پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
محکم گفته، اما هیچ استدلالی نیاورده است، بلکه فقط مغلطه و عوامفریبی نموده است!
در چند جمله میتوان حقایق را منکر شد و گفت: «خدا نیست، قرآن وحی نیست، کتاب قانون نیست و ...»، خب اینها همه شعار است نه استدلال؛ و اگر بخواهیم به همین سبک پاسخ دهیم، باید بگوییم: «خدا هست، قرآن مجید کلام وحی است، قرآن کتاب قانون است و ...»؛ اما اگر بخواهیم در مقابل شعار بدون استدلال، پاسخ مستدل بدهیم، بحث به درازا میکشد و طراحان جنگ نرم، این را میدانند؛ لذا چند جملۀ شعاری را فرافکنی میکنند؛ چون میدانند که پاسخش، به این سرعت و کوتاهی، قابل نشر نمیباشد!
میگوید: «نه تنها قرآن، بلکه فقه نیز کتاب قانون نیست!» آیا به عمرش کتب فقهی و رساله نخوانده که ببیند فقط و فقط بیان قوانین میباشد؟!
دیگر برای کسانی که شناختی نسبت به دکتر سروش دارند، هیچ جای ابهامی نمانده که ایشان یک اندیشمند و کارشناس نمیباشد، بلکه یک "مغلطهکارِ مغرض" است که البته فن بیان نیز دارد! لذا یا باید به آن چه دربارۀ اسلام و قرآن میگوید، اهمیت و وقعی قائل نشد و یا باید با دقت شنید و پیچش مغلط را فهمید!
●- وی، نهایت دلیل خود برای ادعایش را نیز بیان داشته است، میگوید: «قرآن اصلاً کتاب قانون نیست! چرا؟ به خاطر این که کتاب قانون اصلاً اینگونه حرف نمیزند!»
در واقع او وارد مبحث "کتابشناسی" شده است و چون قرآن کریم را به لحاظ حقوقی به شکل کتابهای امروزی نیافته، میگوید: «قرآن کتاب قانون نیست!» خب، این فقط مغلطه است!
درست مثل این است که بگویند: «قرآن کریم، کتاب علوم عقلی (فلسفی) نیست، چون کتاب فلسفی را اینگونه نمینویسند، بلکه فهرست بندی و مقدمه دارد، سپس فصلها و بخشها دارد و ...» - یا بگویند: «قرآن کتاب تاریخ نیست، چون کتاب تاریخ را اینگونه نمینویسند - یا یک کتاب ادبی نیست، چون کتاب در موضوع ادبیات را به گونهی دیگری مینویسند!» آخر علم او، همین مقدار است!
«ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى» (النّجم، 30)
- اين آخرين حدّ علم آنهاست؛ پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شدهاند بهتر مىشناسد، و (همچنين) هدايت يافتگان را از همه بهتر مىشناسد!
قرآن مجید
قرآن مجید را به عنوان یک کتاب، از چند منظر میتوان مورد توجه و مطالعه قرار داد: نخست آن که آیا وحی و کتاب خدا هست و یا خیر؟ و دوم آن که چگونه کتابی است، آیا فلسفه و حکمت است - یا اخلاق و عرفان - یا ادبیات و تاریخ - یا شریعت و قانون و یا ... .
●- بیتردید، کسی که خدا را قبول ندارد و به او معرفت و ایمان نیافته است، نمیتواند و نباید دربارۀ این که قرآن مجید کلام وحی و کتاب خدا هست یا نیست؟ سخنی بگوید؛ چرا که او اصل وجود "فاعل و گوینده" را قبول ندارد که راجع به "فعل و کلام" او اظهار نظر نماید! اما کسی که خداباور است، میتواند این کتاب را قرائت نماید و بفهمد که کلامش از سخن کلام بشری است و یا وحی الهی؟!
●- اما به لحاظ بخش بندی موضوعی قرآن مجید، چه مؤمن و چه کافر، به شرطی که کمی عقل و علم داشته باشند و غرضورزی هم نکنند، به راحتی میفهمند که این یک کتاب جامع است، هم جهانبینی میدهد و هم ایدئولوژی - هم فلسفی است و هم عرفانی - هم ادبی است و هم حقوقی - هم خداشناسی و معادشناسی است، و هم انسان شناسی و جامعهشناسی - هم کتاب دوستشناسی است و هم دشمنشناسی - هم راهکار زندگی در دنیا را تعلیم داده است و هم راهکار رسیدن به فلاح و سعادت ابدی را بیان داشته است و ... .
«وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ - و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايۀ هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است / النحل، 89»
فصلبندی
مطالعه کننده، باید بسیار عوام، بیسواد و یا مغرض باشد که گمان نماید، هر کتاب و هر سخنی، باید مانند دستهبندی و فصلبندی امروزی به نگارش درآید؛ و همین قدر نیز دقت نداشته باشد که "فصلبندی در کلام" با "فصلبندی در کتاب موضوعی"، در گفتار و نوشتار خودمان نیز متفاوت میباشد.
به عنوان مثال: چه بگویید: «عالم هستی آفریننده دارد، انسان مخلوق اوست، پس باید او را هدف بگیرد و بندگی کند» - و چه بگویید: «هوا سرد است، انسان در سرما بیمار میشود، پس باید لباس مناسب و گرم بپوشد»؛ به دو مقولۀ مجزا در هستیشناسی و بایدها و نبایدها (قانون) اشاره شده است. عالم آفریننده دارد، انسان مخلوق است، هوا سرد است، انسان ضعیف است و ...، همه هستیشناسی است، اما باید عبادت کرد، باید لباس گرم پوشید، باید به سلامتی خوراک دقت نمود و ...، همه شریعت، قانون و فقه است. اما با هم بیان شدهاند که این اوج کلام حکیمانه میباشد؛ چرا که هستیشناسی را با نتیجهگیری و ارائۀ نقشۀ راه و دستور العمل بیان داشته است.
این همان منطق وحی است.
خداوند علیم و حکیم، مانند مادهگرایان، فقط نمیگوید این هست و آن هست، بلکه در تداومش چه باید کردها و چه نباید کردها (قوانین منطبق با هستی) را بیان میدارد؛ چنان که به حضرت موسی علیه السلام فرمود:
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، 14)
- من «اللّٰه» هستم؛ معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار!
و سپس آخر کار، مقصد و نتیجۀ مواضع و عمل را نیز متذکر گردید:
«إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى» (طه، 15)
- بطور قطع رستاخيز خواهد آمد! مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوشش خود، جزا داده شود!
*- و این همه، فقط در دو آیۀ یا دو جملۀ کوتاه! این یعنی اعجاز کلام.
حالا اگر کسی بگوید: «اینطوری نمیشود! باید یک کتاب فصل بندی شدۀ فلسفی راجع به خداشناسی باشد - یک کتاب دیگر راجع به معاد شناسی - و یک کتاب دیگر راجع عبادات و فلسفۀ آن - و یک کتاب دیگر نیز به حقوق و قوانین بپردازد ... و آن هم به شکل کتابهای امروزی!» یا واقعاً نمیفهمد و علم ندارد و یا غرضورزی و مغلطه مینماید.
قانون
در دنیا، قوانین نوشته شده و نوشته نشدۀ بسیاری وجود دارد. امروزه هر چند نفری که قدرت دارند، به نام "دموکراسی" دور هم مینشینند و قوانینی را برای ملت خودشان و حتی سایر ملتها به تصویب میرسانند و رعایت آن را اجباری میکنند، و عدم رعایت را با محکوم کردن در سازمان ملل، شورای امنیت، تحریم، جنگ، ترور و ... تنبیه و مجازات میکنند؛ و البته پشت پردۀ وضع و تصویب قوانین و اِعمال آنها، همیشه "قدرتها" هستند، چه بر حق باشند و چه بر باطل؛ مانند نظام سلطۀ امروزی!
اما حقیقت قانون، مبتنی بر قدرت سلطان یا رأی اکثریت و ... نمیباشد، بلکه مبتنی بر "حق" است و این "حق" است که حقوق، چه باید کردها و چه نباید کردها را وضع و تبیین مینماید.
در جهانبینی توحیدی و اسلامی، "حق"، الله جلّ جلاله میباشد، و هر دعوتی به جز به سوی او، و هر قانونی که با قوانین او منافات و مغایرت و ضدیت داشته باشد، باطل است:
«ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ» (الحجّ، 62)
- اين بخاطر آن است كه خداوند حقّ است؛ و آنچه را غير از او مىخوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است!
* - از حق، به جز حق صادر نمیشود، لذا فرمود: «خلقت زمین و آسمان حق است - ارسال رسولان حق است - وحی و کتاب قرآن مجید حق است - معاد حق است و ...».
* - اوست که هر چیزی را با اندازههای لازمش خلق نموده است «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ - ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم» (القمر، 49).
پس، فقط اوست که برای هر چیزی نقش و جایگاهی در نظام هستی قرار داده است - حدّ و حدود و بالتبع حقوقش را خود وضع نموده و میداند - و اوست که میتواند حقوق را برای رعایت بشر تبیین و ابلاغ نماید - لذا پاسخگویی نسبت به رعایت و یا عدم رعایت به اوست - و اوست که نتایج و عواقب را به آدمی برمی گرداند.
مبادی و منابع حقوقی
کتاب قانون، فقط آن نیست که بر اساس فصلبندی و موضوعبندی متداول امروزی نوشته شده باشد، بلکه قانون، باید "مبنا و منبعِ" به حقی داشته باشد.
بدیهی است که امیال، هوسها و منافع ضاحبان زر و زور و تزویز، که آن را به صورت دیکتاتوری و امری اِعمال میکنند - یا در قالب رأی اکثریت (که خودشان اقلیت هستند) تحمیل میکنند - و یا با فریب اذهان عمومی القا میکنند، «مبنا و منبع» بر حقی برای وضع قوانین نمیباشد.
*- اما در اسلام عزیز، مبنای قانون [شریعت و فقه]، علم و حکمت الهی میباشد، حُکم باید حکیمانه باشد؛ و منبع آن نیز کلام الله و وحی میباشد و ابلاغ کنندۀ آن، فرستادۀ خدا، و تفسیر کننده و تعلیم دهندۀ آن نیز اهل عصمت علیهم السلام میباشند؛ لذا حقانیت هر قانونی در اسلام، با براهین عقلی، زیرساختهای فطری، همسویی و انطباق با نظام خلقت، علم و تجربه و ... قابل اثبات و تصدیق میباشد.
●- بنابراین، اگر در احکام (قانون، شریعت، فقه) ایجابی فرمود: «از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید - نماز را برپا دارید، زکات را پرداخت نمایید - صادق باشید - در نیکی تعاون داشته باشید - برای برقراری قسط و عدل قیام کنید - در جنگ چنین کنید، در صلح چنان نمایید و ... - و در احکام (قانون، شریعت، فقه) سلبی فرمود: کفر و شکر نورزید - ناشکر نباشید - دشمنان خدا را سرپرست و دوست خود نگیرید - در شرارت همکاری و تعاون نداشته باشید - با کسانی که دین شما را مسخره میکنند همنشین و همدم نشوید - دروغ و غیبت نگویید - به کسی ظلم نکنید - از زنا، قمار، شرابخواری و ... دوری کنید، همه میشود: «قانون - شرع - فقه».
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
در کلیپی فرافکنی شده، دکتر سروش مستدل و محکم مدعی شده که اولاً قرآن اصلاً کتاب قانون نیست، فقه نیز قانون نیست و ثانیاً قرآن همیشگی نیست؟!
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/Soroush/11981.html
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام سروش