ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: خداوند علیم و حکیم، انسان را خلق کرد و سپس تناسبها را در او قرار داد؛ و سپس برایش اندازهها را وضع و معین کرد؛ و سپس بر اساس آنها، هدایت نمود:
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» (الأعلی، 1 تا 3).
ترجمه: نام پروردگار برتر و والاتر خود را تنزيه كن * همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد * و آن كس كه (هر آفريدهاى را از حيث كمّ و كيف وجودى) اندازهاى قرار داد پس (او را به سوى كمالش) هدايت نمود.
الف – پس خداوند متعال برای هر شناختی، هر کاری و رفع هر نیازی (سوق به سوی رشد و کمال که به آن هدایت گفته میشود)، ابزار و امکانات لازم را در وجود انسان قرار داده است.
عقل را برای شناخت قرار داد – علم را نور عقل قرار داد – قلب را برای فهم و گرایش قرار داد – اعضا و جوارح را ابزار برای انجام امور قرار داد و ... .
ب – پس اگر یک چشم، یک گوش، یک دست و یک پا کفایت میکرد، از هر کدام دو عضو نمیداد و اگر از هر کدام از این دو عضو کافی نبود، سه، چهار یا بیشتر قرار میداد، چنان چه برای هر یک از دستها و پاها، پنج انگشت قرار داد.
ج – پس اگر عقل به تنهایی کافی بود، قلب نمیداد - اگر عقل و قلب کافی بود، حس نمیداد – و اگر عقل و قلب و حس کافی بود، دیگر وحی نمیفرستاد.
پس هر کدام جایگاه، کاربرد و آثار و تبعات خود را دارند. همانگونه که کافی دیدن معده غلط است و انسان را از مغز بینیاز نمیکند؛ کافی دیدن "عقل" نیز غلط است و انسان را از "وحی" بینیاز نمینماید.
د – کسی که "عقل" خویش را به کار نمیاندازد، بقیناً از "وحی" نیز چیزی نمیفهمد و کسی که "وحی" را کنار میگذارد، عقل خود را گودال نفس قبر مینماید.
ﻫ – انسان درون دارد، برون نیز دارد – حیات و رشد درونی دارد، حیات و رشد بیرونی و اجتماعی هم دارد و هیچ کدام به تنهایی برای هدایت او کافی نمیباشد.
از این رو خداوند متعال به او نبی درونی [عقل] داده است، نبی بیرونی [انبیا و رسل] هم داده است – وحی دورنی به قلب [الهام] داده است و وحی بیرونی [کتاب] هم داده است و این چنین راه رشد و هدایت را هموار نموده است.
هر کس دعوت نبی درونی (عقل) را تصدیق کرد و پذیرفت، دعوت نبی بیرونی (پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله) را نیز تصدیق میکند و میپذیرد – هر کس عقلانیت را تعطیل کرد، نبوت را هم برای خودش تعطیل میکند – هر کس به قلب و فطرتش توجه داشت، الهامات درونی و فطری و وجدانی را قبول کرد، وحی و کتاب را نیز قبول میکند و هر کس این را تخطئه کرد، آن را نیز تخطئه میکند.
و – از یک سو فرمود زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، رام (مسخر) شما شده است تا با «نشانه شناسی»، شناخت عقلی پیدا کنید، چون کار عقل همین است، تفکر و استنتاج (نتیجهگیری) است:
«وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالْنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالْنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (النّحل، 12)
ترجمه: و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام نمود و همه ستارگان در برابر اراده حتمى او رام است. البته در اين (تسخير عظيم) نشانههايى است براى گروهى كه خرد را به كار مىبرند.
*- از سوی دیگر فرمود: همه حقایق در فطرت شما نهادینه شده است، پس دین همان دین فطری است:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
ترجمه: پس روى خود به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا است فطرتى كه خدا بشر را بر آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگونگى نيست، اين است دين مستقيم ولى بيشتر مردم نمىدانند.
*- از سوی دیگر فرمود که بدی و خوبی را به هر کس الهام میکنم:
«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (الشّمس، 9)
ترجمه: سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد.
*- و از سوی دیگر فرمود: نه تنها بسیاری از چیزها را نمیدانید، بلکه همان عقل و قلب شما نیز مستور میگردد، پس انبیا را میفرستم تا نشانههای من را به شما نشان دهند، شما را تزکیه کنند، کتاب و حکمت را تعلیم دهند و ... :
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ» (آلعمران، 164)
ترجمه: خدا بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولى از خودشان در ميان آنان بر انگيخت كه بر آنها آيات خدا را تلاوت كند و نفوسشان را از هر نقص و آلايش پاك گرداند و به آنها احكام شريعت و حقايق حكمت بياموزد هر چند قبلا گمراهى آنان آشكار بود.
نتیجه:
پس قرار نیست که عقل و وحی جایگزین یک دیگر شوند، که تعطیلی و کنار زدن هر کدام، به مثابهی تعطیلی و کنار زدن دیگری است. فرمود: عقل دادم، تا نشانه شناسی، حجت شناسی کنید، ضرورت تبعیت را تعقل کنید، ندادم که به بهانهی عقل، از شناخت آنها غافل بمانید.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه