نایب امام - نظرتان را راجع به این حدیث از امام رضا علیه السلام بدهید: " کسی مانند امام علیه السلام نیست و امام علیه السلام نائب ندارد" (منابع : 1 ـ کافی ، ج 1، ص 119) – (لیسانس / شیراز) - تکرار
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: این متن با کمی تغییر (هدفدار) در ترجمه، از حدیث معروف امام رضا علیه السلام در خصوص مقام، فضل، جایگاه و شئون امام و امامت اخذ شده است.
در زمان امام رضا علیه السلام، مثل هر عصر و زمان دیگری، مبحث "امام و امامت" بسیار مطرح بود. بالاخره وقتی جامعه مسلمین تا این حد تنزل میکنند که ضمن کنار گذاشتن اهل بیت علیهم السلام و به شهادت رساندن آنان، هر ظالم، جاهل، فاجر و فاسقی [مثل معاویه، یزید، هاورن، مأمون، متوکل و ...] را خلیفة الله – خلیفة الرسول – امام و حتی امیرالمؤمنین میخوانند، لابد جریانهای انحرافی بسیاری تئوریسازی میکردند (و میکنند)، و در این تحریفات، هدف اصلی دشمنان، همان اصل "ولایت و امامت" است.
در هر حال این بحث بسیار رایج بود و حرف و حدیث و شایعه و خرافه و تحریف و ... نیز بسیار بود.
عبد العزیز بن مسلم گوید: ما در ایام على بن موسى الرضا (ع) در مرو بودیم، در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم و در موضوع امر امامت که مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو کردیم و من شرفیاب حضور سید خود امام رضا (ع) شدم و بررسیهاى مردم را در امر امامت به عرض او رسانیدم.
امام تبسمى کرد و فرمود: اى عبد العزیز، این مردم نادانند و از رأى و دین خود فریب خوردهاند، به راستى خدا عز و جل جان پیغمبر خود را نگرفت تا دین را براى او کامل کرد و قرآنى به او فرستاد که شرح هر چیز در آن است، حلال و حرام و حدود و احکام و آنچه مردم بدان نیاز دارند همه را در آن بیان کرده و فرموده (38 سوره انعام): «ما در این کتاب چیزى را فرو گذار نکردیم» ... .
سپس با تأکید بر این مهم که «هر که گمان برد که خدا دینش را کامل نکرده، کتاب خدا را رد کرده است و هر که کتاب خدا را رد کند کافر است»، امکان انتخاب امام توسط مردم را نفی میکنند و دلیلش را نیز عجز مردم از شناخت چنین شخصیتی بر میشمرده و میفرمایند:
«آیا مىدانند قدر و موقعیت امامت را در میان امت تا اختیار و انتخاب آنان در آن روا باشد؟ به راستى امامت اندازهاى فراتر و مقامى والاتر و موقعى بالاتر و آستانى منیعتر و عمقى فروتر از آن دارد که مردم با عقل خود بدان رسند یا با رأى و نظر خود آن را درک کنند یا به انتخاب خود امامى بگمارند».
سپس حضرت امام رضا علیه السلام، با تأکید بر این که امامت مقامی است که خداوند متعال پس از مقامات نبوت و خلّت به حضرت ابراهیم علیه السلام عطا نمود، خود به تعریف برخی از فضایل و مقامات امام و امامت میپردازند، مثل این که میفرمایند:
« این نفهمها (جهّال) چطور براى خود امام مىتراشند با آنکه امامت مقام انبیاء و ارث اوصیاء است، امامت خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امیر المؤمنین است و میراث حسن و حسین است. به راستى امامت زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین است امامت بنیاد پاک اسلام و شاخه با برکت آن است، بوسیله امامت نماز و روزه و زکاة و حج و جهاد درست مىشوند، غنیمت و صدقات بسیار مىگردند، حدود و احکام اجرا مىشوند، مرزها و نواحى کشور مصون مىشوند ...»
تا آنجا که میفرمایند»
«اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لاَ یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لاَ یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لاَ لَهُ مِثْلٌ وَ لاَ نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لاَ اِکْتِسَابٍ بَلِ اِخْتِصَاصٌ مِنَ اَلْمُفْضِلِ اَلْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا اَلَّذِی یبْلُغُ مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ أَوْ یمْکِنُهُ اِخْتِیارُهُ هَیهَاتَ هَیهَاتَ ضَلَّتِ اَلْعُقُولُ وَ تَاهَتِ اَلْحُلُومُ وَ حَارَتِ اَلْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ اَلْعُیونُ وَ تَصَاغَرَتِ اَلْعُظَمَاءُ وَ تَحَیرَتِ اَلْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ اَلْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ اَلْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ اَلْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ اَلشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ اَلْأُدَبَاءُ وَ عَییتِ اَلْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ اَلتَّقْصِیرِ وَ کَیفَ یوصَفُ بِکُلِّهِ أَوْ ینْعَتُ بِکُنْهِهِ أَوْ یُفْهَمُ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یوجَدُ مَنْ یقُومُ مَقَامَهُ وَ یغْنِی غِنَاهُ ... .»
ترجمه: امام یگانه روزگار خود است، کسى با او برابر نیست و دانشمندى معادل (برابر) با او نیست، و برای او بدلی (مانند، دومی) پیدا نمیشود، مانند و نظیر ندارد، بدون تحصیل مخصوص به فضل و از طرف مفضل بدان اختصاص یافته، کیست که بحق شناسائى امام برسد یا تواند او را انتخاب کند؟ هیهات هیهات، خردها در بارهاش گمراهند و خاطرها در گمگاه، عقلها سرگردان و چشمها بىدید، بزرگان در اینجا کوچکاند و حکیمان در حیرت و بردباران کوتهنظر و هوشمندان گیج و نادان و شعراء لال و گنگ و ادباء درمانده و سخندانان بىزبان، شرح یک مقامش نتوانند و وصف یکى از فضائلش ندانند، همه به عجز معترفند، چگونه توان کنهش را وصف کرد و اسرارش فهمید؟ چطور کسى به جاى او ایستد و حاجت مربوط به او برآورد؟ نه، چطور؟ از کجا؟ او در مقام خود اخترى است که بر افروزد و از دسترس دستیازان و وصف واصفان فراتر است، انتخاب بشر کجا به این پایه رسد، عقل کجا و مقام امام کجا؟ کجا چنین شخصیتى یافت شود گمان برند که در غیر خاندان رسول (ص) امامى یافت شود؟ خودشان تکذیب خود کنند، بیهوده آرزو برند و به گردنه بلند لغزانندهاى گام نهند که آنها را به نشیب پرتاب کند، خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراهکننده خود پیشوائى پردازند، جز دورى از مقصود حق بهره نبرند، خدا آنها را بکشد تا کى دروغ گویند به پرتگاه در آمدند و دروغ بافتند و سخت به گمراهى افتادند و به سرگردانى گرفتار شدند، دانسته و فهمیده امام خود را گذاشتند و پرچم باطل افراشتند (28 سوره عنکبوت): «شیطان کارشان را برابرشان آرایش داد و آنها را از راه بگردانید با آنکه حق جلوى چشم آنها بود» از انتخاب خداى جل جلاله و رسول خدا (ص) روى برتافتند و به انتخاب باطل خویش گرائیدند ...»
امام نایب ندارد؟!
حال این که امام هر عصری و در مجموع تمامی امامان مثل و بدل ندارند را تعبیر کردهاند به این که نایب ندارند! و این در حالی است که تمامی امامان علیهمالسلام، کم یا زیاد نایبانی داشتند که به مردم فرموده بودند به هنگام عدم ارتباط مستقیم یا سختی دسترسی به شخص آنان، به نایبان آنها رجوع کنند، به ویژه امامانی که بیش از بقیه در جوّ خفقان، کنترل یا حتی در زندان بودند، نایبان بیشتری در اقصی نقاط داشتند.
امام، که از سوی خداوند متعال، رهبری و هدایت یک جامعه را بر عهده دارد، حتی اگر حاضر و عیان باشد نیز قابل دسترسی بر همگان در سرتاسر جهان نمیباشد. شیعهی مقیم شهر ری، کجا میتوانست با امام مقیم مدینه یا کاظمین یا سامراء، یا امام در زندان، ارتباط مستقیم برقرار نماید؟
امام رضا علیه السلام، خود نواب بسیاری داشتند که از جمله آنها حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام میباشند که تا نیابت امام هادی را نیز داشتند و ایشان به مردم فرمودند:
امام هادی علیهالسلام: «إذا أشكَلَ عَلَیكَ شَیءٌ مِنأمرِ دینِكَ بِناحِیتِكَ، فَسَلْ عَن عَبدِالعَظیمِ بنِ عَبدِا... الحَسَنِی» (مستدركالوسائل، ج ۱۷، ص۳۲۱)
ترجمه: هرگاه در قلمرو خود در كار دین به مشكلی دچار شدی، آن را با عبدالعظیم حسنی در میان بگذار.»
امام زمان ما، حضرت حجت بن الحسن، امام مهدی، عج الله تعالی فرجه الشریف نیز نایب داشتند و دارند. نواب خاص در دورهی غیب صغری (69 سال) و نواب عام در دورهی غیبت کبری، که فقها هستند و هم چون امامان دیگر و از جمله امام صادق و امام حسن عسکری علیهماالسلام، توصیه و تأکید نمودهاند که هنگام عدم دسترسی مستقیم به من، به آنها رجوع کنید که آنها از ناحیه من بر شما حجت هستند.
نکات و اهداف:
اصل مقوله امامت باید شناخته شود، تا مقام و فضایل امام درک گردد. و معرفت نخست این است که مؤمن بداند، امام انسان کامل است و شناخت و برگزیدن او برای امامت و هدایت امت، بر عهدهی خداوند متعال میباشد و افراد نمیتوانند و نباید سر خود امام برگزینند و با گزینش آنان نیز کسی به این علم، حکمت، مقامات و فضایل نمیرسد.
معرفت بعدی این است که مؤمن بداند، "امام معصوم"، مثل و مانند و بدیل ندارد، مگر این که او نیز در مقام "امام" باشد و از سوی خدا برگزیده شده باشد و پس از امام حاضر، او به امامت رسد.
اما معنای این معارف این نیست که امام نایب ندارد! تمامی امامان علیهم السلام، افرادی را به نیابت به اقصی نقاط دنیا فرستادهاند و یا در جایی که بودند، به این سمت منسوب کردهاند.
هدف اصلی از این تحریفها این است که مؤمنین، فقها، مراجع (کسانی که رجوع به آنان امر شده است) و بالاخره "ولایت فقیه" را نایب امام ندانند و نشناسند و چنین مقام، فضیلت و قداستی [به عنوان نایب امام] برای او قائل نباشند؛ تا آنها بتوانند به راحتی امت را از وحدت حول محور آنان خارج نموده و خود امامت و رهبری مردم را بر عهده بگیرند.
دشمن وقتی میخواهد اصلی را به خیال خودش نابود کند، اول باید تحریفش کند تا بتواند تخریب و تضعیفاش کند و سپس خود را جایگزین نماید. در مورد خودِ خداوند متعال و جایگزینی «إله»های باطل به جای "الله جلّ جلاله" نیز همین شیوه را دارند. در مورد نبوت، رسالت، وحی و کتاب نیز همین شیوه را دارند – در مورد جایگزین و بدل زدن برای امام معصوم نیز همین شیوه را دارند و این خط را برای بدل زدن به جای نواب امام ادامه میدهند.
- تعداد بازدید : 5216
- 20 آذر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن