امام خمینی:
بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی «تفکّر» است. و بعضی از علمای اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قرار دادهاند[1]، و آن نیز در مقام خود صحیح است.
و تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری- و لو کم هم باشد- فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه، که هر یک دارای منافعی است که عقل هر کس را حیران میکند، به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این همه انبیا فرستاده، و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده، آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگری در کار است؟ آیا انبیای کرام و اولیای معظم و حکمای بزرگ و علمای هر ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع میکردند و آنها را از شهوات حیوانی و از این دنیای فانی پرهیز میدادند با آنها دشمنی داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچارههای فرو رفته در شهوات را مثل ما نمیدانستند؟!
اگر انسان عاقل لحظهای فکر کند، میفهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است، و منظور از این خلقت، عالم بالا و بزرگتری است؛ و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. و انسان عاقل باید در فکر خودش باشد، و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند: «ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوات عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد، خوب است قدری به حال خود رحم کنی، از مالک الملوک حیا کنی، و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی، که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است، و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه فانی، که آن هم به دست نمیآید حتی با زحمتهای طاقت فرسا؛ قدری فکر کن در حال اهل دنیا از سابقین تا این زمان که میبینی. ملاحظه کن زحمتهای آنها و رنجهای آنها در مقابل راحتی آنها چقدر زیادتر و بالاتر است، در صورتی که برای هر کس هم راحتی و خوشی پیدا نمیشود».
آن انسانی که در صورت انسان و از جنود شیطان است و از طرف او مبعوث است و تو را دعوت به شهوات میکند و میگوید: «زندگانی مادی را باید تأمین کرد»، قدری در حال خود او تأمل کن، و قدری او را استنطاق کن، ببین آیا خودش از وضعیت راضی است؟ یا آنکه خودش مبتلا است میخواهد بیچاره دیگری را هم مبتلا کند؟
و در هر حال از خدای خود با عجز و زاری، تمنا کن که تو را آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود ما بین تو و او. و امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس امّاره است، راه دیگری برای تو بنمایاند و موفق شود به منزل دیگر از مجاهده.
فصل در عزم است:
منزل دیگر که بعد از تفکر از برای انسان مجاهد پیش میآید، منزل «عزم» است. (و این غیر از «اراده» است که شیخ الرئیس [ابوعلی سینا] در اشارات آن را اوّل درجات عارفین دانسته.
بعضی از مشایخ ما، أطال الله عمره، میفرمودند که «عزم»، جوهرهی انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است.
و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از بنا گذاری و تصمیم بر ترک معاصی، و فعل (انجام) واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات، و بالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص، انسان است. و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و ظاهرش ظاهر رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، باشد، و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک (ترکها). و این امری است بس ممکن، زیرا که ظاهر را مثل آن سَرور کردن امری است مقدور هر یک از بندگان خدا.
مقدم بودن ظاهر:
و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت. و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود، و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود. و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود. و از این جهت دعوی بعضی باطل است که «به ترک ظاهر. علم باطن پیدا شود»؛ یا پس از پیدایش آن به آداب ظاهره احتیاج نباشد. و این از جهل گوینده است به مقامات عبادت و مدارج انسانیت. و شاید موفق شدم به بیان بعضی از آن در این ورقهها، إن شاء الله تعالی.
پاورقی:
1- منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری، ص 13
منبع:
شرح چهل حدیث، ص 6 تا 8
کلمات کلیدی:
رهبری