1- اهمیت تسبیح خداوند در چیست و چرا یکی از بیشترین اذکاری که در نماز به جا میآوریم "سبحان الله" میباشد؟ 2. آیا در ذهن میتوانیم هنگام نماز ذکر رکوع را اینگونه معنی کنیم: ای خدای بزرگ من تو پاک و منزه هستی و من از تو سپاسگزارم؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): 1- نه فقط در نماز، بلکه تمام عبودیت، تسبیح پروردگار عالم است. 2- از مصادیق تسبیح همین است که در ذهن، خیال، تصور و ... نیز از بندگی خارج نشویم. هر جملهای، معنا و مفهوم خودش را دارد، پس چه ضرورتی و نیازی هست که ما از خودمان و در ذهنمان، جملهی دیگری بسازیم، یا به گونهای دیگر معنا کنیم؟!
اگر توجه کنیم که اساساً «تسبیح» خداوند متعال یعنی چه؟ بیشتر معلوم میشود که چرا در نماز یا سایر اذکار، اهمیت ویژهای به تسبیح داده شده است.
الف - "تسبیح"، در لغت به معنای منزه، بری و پاک دانستن خداوند متعال، از هر گونه نقص، کاستی، نیاز، شرک ... و کلیه اوصاف مخلوقات و یا مناسب با آنها میباشد. اما دامنهی "تسبیح" بسیار وسیعتر از این حدی است که در تعاریف و با کلمات بیان میشود؛ لذا نه تنها شدت و ضعف مرتبه دارد، بلکه در تسبیح خداوند متعال توسط انسان، تنزیه از انواع و اقسام مُدرکات را نیز شامل میگردد. او حتی محدود به ادراکات عقلی نیست و "اکبر" از آنهاست، منتهی هر عاقلی به تناسب ظرفیت عقل خود میشناسد.
ب – اولین مُدرکات انسان، محسوسات اوست و محسوس هر آن چیزی است که با حواس پنجگانه قابل درک باشد؛ و خداوند متعال، منزه (سبحان) از آن است که به حواس درک گردد.
ج – پس از محسوسات، نوبت به کار "ذهن"، و فعالیت قوای توهم، تخیل و تصور میرسد. لذا نه تنها تمامی محسوسات در قوای ذهنی صورتگری و تصور میشوند، بلکه اغلب معانی و مفاهیم «مانند: علم، قدرت، جمال، جلال، عظمت و ...» نیز صورتگری میشوند.
انسان، صورتهایی را در مُدرکات حسی درک میکند، اما میتواند در ذهن خود با انتزاع از آنها، و تجزیه و ترکیبهای گوناگون، صورتگریهایی کند که هیچ واقعیت خارجی نیز ندارند.
به عنوان مثال: آدمی میبیند که خودش دو دست دارد، هر دستش پنج انگشت دارد – گوریل و هزارپا را هم میبیند، پس میتواند آدم یا موجودی را تخیل و تصور کند که صد برابر گوریل است، صد کله دارد، هزار دست دارد و هر دستش نیز هزاران انگشت دارد. و خداوند متعال، منزه (سبحان) از این صورتگریهای ذهنی میباشد.
د – در معانی نیز همینطور است. به عنوان مثال: وقتی گفته شود: «قدرت و قادر»، انسان میتواند تمامی قدرتهای دنیا، از قدرت یک حشره گرفته، تا قدرت جاذبهی سیاهچالهها را در نظر بگیرد و فرض کند که "قدرت محض یا مطلق" چیزی بیشتر از همه اینهاست.
در چنین حالتی، او قدرت خداوند را مثل و مانند همین نیروها گمان کرده، منتهی ابعاد بزرگتری به آن داده است؛ و خداوند متعال، منزه (سبحان) از این تخیلات و گمانها میباشد.
ریشه انحراف و شرک:
پس، ریشه انحرافات فکری و ذهنی که در نهایت به شرک یا کفر میانجامد، از همین صورتگریها و تخیلها و توهمات میباشد. چه برای آن کسی که با دست خودش مجسمهای را میسازد و میگوید: «این إله و معبود من است» – چه برای کسی که طاغوت یا فرعون زمان را گردن مینهد و میگوید: «این ربّ من است»؛ و چه برای کسی که گمان دارد منکر تمامی این إلههای دروغین است و بسیار روشنفکر و دانشمند میباشد، اما نفس خود را إله گرفته، بندهی اومانیسم و دیگر ایسمها شده، یا به بهانه علمی که به دست نیاورده، مدعی میشود که انرژی یا مادهی اولیه خیالی و ...، خالق عالم هستی میباشد، اینها همه تصورات، و ظنها «گمان»هایی میباشد که حقیقت، واقعیت خارجی، و بالتبع بینهی (دلیل و گواه) عقلی و علمی ندارند:
« وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ » (یونس، 36)
ترجمه: و بيشتر آنها (در اعتقاداتشان) جز از ظنّ و گمان پيروى نمىكنند، با آنكه بىترديد (ظنّ و) گمان از هيچ حقّى بىنياز نمىسازد (جایگزین حقیقت نمیگردد)، همانا خداوند به آنچه مىكنند داناست.
تسبیح خدا:
تسبیح خدا، یعنی منزه و بری دانستن او از تمامی از این ظنها، گمانها، توهمات، تخیلات، تصورات و هر توصیف واقعی و ذهنی دیگری که برای مخلوقات و مصنوعات (واقعی یا خیالی) میشود.
چند مثال:
*- برخی از ادیان الهی (مانند یهود و نصارا) و یا حتی مشرکین، قائل شدند که خداوند متعال فرزند دارد؛ پس فرمود:
« وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ » (البقره، 116)
ترجمه: و گفتند: «خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است.» او منزّه است. بلكه هر چه در آسمانها و زمين است، از آنِ اوست، [و] همه فرمانپذير اويند.
*- برخی دیگر چنین گمان و خیال کردند که خداوند متعال در امر خلقت، ربوبیت و ... شریک دارد و یا از سوی خود برای او شریک تراشیدند! پس فرمود:
« وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ » (الأنعام، 100)
ترجمه: و (مشركان) براى خدا شريكانى از جن قرار دادند در حالى كه آنها را خدا آفريده (و مخلوق ممكن نيست شريك ربوبيت خالق باشد) و براى او به جهل و نادانى پسران و دخترانى تراشيدند! منزه است خدا و برترى دارد از آنچه آنان توصيف مىكنند.
*- برخی دیگر [چه مشرکین، چه ادیان و چه حتی مذاهب یا فرقههایی در اسلام]، از خدا "وصف" و توصیفی میدهند که توصیف انتزاعی از مخلوقات است و گاه حتی بسیار شرمآور است و اگر کسی از خودشان چنین "وصفی" دهد، برآشفته میگردند.
یکی میگوید: خدا زاییده شد (مسیحیت)! دیگری میگوید: به شکل پیرمردی با موهای سپید و در حالی که از کارش پشیمان بود به زمین آمد (یهودیت)!– و دیگری برای او اعضا و جوارح قایل شد (ابن تیمیه و ...)! – و همه این فرقهها برایش "آمد و شد" جسمی قایل شدند! – برخی دیگر او را جباری دانستند که هیچ اختیاری نداده است؛ - بالتبع برخی گناهان و مفاسد خود را به گردن او انداختند؛ - برخی دیگر گفتند: عالم و بشر را خلق و رها کرده است! – برخی دیگر قایل شدند که به انسان اختیار محض داد و کنار کشید! – برخی گفتند: امر هدایت را به خودمان واگذار کرد! – برخی گفتند: مانند نشستن یک سلطان، روی عرشی بر کرسی نشسته است و ...(؟!) پس فرمود که از تمامی این توصیفات شما منزه است:
« سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ » (الزّخرف، 82)
ترجمه: منزه است پروردگار آسمانها و زمين، [و] پروردگار عرش، از آنچه آنها توصيف مىكنند.
نماز:
نماز، ستون دین است، نماز معراج مؤمن است؛ پس نماز کاملترین شکل حضور در محضر الله جلّ جلاله، و کاملترین گفتگو با ربّ العالمین میباشد [لذا خود دیکته نمود که چه کنید و چه بگویید].
نمازگزار باید بداند که مقابل چه مقامی ایستاده است؟ شاید در یک کلمه بگوید: «در محضر خدا خدا»، اما خدای او کدام خداست؟! خدایی پدر - خدایی زاینده - خدایی پیرمرد - خدایی دارای جسم - خدایی شبیه مخلوقات، اما بزرگتر – خدایی شریکدار – خدایی که مثل و مانند بزرگتر یا کوچکتر هم دارد – خدایی که در وهم و خیال تصور شده – خدایی که کمالاتش (علم، حکمت، جمال، جلال، رحمت، غضب ...) به شکلی که در مخلوقات میباشد، تعریف و توصیف میگردد؟ یا خدایی که از تمامی این توصیفات منزه است.
الله اکبر:
تکبیر (الله اکبر) – تهلیل (لا إله الاّ الله) و تحمید (الحمد لله) نیز خود "تسبیح" (سبحان الله) هستند.
روایتی ژرف و زیبا:
*- شخصی نزد امام صادق علیه السلام میگوید: "الله اکبر" (خدا بزرگتر است)؛ امام از ایشان میپرسند خدا از چه چیز بزرگتر است؟ و وی در پاسخ میگوید: از همه چیز! امام به آن مرد میفرمایند: که خدا را محدود ساختی، آن مرد پرسید: چگونه بگویم؟ امام در پاسخ میفرمایند که بگو: « قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ » خدا بزرگتر از آن است که در وصف آید. (اصول کافی ج1 ص117)
توضیح: [اگر ذهنی هزاران هزار شیء بزرگ را متصور شود و سپس بگوید: «آن یکی از همه اینها بزرگتر است، نه تنها آن یکی را نیز مثل بقیه دیده، بلکه برایش ابعاد نیز قایل شده است. بدیهی است که اندازهای، هر چقدر هم بزرگ باشد، باز هم محدود میباشد].
*- جُمیع گوید که امام صادق علیهالسلام از من پرسیدند: «معنای الله اکبر چیست؟»؛ عرض کردم: یعنی خدا بزرگتر از همه چیز است، ایشان فرمودند مگر آنجا چیزی بوده که بزرگتر از آن باشد؟ عرض کردم پس معنایش چیست؟ امام علیه السلام فرمودند: « اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ » خدا بزرگتر از آن است که وصف شود. (همان) - [این یعنی تسبیح].
*- اگر توجه کرده باشیم، آن گاه که امام سجاد علیه السلام در بارگاه یزید ملعون آغاز سخن نمودند و مخاطبین برآشفتند و یزید برای قطع کردن سخنان ایشان گفت تا مؤذن، اذان بگوید، همین که آغاز کرد و گفت «الله اکبر»، امام تفسیر نمود و افزود: « اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ ».
***- پس، اذعان به این که خدا بزرگتر از آن است که به وصف درآید، منزه است از هر وصفی که درباره او بکنند، این اوصاف به او راه ندارد و ...، همه همان تسبیح پروردگار عالم میباشد.
مؤمنین، حتی اگر رسول الله و اهل عصمت علیهم السلام باشند، در واقعیت معراجی و یا در نماز به معراج روند، پردهها از مقابل شهودشان کنار رود و همه حقایق عالم هستی را ببینند، عالمانهتر و عارفانهتر گواهی خواهند داد که «سبحان الله».
دیگران نیز اوج اخلاص و عبودیتشان در "تسبیح" خداوند متعال متجلی میگردد که نماز نمود و تجلی این اخلاص و عبودیت میباشد.
«سُبْحانَ الله، وَالحَمْدُ لله، وَلا اِلهَ اِلاَّ الله وَالله اَکبَرُ»
ترجمه: خداوند متعال، پاک و منزّه است، و ثنا مخصوص اوست، و نیست خدائی سزاوار پرستش مگر خداوند و او بزرگتر است [از اینکه او را وصف کنند یا به وصف درآید].
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
اهمیت "تسبیح" چیست که بیشترین ذکر نماز نیز هست؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7276.html
عضویت در کانال «پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)»
- تعداد بازدید : 2868
- 24 بهمن 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی ذکر نماز