س - کاردانی برق: چرا با آن که یک قرآن، یک پیامبر و ... داریم ولی شیعه چندین مرجع و چندین فتوا در مسائل مختلف دارد؟
ایکس - شبهه: هر چند پاسخ کمی مفصل است، اما به ویژه با توجه به گسترش شعاع پخش و القای این گونه شبهات و یا جلمه معروف «در کجای قرآن آمده است» که وهابیت آن را ترویج میکند، از تمامی کاربران گرامی که اهل تحقیق و پژوهش هستند تقاضا میشود، پاسخ مشروح ایفادی را تا به آخر و با تأمل مطالعه نمایند.
نظر به این که متأسفانه از یک سو اطلاعات اولیه لازم در میان اقشار مختلف و به ویژه جوانان تقلیل یافته و از سوی دیگر هجمه ضد تبلیغی گسترش یافته است و به ویژه جوانان بیشتر با اینترنت و هجمههای ضد تبلیغی مواجه میگردند، این شبهات که اغلب از «خلط مبحث» ایجاد میگردند نیز ذهن محقق و پژوهشگر را با چالش مواجه میکند.
الف - البته که در اسلام عزیز یک قرآن، یک پیامبر، یک کتاب و یک قبله داریم و همه به یک معاد معتقدیم، چرا که یک خدا داریم و همه معترفیم که «لا إله الاّ الله»؛ اما این اعتقادات همه «اصول دین» هستند و تنها هیچ مرجع، فقیه، عالم و مجتهدی در اصول دین حکم و فتوا نمیدهد، چه رسد به این که تفاوت و یا مغایرت داشته باشد، بلکه اساساً تقلید در اصول دین برای هیچ کس جایز نیست. اصول دین تحقیقی است و هر کس موظف است که با تعقل و تفکر خود [البته به تناسب ظرفیت خود] به این حقایق عالم هستی برسد تا بتواند ایمان بیاورد. پس یک خدا، یک دین، یک کتاب، یک پیامبر، یک قبله و یک معاد، همه مربوط به «اصول دین» است.
اما دینِ از طرف خدا، دین تحریف نشده و دین جامع، دینی است که از قوانین و احکام در خصوص تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعی نیز برخوردار باشد. این بخش از دین تحت عنوان «فروع دین» مطرح میگردد.
همانطور که اشاره نمودید قرآن کریم کتاب واحد دین اسلام است. اما تردیدی نیست که اگر قرار بود همه احکام و جزئیاتشان را بیان نماید، دست کم صد جلد کتاب میشد. پس بسیاری از احکام جزئی یا جزئیات احکام در آن بیان نشده است. بلکه در اصول کلّی خود فرموده است که این کتاب، نبی، رسول، معلم، مدرس، مفسر و الگوی زنده دارد که باید به او رجوع کنید. این کتاب فقط چند سطر، روی چند صفحه و بین دو جلد نیست، بلکه کلام الله و وحی است که به پیامبرش نازل شده است و نه به شما. این کتاب جامع از یک سو ظاهر و باطن دارد، محکم و متشابه دارد، اصل و فرع دارد ... و از سوی دیگر معادن وحی و مخازن علم «راسخون فی العلم» دارد که جهت آموزش و تَعَلّم باید به آنها رجوع کنید، هم چنان که هر علمی را باید از استاد و معلمش آموخت و کسی هم نمیتواند به صرف رجوع به کتابی، خودش عالم به علوم مندرج در آن شود و بدون تأسی به الگوی زندهی منطبق با کتاب، بدان عمل نماید. لذا در مورد کتاب واحدش و نحوه مراجعه صحیح و فایده بردن از آن فرمود:
«هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ» (آل عمران، 7)
ترجمه: اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تاويلپذيرند] اما كسانى كه در دلهایشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند با آن كه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود.
ب- از آنجایی که قرآن کتاب هدایت است و نه کتاب علوم تجربی، ریاضی یا توضیح المسائل، خداوند متعال در آن تنها به اصول و رئوسی تصریح نموده است که لازمه و موجب هدایت انسان است و اگر گاه به تشریح جزئیاتی پرداخته، بدان سبب است که همان جزء خودش از رئوسی است که باید از ناحیه خداوند متعال بیان گردد. به عنوان مثال در یک آیه هم به اصول اعتقادی متذکر شده و هم به اصول عبادی تصریح نموده و فرموده است که إلهی جز من وجود ندارد، لذا فقط مرا عبادت کنید (اعتقادی) و اقامه نماز کنید و فقط هم برای یاد من این عبادت را به جای آورید (عبادی):
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِی»
ترجمه: منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار.
اما اصلاً نفرموده است که چگونه اقامه نماز کنیم؟ در کجای قرآن کریم آمده است که نماز صبح دو رکعت و ظهر و عصر چهار رکعت است؟ یا در قیام باید حتماً سوره حمد قرائت شود و یا هر رکعتی یک رکوع و دو سجده دارد؟ در کلام وحی فرمود حج به جای آورید، شعایر صفا و مروه را معظم بدارید. اما نفرمود که هفت بار طواف یا سعی بین صفا و مروه کنید. فرمود: زنا نکنید، رفیق نگیرید، بلکه ازدواج کنید، اما نفرمود که خطبه نکاح شرعی «ایجاب زن و قبول مرد» چگونه است؟ معاملات ربوی را حرام و باطل اعلام نمود، اما جزئیاتش را بیان ننمود.
دقت شود همان گونه که اعتقادات اصول است و احکام فروع، در میان احکام نیز اصل نماز، حج، ازدواج، جهاد و ...، اصول است، اما چگونگی آن فروع. لذا در بیان اصول اعتقادی و عبادی، فراگیری چگونگی احکام را در ظاهر و باطن آیاتش به اطاعت از رسولش (ص) محول نمود که معلم، تهذیب کننده و الگوی برتر (اسوه حسنه) میباشد.
پس در مسائل مختلف فقهی (فردی و اجتماعی)، ما باید به پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) رجوع کنیم که علم جزئیات در اختیار آنهاست و تنها آنها هستند که میتوانند از اصول ، معیارها و کلیات قرآن کریم، جزئیات احکام و قوانین دین اسلام را برای ما تبیین کنند. لذا کتاب خدا برای ما کافیست. خودمان ظاهرش را میخوانیم و میفهمیم، سخن غیر معقول و باطلی است – و البته راجع به هر کتاب دیگری نیز همین طور است. لذا ضمن امر به فراگیری دین و احکامش از آنان، دستور داده شد که اگر اختلاف نظری در اصول یا فروع پیش آمد، به کتاب و رسول (ص) ارجاع داده شود. خواه اختلاف در تعریف و مصداق ولایت و «اولی الامر منکم» باشد و خواه در تبیین جزئیات احکام نماز، روزه، حج، ازدواج، معاملات و ... .
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ و َأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا»
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است.
و تصریح نمود که هر کس این ولایتپذیری و اطاعت را کنار بگذارد و گمان کند که کتاب خدا برای او کافیست، کافر شده است:
«قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» (آل عمران، 32)
ترجمه: بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد.
ج – ضرورت فقه، فقیه و رجوع به آنان:
پس رجوع به رسول الله(ص) جهت شناخت دین، احکام، جزئیات اجرایی و حل اختلافات و مناقشات ضرورتی اجتناب ناپذیرد است. و البته که چه در زمان ظهور و چه غیبت ائمه اطهار (ع)، دسترسی مستقیم به آنان برای همگان در تمامی بلاد وجود ندارد، لذا خودشان دستور رجوع به راویان حدیث و بیان کنندگان فقه آنان «فقیهان» دادهاند.
د – علت اختلاف فتوا در برخی از جزئیات احکام:
اما در اینجا باید به مسائل مهم دیگری اشاره شود: اولاً متأسفانه از زمان خلیفه اول که منع نقل و کتابت حدیث رواج پیدا کرد و شعار «حسبنا کتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست» به جای «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» شایع شد، بسیاری از احادیث پیامبر(ص) و بعد از آن ائمه معصومین(ع) از دسترس اذهان عمومی دور شد و به نسلهای دیگر منتقل نشد و طبعاً به دست ما نیز نرسید؛ لذا ما در برخی جزئیات احکام و مسائل، از بسیاری از احکام صریح پیامبر (ص) محروم شدیم که این نقیصه بعد از زمان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) تا حدّ بسیاری جبران گردید.
