ارتباط ایرانی با قبر ناگسستنیست .. کار ما با قبر هست. نشاط را ما از قبر میگیریم .سعادت را ما از قبر میگیریم . بار و بندیلتو ببند بریم کربلا ... سر قبر ... از اونجا هم میرویم نجف... – کاخ ها کو، سالنهای موزیک کو؟ همه ی زندگی ما برای قبر شده..مملکت ما هم شبیه قبر شده... حیف این کشور نیست؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: این اهانت بزرگی است که نادانی و خطاهای خود را در ارتباطات، به ایرانیها نسبت میدهد و یا به همه ایرانیها، افترا میبندد، چون ما اصلاً اینگونه نیستیم.
اکنون مشکل اصلی نویسنده و شایع کننده چیست؟ مشکلش "قبر" است، یا زیارت رفتن ما؟ و به ویژه با توجه به نزدیک بودن اربعین و حضور چند میلیونی مردم در این کنگره عظیم و نمایش گویا و مؤثر! مشکلش کاخ و سالن موزیک و موسیقی است، یا مملکت ما؟! به نظر میرسد که نویسنده نه تنها به زیارت نمیرود، و نه تنها بر سر قبری حاضر نمیشود، بلکه در شهرها نیز نمیچرخد تا کاخها را ببیند، اهل موزیک هم نیست. لذا فقط چند جمله را به هم بافته است تا به خیال خود ضد تبلیغی کنید.
اما در عین حال، (هر چند بسیار ناشیانه) باورهای و اعتقادات و فرهنگی را نشانه رفته است، لذا باید به نکات ذیل توجه شود.
قبر:
ارتباط هیچ شخص، جامعه و ملتی با قبر گسستنی نیست. آنها نیز عزیزان خود را به خاک سپردهاند و این قبری که از آن فرار میکنند، دیر یا زود (که دیرش هم بسیار زود است)، جایگاه همیشگی آنها خواهد بود، چرا که مرگی را که از آن فرار میکنند، خود به ملاقاتشان میآید. لذا این که به خدا و آخرت اعتقادی نداشته باشند، در بقای آنها در دنیا اثری ندارد و زندهها (حتی عزیزان) نیز او را بیش از چند ساعت در خانه، و یک یا نهایتاً سه روز و آن هم در سردخانه، نگه نمیدارند و در قبر فرو میکنند.
«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (الجمعة، 8)
ترجمه: بگو؛ بىترديد آن مرگى كه از آن مىگريزيد با شما ملاقات خواهد كرد، سپس به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مىشويد، پس شما را از آنچه (در دنيا) عمل مىكرديد آگاه خواهد نمود.
ربط و ارتباط:
انسان، خودش فقیر است و هیچ ندارد، از این رو، حتی تعریفی هم ندارد. تعریفش همان «هیچ» میباشد، اما به تناسب ارتباطاتش، هویت، شخصیت و تعریف پیدا میکند. مثلاً اگر با علم مرتبط شد، میگویند: "عالِم و دانشمند" است – اگر با "اخلاق" مرتبط شد، میگویند: «مُتَخلق» است – اگر با خدا مرتبط شد، میگویند: مؤمن است و اگر با حق قطع ارتباط کرد و فقط با ظاهر دنیا مرتبط شد، میگویند: کافر و مشرک است. اگر با فسق و فجور متربط شد، میگویند: انسان فاسق و کثیفی است. تقسیمات آخرتی در طبقات متفاوت بهشت و جهنم نیز متناسب با همین "ارتباطات" میباشد.
ارتباطات ما
الف – ارتباط ما در اصل و غایت، با خود خداوند منّان است که «حیّ، قیوم، علیم، حکیم، مالک، قادر، رحمان و رحیم است و جود و کرم و فضلش نیز انگیزهساز، امیدبخش و نشاط آور میباشد.
ب – ارتباط بعدی ما که در راستا و جهت تحقق همان ارتباط با خداست، با "حبلالله" و «عروة الوثقای» اوست. یعنی نبی و رسولش، پیامبر اکرم و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین.
ج – ارتباط بعدی ما که باز هم در راستا و جهت تقویت ارتباط با خداست، ارتباط با "کلام الله – قرآن مجید (یا همان ارتباط با وحی)" میباشد که سراسر علم، حکمت، موعظه، بشارت، و "چه باید کردها و نباید کردها" در شئون متفاوت زندگی فردی و اجتماعی بوده و بصیرت بخش و راهنماست. پس زنده و حیّ است. بیش از هر عالِم دیگری.
د – ارتباط دیگر ما، با خودِ حقیقی و الینه نشدهی خودمان است. یعنی ارتباط با عقل، فطرت، عشق، محبت، حبّ و بغضی که برخاسته از نفس حیوانی ما نیست و در راستای تحقق و تقویت همان ارتباط با خداست.
ﮪ - ارتباط دیگر ما، که خیلی هم برای چگونگی حیات دنیوی و اخروی ما اهمیت دارد، ارتباط با همنوعان خودمان میباشد، که یا ربط دینی (هدفگرایی واحد) و نیز نسبت سببی و نسبی با ما دارند، یا حداقل این است که انسان و همنوع میباشند.
این ارتباط کلان نیز برای ما تعاریف علیمانه، حکمیانه، بصیرانه و مسرت بخشی دارد و بایدها و نبایدهای رفتاری ما نیز سامانبخش این ارتباط گسترده و کلان میباشد.
و – خلاصه کمترین ارتباط ما که به حد صفر میباشد، با همان "قبر" است و اگر به زیارت قبری برویم، برای یاد و ارتباط با صاحب آن است که از این دنیا رفته، اما زنده است، مضافاً بر این که قدر شناس هستیم و نمک نشناس نیستیم.
ارتباطات آنها:
حال کفار بگویند که ارتباطشان کدام است و بالبتع تعریفشان از خود (به عنوان یک انسان) کدام چیست؟
بیتردید هر کس که با مُردهی بیجان و یا موجود فانی و مُهلکی مرتبط شده باشد، خودش نیز مُرده است و هر کس که با زنده مرتبط شده باشد، خودش نیز زنده است. چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام به کمیل فرمود: «هَلَکَ خُزّان الأموال وَ هُم أحیاء – هلاکند جمع کنندگان مال، در حالی که آنها (به ظاهر) زندهاند»؛ چرا که تداوم و گسترهی حیات هر کسی، به تناسب اهداف و تعلقات اوست. مال، فانی است و متعلق به مال نیز فانی و هلاک میباشد، هر چند مثل زندگان نفس بکشد و راه برود.
*- حال، آنان که ارتباطشان را با «حیّ لایموت» را قطع کردهاند، به کدام جایگزینی مرتبط شدهاند؟ خدایان دروغین، فرعونها و گوسالههای ساختگی زمان؟!
*- آنان که ارتباطشان را با فرستاده (رسول) او قطع کردند، به کدام حبلی چنگ انداختهاند؟ مارکس، فروید یا فوکو؟
*- آنان که ارتباطشان را با کتاب خدا قطع کردهاند، کدام مانیفست و ایسم معتبری را جایگزین کردهاند و تابع کدام نظریهای به جای علم شدهاند؟ و آنان که ارتباطشان را کلام خدا کردهاند، به کدام کلامی وصل شدهاند؟ بیبیسی،فاکس نیوز و فیس بوک – یا ترانهها و آوازها؟!
*- این از ما بهترانِ متکبر، چرا خود را نمیشناسند؟ چرا هیچ ارزشی برای خود قائل نیستند؟ چرا خود را همین جرم کوچک میدانند؟ چرا جز شکم و زیر شکم، هیچ خواستهی مهمی دیگری ندارند؟ چرا چشمشان به دنبال کاخهای پر زرق و برق دیگران میگردد؟ چرا گوششان فقط موزیک میشنود؟ چرا زبانشان، فقط به طعنه و مسخره و غیبت و تهمت میچرخد یا در نهایت چهارتا جوک بیمعنی میگویند؟ چرا ارتباطشان با سگشان، به مراتب مستحکمتر از ارتباطشان با پدر، مارد، همسر، فرزند، عزیزان یا هم نوعان خود است؟ ... و بالاخره چرا این قدر متکبر هستند که با این همه جهالت، خودفراموشی، بیبصیرتی، ظاهرنگری، سطحی بینی، سبک اندیشی و ملعبه خواهی، دیگران را به باد انتقاد، اهانت، نقد و حتی افترا میگیرند؟!
پس آنها مردگانی هستند که در قبر دنیای نفس حیوانیشان مدفون و متعفن شدهاند! و ای کاش تا فرصت هست، سرشان به سنگ لحد بخورد، شاید متوجه شوند.
حکایت:
مولوی، وارد شهری شد و دید که مردم در جایی تجمع کردهاند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: تشییع جنازه است. پرسیدند: آیا بزرگی از دنیا رفته؟ گفتند: خیر مرد ثروتمندی که دارای کاخها، زمینها و ثروت بسیاری بود از دنیا رفته است.
در گوشهای نشست و همین که جنازه را روی دست به حرکت درآوردند، نگاهی انداخت و چنین سرود:
تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون
نَک کش کشانت میبرند انا الیه راجعون
تا کی زنی بر خانهها تو قفل با دندانهها
تا چند چینی دانهها، دام اجل کردت زبون
شد اسب و زین نقره گین، بر مرکب چوبین نشین (مقصود تابوت است)
زین بر جنازه نِه ببین دستان این دنیای دون
برکن قبا و پیرهن، تسلیم شو اندر کفن
بیرون شو از باغ و چمن، ساکن شو اندر خاک و خون
دزدیده چشمک میزدی همراز خوبان می شدی
دستک زنان میآمدی کو یک نشان ز آنها کنون
ای کرده بر پاکان زَنَخ، امروز بستندت زِ نخ
فرزند و اهل و خانهات، از خانه کردندت برون
کو عشرت شبهای، تو کو شکرین لبهای تو
کو آن نفس کز زیرکی، بر ماه میخواندی فسون
کو صرفه و استیزهات، بر نان و بر نان ریزهات
کو طوق و کو آویزهات، ای در شکافی سرنگون
کو آن فضولیهای تو، کو آن ملولیهای تو
کو آن نغولیهای تو ،در فعل و مکر ای ذوفنون
این باغ من، آن خان من، این آنِ من، آن آنِ من
ای هر منت هفتاد من، اکنون کَهی از تو فزون
کو آن دَمِ دولت زدن، بر این و آن سبلت زدن
کو حملهها و مشت تو، وان سرخ گشتن از جنون
هرگز شبی تا روز تو، در توبه و در سوز تو
نابوده مهراندوز تو ، از خالق ریب المنون
امروز ضربتها خوری، وز رفته حسرتها خوری
زان اعتقاد سرسری، زان دین سست بیسکون
زان سست بودن در وفا، بیگانه بودن با خدا
زان ماجرا با انبیا، کاین چون بود ای خواجه چون
چون آینه باش ای عمو، خوش بیزبان افسانه گو
زیرا که مستی کم شود، چون ماجرا گردد شجون
**- هم افزایی و مشارکت (سؤال کوتاه و نشانی پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
شبهه: ارتباط ایرانی با قبر ناگسستنیست، نشاط و سعادت را هم از قبر میگیریم ...
http://www.x-shobhe.com/shobhe/6994.html
دعوت:
کانال رسمی تلگرام پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
تلگرام را به آخرین نسخه به روز نمایید. سپس برای عضویت بر روی آدرس زیر کلیک نمایید.
- تعداد بازدید : 3609
- 25 آبان 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون کربلا