ایکس – شبهه/ پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: به ایشان بفرمایید:
الف - اروپا از اول هم دین نداشت. صرف این که نام کلیسا و حکومت کلیسا در دورهای بر آنان سلطه داشت و این جریان مخالف گسترش علم بود، دلیل نمیشود که قبول کنیم اروپا دین داشت و مثلاً در رنسانس دین را کنار گذاشت و به علم روی آورد.
به زور میخواهند به ما القا کنند که اولاً اروپاییها دیندار بودند – ثانیاً دین یعنی کلیسا و کلیسا یعنی دین – ثالثاً دین و کلیسا با علم مخالف بودند – رابعاً اسلام و مسیحیت هر دو دین هستند، پس هر چه مسیحیت کلیسا بود، اسلام نیز همان است! در حالی که خلاف آن را دیده و میبینند.
از تاریخ میپرسیم که اولاً از دین مسیحیت چه باقی مانده بود که غربیها مبتنی بر آن دیندار شده باشند؟ ثانیاً اروپاییها و کلاً غربیها، کِی دیندار بودهاند – از اول نام «غرب وحشی» را بر خود گذاشتند و هنوز هم همینطور هستند، منتهی وحشیهای تربیت شده و مسلح به ثروت و سلاح؟ و ثالثاً این همه دزدی، قتل، غارت، تجاوز و ...، طی قرنهای اخیر که از ناحیه اروپاییها صورت میگرفت و اکنون که به اصطلاح دین را کنار گذاشتهاند، این خوی وحشیگری آنها تشدید شده است، طبق کدام دینی بوده و میباشد؟
ب – اروپاییها در دین پیشرفتی نداشتند، چرا که اساساً دینی برای آنها باقی نمانده بود. بلکه کاملاً دو تشکیلات سیاسی «کلیسا و کنیسه» بودند و هنوز هم همان هستند. منتهی با این تفاوت که تشکیلات یهودیها در پوشش «صهیونیسم» بر تشکیلات کلیسا با پوشش «مسیحیت»، غلیه یافته است و این غلبه از دوران حضرت مسیح علیهالسلام و پس از اقدام برای قتل ایشان مشهود بود و هر روز گسترش یافت.
کجای مسیحیتِ واتیکان – مسیحیت فراماسون – مسیحیت کلیسا و نیز یهودیت صهیونیسم که دین است و اگر باشد نیز چه ربطی به اسلام و قرآن و آموزههای اسلامی دارند؟ اصلاً قابل قیاس نمیباشند.
اروپاییها در دین پیشرفتی نداشتند، چرا که اصلاً به دین توجهی نداشتند، در تکنولوژی پیشرفت داشتند، چرا که به آن توجه داشتند. مسلمانان عقب افتادند، چرا که به هیچ کدام توجهی نداشتند.
ج – به ایشان بفرمایید: دینداری خوب است و نه آن که شعار دین داده شود و کلاً بیدینی بر فرهنگ آحاد مردم یک جامعه حاکم شده باشد. نماز بخوانند و در جهل مرکب باقی بمانند – شیطانشان فقط یک سنگ دو سه متری دستساز باشد و سالی یک بار عدهای بروند به آن سنگاندازی کنند، اما خود را بنده شیاطین و خوار و ذلیل بیدینان کنند و یا هر کاری بکنند و هفتهای یک بار به کلیسا بروند و سرود کُری به همراه پیانو گوش کنند و یا چون یهودیان صهیونیست، دنیا را به خاک و خون بکشند و کنار دیوار ندبه بیت المقدس، مکرر خم و راست شوند.
این همان است که امام حسین علیهالسلام فرمودند: «دین لق لقه زبان مردم شده است». پس، اگر کسی مسلمان دینداری باشد، نه تنها منافاتی بین کسب علوم دنیوی و دینداری او وجود ندارد، بلکه در سرتاسر قرآن کریم میخواند که امر به کسب علم، مطالعه عالم هستی و رشد علمی شده است.
د – کدام کشور اسلامی؟! عربستان سعودی نوکر امریکا و ذلیل صهیونیسم؟ کشورهای عربی با حکام دستنشانده؟ صدام حسین مسلمان بود یا قذافی، یا ملک فهد و ملک عبدالله سعودی و یا ملک حسین و ملک عبدالله اردنی، یا حسن مراکشی، یا دولتهای حاکم بر افغانستان و پاکستان، یا ترکیه لاییک و یا رضاخان و محمدرضا پهلوی؟!
اتفاقاً باید اذعان نمود که هر چه عقبافتادگی در این کشورها به وجود آمده، به خاطر بیدینی و نوکری اجانب توسط حکام و جهالت و تنبلی و غربزدگی مردم بوده است و نه به خاطر دینداری.
و - اکنون سی و چهار است که در این کشور انقلابی به نام انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده است و نظامی به نام «نظام جمهوری اسلامی ایران» به استقرار و ثبات دست یافته است. هنوز نه کل حکومت کاملاً اسلامی شده و نه مردم کاملاً مؤمن و مسلمان بوده و به معارف اسلامی آشنایی پیدا کرده و رعایت میکنند، اما همین نیم نگاه و توجه کوتاه به دین و دینداری، پس از بیش از یک قرن نخوت و ذلت، سبب این همه رشد علمی در این کشور شده است. اما میبینیم که با ما چه میکنند؟
بدیهی است کسی که به دنبال کسب علم نرود، در جهت رشد مادی و معنوی هیچ تلاشی نکند، از آموزههای دینی هیچ نداند، به هیچ یک از احکام دینی عمل ننماید، ولایت و سلطهی شیاطین را برخود بپذیرد، به لقمهای که جلوی او پرت میکنند قناعت کند و راضی باشد، غرب زده و شرق زده باشد، به لگد مال شدن عزت و چپاول ثروتش غیرت نشان ندهد و ...، نه مسلمان است، نه مسیحی و نه یهودی.
کلمات کلیدی:
گوناگون