اما متأسفانه در این رجوع به معلمان قرآن و بیان کنندگان احکام، مسئلهی دیگری برای منابع فقهی به وجود آمد. از آنجایی که وجود با عظمت دین و ائمه معصومین(ع) در طول دوران اسلام برای قشرهای مختلف اجتماعات مسلمانان عظمت، درخشندگی و تأثیرگذاری داشت، لذا همانند دوران تمامی انبیاء گذشته کسانی به این جایگاه رشک و حسادت بردند و حکومتهای جبّار ضمن رویایی مستقیم و ترور، به جنگ نرم با آنان و معارفشان نیز دامن زدند تا دین تحریف و مضمحل شود. با سوء استفاده از دینداری و ولایتپذیری مردم، آخوندهای درباری ساختند تا خود را در جایگاه عالم و رهبر دینی جا زده و دست به تحریف احادیث و معارف و جعل از ناحیهی خود بزنند.
بنابر این ما در میان احادیث بیشمار رسیده از این دو امام و بقیه امامان بزرگوارمان، احادیث جعلی و یا ضعیف السند بسیاری نیز داریم. پس (مثل هر علم دیگری و از جمله حقوق) لازم است مجتهدین و علمایی وجود داشته باشند که با سالها تهذیب نفس و تحصیل در علوم دینی، فقه و اصول، علم رجال ... و بررسی روایان این منابع حدیثی و استخراج خصوصیات، عقاید و زندگی آنها بتوانند احادیث صحیح و قوی را از نا صحیح یا ضعیف جدا نموده و حکم اسلام را از منابع (قرآن، سنّت، عقل و اجماع) برای ما در آن موضوع استخراج و اعلام نمایند. لذا ضمن آن که رجوع به فقها اجتناب ناپذیر است، گاه اختلاف برداشتی در جزئیات نیز به وجود میآید.
موضوع مهم دوم، موضوع عصر غیبت و اماکن و کشورهای دور از دسترس ائمه معصومین (ع) در زمان حیاتشان است. هم برای زمان غیبت و هم در دوران حضور ائمه کشورها و سرزمینهایی بودند که از ائمه (ع) و دسترسی مستقیم مردم به آنها دور بودند و اگر کسی میخواست مثلاً حکم ازدواج و محرمیت خود را و یا حلال یا حرام بودن گوشت یک حیوان یا پرنده را بپرسد، باید ماهها سفر میکرد تا به ائمه (ع) رسیده و سوال خود را بپرسد. و طبعاً با گذر زمان و تغییر شرایط، گاه اصل موضوع برای او از بین میرفت و بیفایده میشد، چه رسد به سوالی که دیگر کاربردی در آن موقع نداشته است.
از این رو ائمه ما در آموزههای خود بیشتر از آن که تنها احکام جزئی موضوعات را بیان کنند، اصول کلی استخراج احکام را به دانش پژوهان آموزش تعلیم میدادند؛ یعنی به عنوان مثال در کنار این که مثلاً احکام نماز را جزء به جزء میفرمودند، معیارهای تشخیص ابطال نماز را نیز بیان میکردند تا آنهایی که میخواستند به شهر خود بروند و دیگر به امام دسترسی نداشتند، آن معیارها را یاد گرفته و دیگر در برخورد خود و مراجعین با هر موضوعی جزئی، نیاز رجوع مستقیم به امام نداشته باشند. و هم چنین در حوادث یا شرایط نادر و یا تغییر شکل جوامع، ارتباطات، تعاملات و احکام آنها در اعصار متفاوت، بلا تکلیف نمانند. بلکه فقها با فراگیری و تأسی به اصول استنباط و استخراج احکام، راه را برای آنان روشن کنند.
پس در ضرورت و نیاز به وجود فقیهانف چه در حضور ائمه (ع) و چه در غیاب آنها تردیدی باقی نمیماند و به همین علت ضمن بیان احکام، به تعلیم فقه و تربیت فقها میپرداختند. و بسیار طبیعی است که آنان در تشخیص جزئیات برخی از احکام، اندک اختلاف نظری با یک دیگر داشته باشند.
- تعداد بازدید : 1724
- 18 دی 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: حقوقی و احکام