ایکس – شبهه : پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: این سؤال را میتوان نسبت به هر واجب یا حرام دیگری مطرح کرد و گفت: «شاید کسی دوست نداشته باشد». پس، سؤال از حکمتها و آثار یک حکم الهی یک مقوله و «شاید کسی دوست نداشته باشد»، یک مقولهی دیگری است.
الف – خداوند متعال زمین و آسمان و آن چه در آنهاست و از جمله انسان را که دارای ابعاد گوناگون روحانی، مادی و معنوی میباشد آفرید. هنگامی که خلق کرده (و میکند)، از هیچ کس سؤال ننمود که آیا دوست داری تو را خلق کنم یا نه؟ اگر آری، دوست داری چگونه خلقت کنم و از چه ویژگیهایی برخوردار باشی؟ چرا اولاً خلق قبل از خلقت نبودند که از آنها سؤال شود و ثانیاً سؤال و مشورت برای دانستن است، و او در علم و حکمت کم ندارد تا با سؤال بر آن بیافزاید.
ب – از این رو از هیچ مخلوقی نیز در سیر کمالی خودش، نپرسید: دوست داری چگونه به کمال برسی؟ بلکه بر اساس همان قوانین خلقتش، عالم هستی را هدایت تکوینی نمود و بشر را به ایجاب عقل و اختیاری که موهبت نموده بود، هدایت تشریعی نیز نمود و بایدها و نبایدهای لازمهی رشدش را به او ابلاغ نمود.
پس اگر کسی بگوید: «چرا نماز، چرا صلهی ارحام، چرا ...؟ شاید من دوست نداشته باشم»، مثل این است که بپرسد: چرا کسب علم برای رشد لازم است، شاید من دوست نداشته باشم – یا چرا تغذیه سالم لازم است، شاید من دوست نداشته باشم، چرا عبادت و اطاعت لازم است، شاید من دوست نداشه باشم». خُب کسی که دوست نداشته باشد، ایمان نمیآورد، عمل نمیکند، رشد هم نمییابد و به عاقبتی گرفتار میگردد که آن را نیز دوست ندارد.
ج – البته احکام الهی، همه مبتنی بر علم و حکمت الهی میباشند و تمامی بایدها و نبایدها، در راستای رشد و کمال فردی و اجتماعی انسان میباشند. اگر فرمود: نماز اول وقت، صدقه و یا صلهی رحم، طول عمر و برکت و معنویت را افزایش میدهد، چنین است، هر چند ما نمیدانیم چگونه؟ چنان چه چگونگی تأثیر بسیاری از رفتارهای مادی و معنوی را بر جسم، روان و روح خود نمیدانیم. چرا که علم ما به تمامی حقایق عالم هستی احاطه نیافته است.
علم، پیشرفت میکند و از معلوماتی، به مجهولاتی میرسد و کشفیاتی را به ارمغان میآورد و ما خوشحال میشویم، اما همیشه ندانستهها بسیار بیشتر از دانستههای بشر است.
یک زمانی فرمودند: ابتدا و انتهای غذا، کمی نمک بخورید – یا شب سنگین نخورید – یا نه زیاد گوشت بخورید و نه کلاً خوردن آن را ترک کنید و مثلاً گیاهخوار شوید و ...، که روی جسم، روح و روان شما تأثیرات منفی دارد،؛ خُب کسی نمیدانست چرا؟ امروز به آثار کمی نمک، یُد، تأثیر شکم پر بر معده و نیز اعصاب و چگونگی خواب ... و بالتبع اعصاب، روان و اخلاقیات، تا حدودی پی بردهاند و ما میگوییم: لابد حکمت آن فرمایشات، اینها بوده است و حال آن که حکمتهای ناشناختهی بیشتری نیز وجود دارد.
حالا مسئله صله ارحام، که به حکم عقل و فطرت، دستوری زیبا، روحافزا، اخلاقی، پرورش دهنده فهم، شعور، عواطف و روابط فردی و اجتماعی میباشد و تأثیر آن در تعاون و اجرای قوانین و ... روشن میباشد نیز همینطور است. آیا زندگی اقوام گذشته از این حیث و آثارش، با زندگی اقوام امروزی که همه با همه قهر یا در قطع ارتباط هستند، هیچ تفاوتی ندارد؟
ب – اما در مسئله دوست داشتن یا دوست نداشتنِ احکام الهی، حکمت و امتحانِ بسیار حساس، مهم و ظریفی نیز نهفته است.
به قول آیت الله حائری شیرازی: «گاه انسان عبادت یا عمل خوبی انجام میدهد که در راستای عزّت و خوشآمدنهای خودش است و گاه بر عکس»، مثلاً در نماز جماعت شرکت میکند، یا شبانه قیام به نافله میکند، یا به دیگران کمک میکند و یا در راه کسب علم و دانش تلاش می نماید ... و بدین سبب هم خود را راضی مینماید و هم نزد دیگران محبوب و معزّز میگردد.
اما، گاه به انسان فرمانی میرسد که با عزّت شخصی او (آن چه گمان دارد موجب عزیز شدنش میگردد) و یا تمایلاتش سازگار نمیباشد، اگر آن را نیز اطاعت کرد، معلوم میشود که «عبد» است، اما اگر هر چه را خوشش آمد انجام داد و نسبت به هر چه خوشش نمیآمد معترض یا خدایی ناکرده رویگردان بود، معلوم میشود که در بخش نخست نیز خودش را عبادت میکرده و نه خداوند متعال را.
ابلیس لعین، از عُبّاد بود، چند هزار سال نماز داشت، آن قدر عبادت کرد که ملکوتش عوج گرفت و به جمع ملایک پیوست، اما هر چه بیشتر عبادت میکرد، به عزّت خودش نزد دیگران افزوده میشد، ولی یک بار به او گفتند: «به آدم سجده کن»، این یکی را مغایر با آن عزّت و نفس خود دید و سرپیچی کرد. هر چند اگر سرپیچی نمیکرد، هم نزد خدا و هم نزد ملائک و ...، عزیزتر میشد، اما بالاخره این حکم با عزّتش مخالف بود و گفت: من این یکی را دوست ندارم و انجام نمیدهم و از بارگاه رحمت الهی هبوط کرد.
پس، هر موقع دیدیم حکمی از احکام الهی وجود دارد و ما را نیز شامل میشود، اما ما از آن خوشمان نمیآید، باید اولاً در رشد ایمانی خود تجدید نظر کنیم و ثانیاً نسبت به رعایت آن حکم جدیت و اهتمام بیشتری بورزیم. چرا که رشد اینجاست.
اگر پدر و مادر بنده در حد اعلای نیکی بودند و اسلام فرمود به آنها احترام بگذار و محبت کن و من نیز این کار را کردم، اطاعت است، اما در راستای عزت و تمایلات خودم است، اما اگر کاری کردند که خوشم نیامد و یا اصلاً ناراحت شدم، ولی بروز ندادم و گفتم: خدایم فرموده حتی یک اُف (مثل اَه) نگویم، این هنر بندگی است.
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام