بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدُ للهِ الذی جَعَلنَا مِنَ المُتَمَسِّکِینَ بِوِلایَتِ اَمیرِالمُؤمِنین عَلیِ بنِ ابیطالب علیه السلام»
سالروز میلاد مسعود امام هادی علیه السلام و هم چنین عید سعید غدیر خم را به جهان اسلام، به ویژه متمسکین به ولایت امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب و ائمه اطهار علیهم الصلوة و السلام و شما گرامیان تبریک و تهنیت عرض مینمایم.
چنان چه همگان مستحضرند، غدیر خم و خطبه حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، واقعهای است که منابع موثق و معتبر شیعه و سنی آن را به تواتر نقل کردهاند و البته حکم عقل نیز همین است که حضرتش تکلیف مردم را برای پس از خود روشن نموده باشند. چنان چه انبیای قبل از ایشان تکلیف مردم بعد از حیات خود را با معرفی جانشینان و نیز نبی بعدی معرفی نمودند. پیامبراکرم (ص) نیز چنین نمودند. و البته دو ویژگی نبوت ایشان که عبارتند از: جهانی بودن و خاتمیت، عقلاً ضرورت را مضاعف مینماید.
اما در میان تمامی فرازها و معارف خطبه ایشان در محل غدیر خم، اشتهار فراز «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ«، که به دلیل جامعیت معنای «ولایت» و نیز اهمیت موضوع، بیشتر بازگویی و فرافکنی شده است، سبب گردیده تا گروه کثیری از شیعیان و غالب اهل سنّت گمان کنند که در این خطبه فقط همین فراز در اشاره به شأن و جایگاه امیرالمؤمنین (ع) وجود دارد و همین گمان نیز سبب گردیده تا برخی سعی کنند با تشکیک در معنا و مفهوم واژهی «ولایت» و ترجمه آن به دوستی و ...، مدعی شوند که معنای ولایت دوستی است و ربطی به خلافت ندارد. (1)
هر چند که واژهی «ولایت» جامعیت دارد و مفاهیم یا شئون دیگری چون امامت و خلافت را نیز شامل میگردد، اما خطبهی غدیر خم منحصر به همین یک فراز نمیباشد و حضرت رسول اکرم (ص) در این خطبه به تمامی شئونی که لازمه و شاخصهی رهبری و هدایت فردی و اجتماعی و زعامت سیاسی است، تصریح نمودهاند.
نزدیکتر بودن از خود به خود:
برخی اصل معنای «ولایت» را نزدیکی دو چیز یا دو کس نسبت به هم، به گونهای که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد معنا کردهاند (مفردات). البته این معنا نیز درست است. اما چه کسی از خود انسان به خودش نزدیکتر است؟ ظاهراً هیچ کس. ولی میبینیم که خداوند متعال ولایت انسان را به خودش وا ننهاد و فرمود من خودم از رگ گردنت به تو نزدیکترم و رسولم از شما به خودتان نزدیکتر است. پس، «إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ»، یعنی به درستی که ولیّ شما، الله و رسولش است و نه کس دیگری.
پیامبراکرم (ص) به همین اصل اساسی نظام خلقت متذکر شده و از مردم سؤال مینمایند: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ - این مردم، چه کسی از شما به خودتان نزدیکتر است؟» قالوا: الله و رَسُولُهُ» همه گفتند الله و رسولش. سپس فرمود: «اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ» - آگاه باشید هر کسی که من مولای او (صاحب ولایت او) هستم، علی مولایش است.
برادری و وصی بودن:
هدایت و رهبری فردی و اجتماعی و زعامت حَقّهی سیاسی، مستلزم دوستی و رفاقتی بیش از دوستی معمولی بین رهبر و امت میباشد. مستلزم نزدیکی، قرابت و محبتی در حد برادری. لذا فرمود: او برادر من است. منتهی چون باید چگونگی این برادری نیز مشخص میشد که صرفاً محدود به برادری از نوع نَسَبی و رایج بین دیگران نیست، اضافه نمود که مانند «برادری هارون برای موسی»، یعنی برادری که کمک و جانشین نیز هست.
وصی، نیز یعنی کسی که به عنوان مأمور و مسئول از جانب صاحب کار یا مال برای اداره ماترک و تحقق سفارشات وصیت کننده در غیابش، منتخب میگردد. لذا فرمود: او هم برادر من است و هم وصی من و هم نگهبان دانش من (علم نبوت). «هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی».
خلافت:
برخی مدعی شدند که منظور پیامبراکرم (ص) از واژه ولایت در این خطبه، جانشینی سیاسی و حکومتی نبوده است، وگرنه از واژهی «خلافت» استفاده مینمودند! هر چند که «خلافت» زیر مجموعه و از مصادیق تحقق ولایت تامّه است، اما آن حضرت با تأکید و تصریح بر واژه «خلافت» و اختصاص خلافت پس از خود به امیرالمؤمنین (ع)، راه را بر این تشکیک نیز بستند. و البته بر شاخصههای اصلی حکومت و خلافت حقه که عبارتند از: دعوت به سوی خدا [و نه خود، حزب خود، منافع خود و ...] – بر اساس کتاب خدا [نه قوانین من درآوری و اِعمال آن با استبداد یا به بهانه رأی اکثریت] – هدف گرفتن رضایت الهی و عمل به آن چه موجب خشنودی اوست [نه خوشنودی طاغوتها و مترفین و هواداران] – دشمن شناسی و مبارزه با دشمنان – و کارزار با ناکثین، مارقین و قاسطین.
«مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِمایَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ الْإمامُ الْهادی مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: (مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی).»
هان مردمان! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»
امامت:
امامت نیز واژهی عام و به معنای رهبری یک امت است. لذا اختصاصی به اسلام یا تشیع ندارد. هر شخصی که رهبری امتی را به سوی هدفی معلوم بر عهده بگیرد، امام آن امّت است و هر امتی که برای رسیدن به هدف یا اهدافی واحد، رهبری کسی را قبول کنند، او را به امامت خود برگزیدهاند. لذا در قرآن کریم هم به امامان حق اشاره شده و هم به امامان باطل. ولی در هر حال گریزی از امامت نیست و هر شخص یا امتی امامی دارد و در آخرت نیز خداوند متعال هر انسانی را با امامش میخواند و با او مشحور مینماید. «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ - ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مىخوانيم – الإسراء، 71» و حضرت در خطبه خود به این آیه نیز استناد مینمایند.
اما امام حق باید ویژگیهایی داشته باشد که در رأس آنها ایمان به خداست، در حدی که بتواند بر سایر مؤمنین نیز امیر باشد و این امیری نیز فقط باید از جانب حق تعالی برگزیده و منسوب گردد. کسی به خاطر رأی دیگران به ایمان و امیری بر مؤمنین دست نمییابد و این امام است که باید خلافت را نیز بر عهده گیرد. چگونه میتوان بدون خلافت، یک امت را به صورت کامل هدایت نمود؟. حضرت در یک جمله کوتاه، تمامی این معانی را متذکر گردیده و فرمود: «إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ الْإمامُ الْهادی مِنَ الله« - یعنی: همانا اوست جانشین رسول الله (در همه امور و از جمله خلافت سیاسی) و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا.
امیرالمؤمنین:
تمامی انحرافات جامعه اسلامی از آن جا آغاز شد که از یک سو خود را مؤمن خواندند و از سوی دیگر به خلافت و امامت ظالمین، مستکبرین و مترفین تن دادند و برای این که این تضاد را در وجدان خود توجیه کنند، ظالم را «امیرالمؤمنین» خواندند! و بدیهی است که وقتی ظالم و غاصب را امیرالمؤمنین میخوانند، باید جبهه مقابل او را غیر مؤمن بخوانند. لذا مترادف آن که به معاویه و یزید و امثالهم (لعنت علیهم اجمعین) امیرالمؤمنین لقب دادند، علی (ع) را مدعی، امام حسن را ذلیل کننده مؤمنین و امام حسین (ع) را خروج یافته از زمرهی موحدین و مسلمین خواندند (العیاذ بالله).
از این رو حضرت رسول اکرم (ص) که به تمامی کمینهای شیطان و انحرافات پس از خود در جامعه مسلمین علم داشتند، نه تنها در خطبه غدیر خم، مکرر بر امیرالمؤمنینی حضرت علی (ع) تصریح و تأکید نمودند، بلکه حتی این لقب را برای غیر ایشان جایز و حلال ندانستند. «أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلا إِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخی هذا، أَلا لا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لاَِحَدٍ غَیْرِهِ» - هشدار که من آن چه بر عهدهام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان بری کسی جز او روا نباشد.
و البته اگر بخواهیم به سایر شئون اشاره کنیم، باید تمامی خطبه غدیر را نوشته و به حد وسع و فهم خود تشریح نماییم که از حوصله این مختصر خارج است.
حضرت در این خطبه نه تنها به واژگان و مفاهیم ژرفی چون «اخوت، وصایت، ولایت، امامت، خلافت، امارت بر مؤمنین» تصریح نمودند، بلکه به مراتب و شئون دیگری چون «تفسیر کتاب الله، صراط مستقیم، سوره حمد، نقل اکبر و ثقل اصغر، افضلیت بر تمامی انسانها، مصداق معروف در امر به معروف و نهی از منکر، اکمال و اتمام دین و معرفی ولایت و امامت حضرت به عنوان روح و هدف این دو اصل مهم و ...، نیز اشاره کردند و این بیعت را برای امام حسن و امام حسین (ع) نیز اخذ نمودند و تکلیف مردم تا پایان جهان را با روشن کردن خط امامت و نیز ختم آن به حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف روشن نمودند.
این است صراط مستقیم.
«مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ الله الْمُسْتَقیمُ الَّذی أَمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدی. ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ (الْهُدی)، یَهْدونَ إِلَی الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلونَ. ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعالَمینَ...» إِلی آخِرِها ... وَقالَ: فِی نَزَلَتْ وَفیهِمْ (وَالله) نَزَلَتْ، وَلَهُمْ عَمَّتْ وَإِیَّاهُمْ خَصَّتْ، أُولئکَ أَوْلِیاءُالله الَّذینَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنونَ، أَلا إِنَّ حِزْبَ الله هُمُ الْغالِبُونَ.»
هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند.
سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم» - تا آخر سوره. و فرمود:
هان! به خدا سوگند این سوره دربارهی من نازل شده و شامل امامان می باشد و به آنان اختصاص دارد. آنان اولیی خدایند که ترس و اندوهی برایشان نیست، آگاه باشید: البته حزب خدا چیره و غالب خواهد بود. هشدار که: ستیزندگان با امامان، گمراه و همکاران شیاطیناند. برای گمراهی مردمان، سخنان بیهوده و پوچ را به یکدیگر میرسانند. بدانید که خداوند از دوستان امامان در کتاب خود چنین یاد کرده: «[ای پیامبر ما! آیا] نمییابی ایمانیان به خدا و روز بازپسین، که ستیزه گران خدا و رسول را دوست ندارند، گرچه آنان پدران، برادران و خویشانشان باشند. آنان [که چنیناند] خداوند ایمان را در دلهایشان نبشته است.» - تا آخر آیه.
ای مسلمانان، ای شیعیان، ای اهل تسنن، بیایید لبیک گویان دوباره بیعت کنیم:
حضرت رسول اکرم (ص) این خطبه روشنگر و راهگشا را با جملات ذیل و دعوت به سبقت در بیعت به پایان رساندند:
مَعاشِرَالنَّاسِ، السّابِقُونَ إِلی مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ أُولئکَ هُمُ الْفائزُونَ فی جَنّاتِ النَّعیمِ.
مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا ما یَرْضَی الله بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یَضُرَّالله شَیْئاً.
اللهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ (بِما أَدَّیْتُ وَأَمَرْتُ) وَاغْضِبْ عَلَی (الْجاحِدینَ) الْکافِرینَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.
هان ای مردم! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین، رستگارانند و در بهشتهای پربهره خواهند بود.
هان ای مردم! آن چه خدا را خشنود کند بگویید. پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید.
پروردگارا، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز. و بر منکران کافر خشم گیر! و الحمدللّه ربّ العالمین.
پس بیایید همه باهم در لبیک دعوت ایشان بر دیگران سبقت بگیریم و با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و ائمه اطهار علیهم السلام، آن گونه که حضرتش فرمود، با زبان، قلب و فهم، بیعتی ناگسستنی تا قیامت نماییم:
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ.
هان ای مردم! شما بیش از آنید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیّه من از نسل اوست.
فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ:
«إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فی أَمْرِ إِمامِنا عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبایِعُکَ عَلی ذالِکَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیْدینا. علی ذالِکَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَموتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَیِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ.
پس همگان بگویید:
«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم.
و شکر و حمد خدا را برای نعمت توفیق به این بیعت به جای آرویم:
«الحمدُ للهِ الذی جَعَلنَا مِنَ المُتَمَسِّکِینَ بِوِلایَتِ اَمیرِالمُؤمِنین عَلیِ بنِ ابیطالب علیه السلام»
مرتبط:
*- در محضر استاد (حضرت رسول اعظم ص) - خطبه غدیر خم
- تعداد بازدید : 2711
- 10 آبان 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت