x-shobhe: موضوع از چند جنبه باید مورد توجه و دقت قرار گیرد:
الف – ادیان به تناسب جهانبینیشان تقسیم میشوند. به عنوان مثال: جهان بینی توحیدی یا جهان بینی مادی. و به همین مناسبت روح ادیان با یک دیگر متفاوت و حتی متضاد میگردند. لذا ادیان با مکاتب بشری چون «بودائیسم»، «مارکسیسم»، «اگزیتانسیالیسم» و ... را نمیتوان در قلمروی ادیان الهی منظور و قلمداد نمود. اما اگر منظور فقط ادیان الهی است که معتقد به «الله» به عنوان مبدأ و هدف، اول و آخر، پدید آورنده و تربیت کنندده و ... میباشند، بله. روح ادیان یکی است، چون همه را خداوند متعال ارسال نموده است و همهی ادیان الهی انسان را به دوری از کفر و شرک، نفی خدایان و اهداف کاذب و توحید و یکتاپرستی دعوت میکنند. چنان چه خداوند میفرماید: دین اسلام است و لا غیر.
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ» (آل عمران - 19)
ترجمه: همانا دين نزد خدا تنها اسلام است، و اهل كتاب در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه به حقانيت آن يقين داشتند و خصومتى كه در بين خود داشتند وادار به اختلافشان كرد و كسى كه به آيات خدا كفر بورزد بايد بداند كه خدا سريع الحساب است.
ب – هدف دین الهی، موفق نمودن آدمی در حصول برخی از مکاشفات نمیباشد و تعریف روح و یا ماهیت یک دین نیز به «مکاشفه» رسیدن اشخاص آن نیست. ، بلکه هدف رشد انسان و رسیدن به کمال و تقرب به کمال مطلق میباشد، خواه دیندار مکاشفهای داشته باشد و یا نداشته باشد. لذا حقانیت یک دین با دلایل و براهین عقلی ثابت میشود و نه با مکاشفات شخصی که برای دیگران نیز قابل حصول و تجربه نمیباشد.
ج – انسان دارای ابعاد وجودی متفاوتی چون روح و جسم است و روح نیز مراتبی دارد که از آن جمله: روح حیوانی (شهوت) و روح ایمان میباشد و همین طور دارای استعدادها و توانهای بالقوهی فراوان و متعددی در زمینههای گوناگون است. لذا هر کدام را که پرورش دهد، در آن به قدرتهایی دست مییابد.
اهل ریاضتی که به ایمان و اعتقادی به خداوند متعال و معاد ندارند، یا در مواجه با موجودات غیر مادی (مثل روح) دچار ظن و گمان و خرافات میشوند (مثل اغلب مردمان مشرق زمین) و یا اساساً هر ماوراء الطبیعهای را نفی میکنند و مادهگرا میشوند.
بدیهی است که هرگونه تمرین و ریاضت آنها یا در عرصهی ذهن تخیلی صورت میپذیرد و یا در قالب بدن. مکاشفات و یا رسیدن به برخی از توانمندیها نیز در همین حد است. مثلاً به مدت یک یا چند سال روی یک پای خود میایستد و سپس قدرت تسلط و یا ... مییابد. و یا ذهن خود را تمرکز میدهد و در نهایت میتواند ذهن دیگری را بخواند و یا چشم را پرورش میدهد و میتواند چنگالی را با نگاه خم کند و ... .
در عرصهی تئوری و نظریهپردازی نیز به معانی مختصری از نفس (حیوانی) و قدرت بشر در کنترل آن و رسیدن به برخی از نتایج طبیعی نیز حرفهایی دارند و چه بسا برخی از این حرفها درست هم باشد. لذا هیچ یک از موارد فوق به معنای یکی بودن روح همهی ادیان از مادی و الهی نیست.
د– نهایت آن که دین برای مرتاضبازی و مکاشفههای گوناگون نیست. بلکه دین به معنای برنامهی زندگی است و برنامهی زندگی نیز به تناسب «هدف» تعریف میشود. به عنوان مثال: اگر هدف کسی از زندگی تحمیل ریاضت به بدن و به فعلیت رساندن برخی از استعدادهای بدنی خود باشد، دین یا برنامهی زندگی او نیز باید در همین راستا تعریف شود. اگر هدف کسی خوشگذرانی به هر قیمتی باشد، باید برنامهی زندگی و باید و نبایدهایش نیز در همان راستا تعریف گردد ... و اگر هدف کسی طی مسیر کمال و تقرب به هستی محض و کمال مطلق «الله» باشد، باید برنامهی زندگی (دین) او و باید و نبایدهایش در تمامی عرصههای شخصی و اجتماعی (عبادی، رفتاری، اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، خانوادگی و ...) نیز منطبق با آن جهان بینی و تعریفش از اول و آخر و مبدأ و مقصد حیات و زندگی باشد.
ھ– با توجه به نکات فوق و نظر به این که عقل به وجود خداوند هستی بخش، علیم، حکیم، قادر و ...، اقرار و تصریح دارد، و مقصد هر حرکتی اوست «و الیه المصیر» و بازگشت به سوی اوست «الیه راجعون»، پس دین و برنامهی زندگی و بایدها و نبایدها نیز باید در همان راستا باشد و چنین دینی را جز همان خالق جهان نمیتواند تدوین و ابلاغ نماید. لذا اسلام ضروری است.
کلمات کلیدی:
اعتقادی