۰)
حال، هم رسول خدا صلوات الله علیه و آله خیر است، هم امیرالمؤمنین علیه السلام، و هم "علم" که تجلی "علیم" است، منتهی یکی به سراغ این درب میرود و دیگری میخواهد از دیوار بپرد و بالتبع مجرم میشود.
اگر دیواری بود، یکی به آن تکیه داد تا خستگی را از تن بیرون ببرد، و دیگری با سرعت به طرفش دوید و کلهی خود را به آن کوبید و خونریزی مغزی کرد و مرد، خطاست اگر بگویند: «دیوار خیر و شر داشت»! بلکه دیوار "خیر" بود، اما نحوه مواجه و استفاده از آن در افراد گوناگون بود و این خیر و شرّ به رفتار آنان بر میگردد.
●- در مورد شراب و قمار، در قرآن کریم تصریح شده است که اگر چه گناه کبیره هستند، اما منافعی نیز دارند، ولی چون گناهش بزرگتر از منافع است، باید از آنها اجتناب نمود:
« يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما ...» (البقره – 219)
ترجمه: در باره شراب و قمار از تو سؤال مىكنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است...» .
بله، در قمار، اگر یک عده میبازند، یک عده نیز برنده میشوند و به پولی میرسند و در ضمن قمارخانهها و کازینوها و ... اشتغال ایجاد میکنند - برای تهیه شراب نیز باید مزارع انگور، سیب و ... کِشت و آباد گردند، کارخانجات شرابسازی و سپس شبکه توزیع و فروش راه بیفتد که همه اشتغال است؛ اما ضررش بیشتر است.
برخی خلط مبحث نموده و میگویند: این همان توأم بودن خیر و شرّ و یا نسبی بودن آنهاست، در حالی که اگر توجه کنند، مییابند که در کشت انگور یا سیب – در وجود این میوهها – الکل طبیعی این میوهها – مزهی آنها و ... بدی وجود ندارد، بلکه در نحوهی مواجهه و سوء استفادهی انسان شرابساز و شرابخور، شر هست؛ یعنی خیر نیست.
پس "خیر"، خیر است، اثر هستی و کمال است، و هیچ نقص و نیستی به آن راه ندارد، اگر نمود و تجلی آن در یکی کمتر و در یکی بیشتر بود، مربوط به ظرفیت وجودی آنهاست، نه کم و زیادی در خیر!
یک آینهی بزرگ چند متری خورشید را نشان میدهد، یک آینهی کوچک یک سانتیمتری نیز همان خورشید را نشان میدهد؛ حال آیا میتوان گفت: «بزرگ و کوچکی خورشید نسبی است؟!»، یک جسم جامد و سیاه نیز هیچ انعکاسی از این سیارهی بزرک ندارند؛ حال آیا میتواند گفت: «وجود خورشید نسی است، گاه وجود دارد و گاه ندارد»؟! یا آن که باید گفت: « هر کدام از آینهها، به اندازهی ظرفیت وجودی خود، آن را منعکس نمودهاند و سنگ خارا در شب ظلمانی نیز چون خودش مکدر و جامد است، اثر و نشانهای را منعکس ننموده است »؟!
"خیر" نیز همینطور است، اولاً به نسبت ظرفیت وجودی بروز و ظهور دارد و ثانیاً مبدل به شرّ نمیگردد، بلکه نحوهی مواجه شخص با "هستی و کمال" است که برای او تأثیر خیر یا شرّ دارد.
مشارکت و همافزایی (یادداشت سردبیر، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا خیر محضی وجود ندارد و با هر خیری، شری هست، و یا شر محضی وجود ندارد؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8883.html
- تعداد بازدید : 2276
- 24 مهر 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت