4 آذر 1383
فقه اکبر، توحيد و معارف است؛ چيزهايي است که با غور در مسائل عقلي بايد آنها را به دست آورد و فهميد و با تهذيب نفس آنها را صيقل داد. ميخواستند دين را فرابگيرند و آن را به مخاطبان خودشان تعليم بدهند. تعليم دين هم ابعادي دارد؛ يکي از ابعاد، رشد دادن فکر و عقل مردم است - که «و يثيروا لهم دفائن العقول» - يکي ديگر از آن ابعاد، رفع شبهات است. شبهات هميشه بوده، اما نوع شبهات متفاوت بوده است. در دورههاي مختلف، علماي بزرگ ما را ملاحظه کنيد؛ يکي از مسؤوليتهاي خودشان را اين ميدانستند که با شبهات مقابله کنند. مقابله هم يا به نحو پيشگيري است يا به نحو درمان. پيشگيري، بهتر از درمان است. اينکه کلام را تعليم ميدادند، فلسفه را تعليم ميدادند و شخصيتي مثل علامهي حلي - که فقيه عاليقدري است - هم در کلام کتاب دارد، هم در فلسفه کتاب دارد، بهخاطر اين بود که با باور کردن عقليت مخاطبانِ خودشان بتوانند از ورود يا جايگير شدن شبه ها در ذهن پيشگيري کنند. مخاطب آنها - چه انسان معمولي يا طالب علم، يا شخص فرزانه و تحصيلکرده - در مقابل شبه يي که به ذهن او ميرسيد يا ديگري به ذهن او وارد ميکرد، درنميماند. کار ديگر هم اين بود که شبهه را درمان کنند؛ اگر شبه يي پيش ميآمد، مجالس کلامي و بحث و پاسخ به سؤالات تشکيل دهند و کتاب بنويسند تا شبه ها را برطرف کنند. براي اين کار، فقه و فلسفه و کلام و تفسير و علوم مقدماتي ميخواندند؛ از تاريخ مطلع ميشدند و بسياري از علوم عصر خود را فرا ميگرفتند تا بتوانند دين را تبليغ کنند؛ «لقد منّ الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم اياته و يزکيهم و يعلّمهم الکتاب والحکمة». يکي هم تزکيه است. تعليم با تزکيه متفاوت است. اگرچه تعليم چنانچه به شيوهي صحيح و با متد درست انجام بگيرد، تزکيه را هم در خود دارد؛ اما تزکيه جريان مستقلي است.
شما امروز با اين چالش مواجهايد و مسألهي شما مهمتر و دشوارتر است از مسألهي علامهي حلي يا مسألهي علامهي مجلسي يا مسائل علماي بزرگي که در طول تاريخ بودهاند؛ با آنها قابل مقايسه نيست. امروز نشر افکار باطل نه فقط به وسيلهي ابزارهاي ارتباط جمعي فراوان - مثل راديو، تلويزيون، اينترنت و انواع و اقسام روشهاي الکترونيکي - انجام ميگيرد، بلکه از شيوههاي هنري هم استفاده ميشود. امروز در دنيا پول خرج ميکنند و فيلمهاي گرانقيمت ميسازند، براي اينکه غيرمستقيم فکري را وارد ذهنها کنند يا فکري را از ذهنها بيرون بياورند. يکي از مهمترين نقاط آماج اين کارها، افکار ديني و به خصوص افکار اسلامي است. البته بعد از برپا شدن جمهوري اسلامي، بخصوص افکار شيعه هم آماج همين چيزها قرار گرفته است. شما شايد شنيده باشيد که در سرزمين فلسطين به وسيلهي صهيونيستها يا در امريکا کنفرانسهاي شيعهشناسي تشکيل ميشود و کساني روي آراء و لايههاي فکري و شکل اجتماعي شيعيان تحقيق ميکنند؛ اين براي اين است که بتوانند با شيعه مبارزه کنند. بايد شيعه را بشناسند تا بتوانند با او مبارزه کنند.
شبهات زياد است. شما اگر در ميان جوانان برويد، ميبينيد جوان خوبِ ما هم گاهي در ذهنش شبهه شبهه وجود دارد. ايرادي هم ندارد شبهه به ذهن همه ميآيد؛ نبايد به جوان ايراد گرفت که تو چرا شبهه داري. وقتي ذهن فعال و کارگر شد شبهه به ذهن ميآيد. بر عهدهي ما طلبههاست که اين شبه ها را با پيشگيري يا با درمان برطرف کنيم. چالش عمدهي امروز شما اين است؛ چهکار ميخواهيد بکنيد؟ خطاب من، هم به بزرگان حوزههاست، هم به طلاب و فضلاي جوان حوزهها: چه کار ميخواهيد بکنيد؟ درس را بايد خواند. يقيناً مطوّل و شرح لمعه و رسائل و مکاسب و کفايه و درسهاي خارجِ معمول سنتي ما لازم است. من قبلاً گفتم بيمايه فطير است. علوم عقلي کلام و فلسفه حتماً لازم است؛ اما آيا اينها کافي هم هست؟ من به شما عرض ميکنم: نه، کافي نيست. ما در برنامههاي کاري خود بايد جريان خلّاق فکرييي را که در حوزههاي ما بحمدالله از دورهي قبل از ما شروع شده و تا حدودي اتساع هم پيدا کرده است، وسعت و عمق بيشتري بدهيم. کسي مثل مرحوم علامهي طباطبايي (رضواناللهتعاليعليه) در حوزهي علميهي قم پيدا شد؛ ايشان، هم فقيه بود و هم اصولي؛ هم ميتوانست درس خارج فقهِ مفصلي بدهد؛ هم ميتوانست درس خارجِ اصول مفصلي ترتيب دهد و فضلا را جمع کند؛ اما او به کاري پرداخت که آن روز آن را لازم ميدانست. بعد هم حوادث و وقايع شهادت داد بر اينکه اينها لازم است. او گفت من ميبينم که دارند تفکرات و فلسفهي کاذب مارکسيستي را در ذهنها جا ميدهند؛ نميشود با توضيحالمسائل اينها را پاسخ دهيم؛ توضيحالمسائل جاي خودش را دارد؛ جواب اين شبهه را با چيز ديگري بايد داد.
کلمات کلیدی:
رهبری